شهیدی که خمسش را با شهادت پرداخت و در دامان امام حسین(ع)شهید شد
شهید هریری از هیبت شهید عارفی گفته بود: مانند حضرت ابوالفضل دست در بدن نداشت و خون گرم تمام تنش را فرا گرفته بود. لبخند بسیار زیبایی هم بر چهره داشت. قبل از شهادت خود آقا مصطفی خطاب به همرزمانش گفته بود: از این تعداد پنج نفری که با هم هستیم، یکیمان خمس این راه میشویم ولی آن کسی که به شهادت میرسد، وقتی سرش در دامان حضرت امام حسین (ع) قرار گرفت لبخند بزند. از تعداد شهدایی که به مشهد آورده بودند، فقط آقا مصطفی لبخند بر لب داشت.»
شهید#مصطفی_عارفی
@koolebar_hashtrood
446.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عــند_ربـهم_یــرزقون
صحبتهای شنیدنی دانشمند شهید فخری زاده در مورد عُجب و غرور
@koolebar_hashtrood
خاک بهشت بهر قدمگاه تو کم است
آغوش نجمه بود سرای رسیدنت
قلب برادرت ز تب شوق آب شد
در التهاب ثانیههای رسیدنت
ولادت کریمه اهل بیت، حضرت معصومه (س) و روز دختر فرخنده باد
@koolebar_hashtrood
هـر صبـــح
زنـدگى
براى ادامه پيدا كردن،
به دنبـالِ بهانه ميگردد ..
و چه بهانه اى
زيبــاتـر از نگاه شما . . .
#صبحتون_شهدایی
@koolebar_hashtrood
888.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روز_دختر_مبارک
دختر است دیگر...
+ فقط مواظب باشیا!
-که چی؟
+که نمیری...
"گفتگوی شهید سید مصطفی صادقی و دخترش"
#ولادت_حضرت_معصومه
#روز_دختر
@koolebar_hashtrood
گاهے
تمام خواهش های دنیا
خلاصہ میشود در دو کلمہ:
ای شهید من ...
مـرادریــاب .....
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی
@koolebar_hashtrood
می گفـت :
طوری تلاش کنید ،
ڪہ اگــــر روزی . . .
امام_زمان(عج) فرمودند
یک سربازمتخصص میخام
بفرمایند فلانی بیاید ...
شهید مدافع حرم #حسین_معزغلامی
@koolebar_hashtrood
وقتی تماس میگرفت، بعد از دوسه کلمه احوالپرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود. با آب و تاب تعریف میکرد که کوثر چقدر بزرگ شده و چه کارهای جدیدی انجام میدهد.
به دوستان خودش هم که زنگ میزد، اگر دختر داشتند، با آنها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث میکرد. عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همهی پدرها به دخترشان بود، اما محمودرضا پُز دخترش را زیاد میداد. یکبار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم. آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. توی راه گفت: کوثر را برده آتلیه و ازش عکس گرفته. مرتب درباره ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت. وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاههای خودپرداز نگه داشت. پیاده شد. رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکسها را نشانت بدهم» ماشین را خاموش کرد. لپتاپش را از کیفش بیرون آورد و عکسهای کوثر را یکییکی نشانم داد.
درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم میزد زیر خنده. شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسهای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آنجا حاضر بودند. یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت. وقتی داشت میرفت، پیش من هم آمد و گفت: فلانی این دفعه از کوثر دل بریدهام و میروم. دیگر مثل همیشه شوخی و بگوبخند نمیکرد و حالش متفاوت بود.
راوی: احمدرضا بیضائی (برادر شهید)
شهید مدافع حرم
#محمودرضا_بیضائی
@koolebar_hashtrood
یکم خردادماه سالروز شهادت #سردار_محمد_بروجردی گرامی باد
@koolebar_hashtrood
پگاه لبخندتان
زیباترین
صبح
غزلخوان
آشناییهاست ...
یادشهداباصلوات
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
@koolebar_hashtrood
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختر شهید مدافع حرم از دیدار خاصش با رهبر انقلاب می گوید:
آقا مثل پدرم بود، مهربان و دوست داشتنی.
وقتی کنار آقا حرکت میکردم، عبای ایشونو بوسیدم.
آقا نه تنها با من بلکه با همه دخترا مهربون بودن.
@koolebar_hashtrood
زندگی به سبک شهید سید حسین علم الهدی
زمان شاه انداختنش توی بند نوجوانان بزهکار صبوری به خرج داد.
چند روز بعد...
#زندگی_به_سبک_شهدا
@koolebar_hashtrood