شعر سردار شهید علی اکبر بختیاری مقدم فرمانده محورهای عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله برای ایران و شهادت
اگر از آسمان ها تیر بارد
اگر خون از دم شمشیر بارد
اگر دشمن در زیر شکنجه
دهد جان مرا آزار و رنج
اگر بر نعش خونینم بتازد
اگر بر رو روغن داغم نشانند
قسم بر نهضت پاک حسینی
جدا هر گز نگردم از خمینی
بارالها من نمی خواهم که در بستر بمیرم
یاریم کن تا به راحت در دل سنگر
دوست دارم خاک ایران را از دشمن پاک سازم
در ره اسلام و آزادی کشورم بمیرم
دوست دارم لاله گون گردد لباس ارتشی
آخر از خون تنم از جسم خون ترم بمیرم
غبار روبی مزار شهدا در باغ رضوان
شهرستان مرند با حضور خادم الشهدا سپاه ناحیه مرند
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایات تکان دهنده از شهدا
امداد غیبی ، #روایتگری حاج حسین کاجی
غبار روبی مزار شهدا در باغ رضوان
شهرستان مرند با حضور خادم الشهدا سپاه ناحیه مرند
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#عباس_دانشگر
شبی در خواب جوان زیبا و خوشرویی را دیدم که لحظات گرمیِ نگاهش و طراوت و شادابیِ سیمایش من را مجذوب خودش کرد .
من به او گفتم شما چه کسی هستی گفت :
اسمم عباس دانشگر است.
در فاصله ی چند متری دیدم که فرشی با گلهای رنگارنگ پهن است و فضا آکنده از شمیم عطری دل انگیز است و تعدادی از شهدا روی فرش ایستاده اند .
عباس به من گفت : به مادرم بگویید زیاد نگران من نباشد جای من بسیار خوب است ،من پروانه وار و آزاد پر کشیده ام .
به نیت من به مدت دو سال نماز قضای احتیاطی بخوانید ، من نیاز به نماز دارم .
از خاله ام خانم عبدوس که معلم
روخوانی و روانخوانی قرآن شماست تشکر کنید که به نيت من زیاد قرآن می خواند .
صبح از خواب بیدار شدم وقتی به کلاس قرآن رفتم برای خانم عبدوس تعریف کردم .
اشک در چشمانش حلقه زد و گریست گفت عباس را مثل فرزندم دوست می داشتم .
وقتی خبر شهادتش را شنیدم در تمام مجالسی که شرکت می کنم به یاد او قرآن می خوانم و صلوات می فرستم .
#شهدا_را
#فراموش_نکنیم
غبار روبی مزار شهدا در باغ رضوان
شهرستان مرند با حضور خادم الشهدا سپاه ناحیه مرند
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗
✨✨
✨
وزیر دفاع با پیش بند☺️
🌷#شهیدچمران وزیر دفاع بود،
آن وقت ها که دفتر نخست وزیری بود، من تازه شناخته بودمش.
ازش حساب می بردم. یک روز رفتم خانه شان ؛ دیدم پیش بند بسته، دارد ظرف می شوید.😳
با دخترم رفته بودم. بعد از این که ظرف ها را شست. آمد و با دخترم بازی کرد.
با همان پیش بند.☺️
📚کتاب چمران، رهي رسولي فر انتشارات روايت فتح
غبار روبی مزار شهدا در باغ رضوان
شهرستان مرند با حضور خادم الشهدا سپاه ناحیه مرند
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗
از زبان مادر غوّاص شهید:
نوجوانم شاد، امّا سرکش و عاصی نبود
این لباس “تنگ و چسبان” مال رقّاصی نبود
داغ من را مادر عباس میفهمد فقط
دست و پا بسته قرار و رسم غوّاصی نبود
غبار روبی مزار شهدا در باغ رضوان
شهرستان مرند با حضور خادم الشهدا سپاه ناحیه مرند
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗
❣شهیدی که ...
در کربلای چهار اذانش ناتمام ماند...
در عملیات کربلای 4 میگویند گردان ولیعصر (عج) خط را میشکند، بعد شما ادامه میدهید. کانالی بود که به اروند وصل میشد. منتظر ماندیم تا غواصها کارشان را آغاز کنند. شب قبل از آغاز عملیات، آسمان پر از آتش بود و رزمندگان تا صبح مشغول نیایش و مناجات بودند. بچهها در سیاهی شب به نماز شب ایستادند. تنها خواستهای که از دل و جانشان بیرون میآمد و بر لبشان مینشست، #شهادت بود. بسیاری از هم وداع کرده و یکدیگر را به آغوش میکشیدند.
منتظر شروع عملیات بودیم، بالاخره سپیده از راه رسید. صدای اذان عادل محمدرضا نسب و برادر پرکار، خفتهها را از خواب بیدار کرد. همه آستینها را بالا زده و وضو گرفتند. در چند قدمی عادل که اذان میگفت. حمید همراه «منصور خدایی» (دیدبان گردان) ایستاده بود.
اذان داشت به انتها میرسید که ناگهان غرشی رعب آور در همه جا پیچید، غرش توپخانهی دشمن بود. گلولهای میان حمید و عادل افتاد و ترکشهایش قیامتی به پا کرد. هر سه باهم شهید شدند، پرکار روی دستهای رزمندگان بلند شد، خون از نوک انگشتانش بر زمین میچکید، لبانش تکان میخورد آنان اذان و نماز ناتمام خود را با آخرین ارتعاشات گلوی خونین شان به پایان رساندند.
#شهید_حمید_پرکار
#کربلای_چهار
غبار روبی مزار شهدا در باغ رضوان
شهرستان مرند با حضور خادم الشهدا سپاه ناحیه مرند
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗
file.mp3
10.4M
#شهادت اتفاقی نیست
مقدمه سازی میخواد
غبار روبی مزار شهدا در باغ رضوان
شهرستان مرند با حضور خادم الشهدا سپاه ناحیه مرند
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗
وشھادتپایانڪسانیستڪہ..
دࢪاینࢪوزگاࢪگوششانغباࢪدنیانگࢪفتہ
باشد!
وصدا؎آسمانࢪابشنوند!
وشھادتحیاتِعِندَࢪَبِّاست.!
#شهید_آرمان_علی_وردی
غبار روبی مزار شهدا در باغ رضوان
شهرستان مرند با حضور خادم الشهدا سپاه ناحیه مرند
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗
🔰 پدرم اهل نماز بود. شاید در آن وقت چند نف. نماز میخواندند. اما پدرم به شدت تقید به نماز اول وقت داشت. نماز ضبح را از روی ستاره و نماز ظهر را از روی سایه تشخیص میداد.
🔺بخشی از کتاب «از چیزی نمیترسیدم» زندگینامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
🌟 بهمناسبت میلاد امیرالمومنین(ع) و روز پدر
غبار روبی مزار شهدا در باغ رضوان
شهرستان مرند با حضور خادم الشهدا سپاه ناحیه مرند
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗
🍁ارادت شهید محمد رضا تورجی زاده به حضرت زهرا (سلام الله) و سادات
✍داشت سوار تویوتا می شد که برود، رفتم جلو و گفتم:
برادر تورجی می خواهم بیایم گردان یا زهرا (سلام الله). گفت:
شرمنده جا نداریم. گفتم: مگر می شود گردان مادرمان برای ما جا نداشته باشد؟
تا فهمید سیدم پیاده شد،
خودش برگه ام را برد پرسنلی و اسمم را نوشت.
یک روز هم رفتم مرخصی بگیرم. نمی داد.
نقطه ضعفش را می دانستم.
گفتم: شکایتت را به مادرم می کنم.
از سنگر که آمدم بیرون، پا برهنه و با چشمان اشک آلود آمده بود دنبالم.
با یک برگه مرخصی سفید امضاء.
گفت: هر چقدر خواستی بنویس؛ اما حرفت را پس بگیر.
🎙راوی: سید احمد نواب
✨#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده✨
غبار روبی مزار شهدا در باغ رضوان
شهرستان مرند با حضور خادم الشهدا سپاه ناحیه مرند
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗