✨آخرین مکالمه ما همان روز شهادتش ساعت 12 و نیم بود. گفت که «خودت خوبی خانم؟» گفتم: آره خوبم. گفت: سما خوبه؟ گفتم اون هم خوبه.
✨دخترم یک مقدار سرما خورده بود برای همین پرسید که سرماخوردگیش خوب شده؟ گفتم آره خوب شده.
گفت مواظب خودت و سما باش، من میام؛ تا پنج شنبه حتما میام. اگر پنج شنبه نیامدم یکشنبه صد در صد خانه کنارت هستم.پس از اتمام کارم به خانه برگشتم و هر چه منتظر تماس «جواد» ماندم اما زنگ نزد.
✨وی افزود: همین طور در استرس بودم که خوابم برد و خوابی دیدم. در خوابم ندیدم که چه کسی بود ولی یک نفر بهم گفت «نفیسه، جوادت شهید شد». گفتم: جواد من؟ گفت: آره. گفتم: نه. گفت: «نفیسه گوش کن؛ جوادت شهید شد».گفتم: من ظهر با جواد صحبت کردم، منو اذیت نکنید. گفت: «نفیسه آماده باش، جوادت شهید شد».
✍روای:همسر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_جواد_سنجه_ونلی
#بهشت_نشین
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۱۸ دی ۱۳۹۹
✨اینجانب مصطفی شیخ الاسلامی فرزند و سرباز کوچک حضرت زینب وظیفه خود دیدم که به کسانی که به حضرت زینب بی احترامی کردند، جواب دندان شکنی دهم و به جهادی که رهبر انقلاب اسلامی اعلام کرده اند لبیک گویم و برای دفاع از حرم به عنوان مدافع حرم به سوریه بروم.
✨از شما مردم عزیز میخواهم که همیشه کنار رهبر انقلاب بوده و هیچوقت نگذارید تنها باشد و اجازه ندهید کسی به این انقلاب با چشمان بد نگاه اندازد. همیشه کنار دین و قرآن باشید و هرگز آن را ترک نکنید که تمام شیعیان امیدشان به خدا و ایمه اطهار می باشد.
💫 امیدوارم روزی برسد که تمام مستکبران نابود و اسلام پیروز شود....
✍فرازهایی از وصیت نامه شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_مصطفی_شیخ_الاسلامی
#بهشت_نشینhttps://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۲۰ دی ۱۳۹۹
✨شب خواستگاری از عزم آقا سعید برای رفتن به سوریه باخبر شدم و او شبِ فردای خواستگاری به سوریه اعزام شد.
✨هیچگاه از مسئولیت و جایگاه همسرم خبر نداشتم و پس از شهادت او فهمیدم که آنجا فرماندهی تعدادی از نیروها را بر عهده داشت. آقا سعید همیشه میگفت مسئول جارو زنی در محل خدمتم هستم.
✨سعید به من میگفت که از حضرت معصومه (س) خواستم برایم خواهری کند و یک دختر خوب پیش رویم بگزارد تا اینکه شما به من معرفی شدید.
✨یک روز دیدم سعید خیلی حالش گرفته بود و روزنامه در دستش را به زمین کوبید و گفت، خودت روزنامه را بردار و ببین که دیدم عکس دختربچه سه یا چهارساله سوری بود که تکفیریها او را به میلههای فلزی پنجرهای با زنجیر بسته بودند، شهید رو به من گفت؛ بگوییم کوریم و اینها را نمیبینیم؟ آیا امروز مثل عاشورا نیست؟
✨در زمان اعزام آقا سعید، به یاد روزی افتادم که زنان کوفی مردانشان را از همراهی با حضرت، مسلم (ع) منصرف میکردند اما با اطمینان قلب، آقا سعید را راهی کردم، انگار حضرت مسلم (ع) به کمک من آمد.
✍راوی: همسر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_سعید_مسافر
#بهشت_نشین
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۲۲ دی ۱۳۹۹
✨به شما توصیه میکنم که هیچگاه از تلاوت قرآن در زندگی غافل نشوید که این نخستین قدم است.
✨ اما قدم بعدی که مهمتر از قدم اول است، تدبر در آیات الهی است همواره به شما توصیه میکنم که علاوه بر تلاوت قرآن، به تدبر در آن نیز بپردازید و برای فهم بیشتر آن تلاش کنید و به تفاسیر علمای بزرگ مراجعه نمایید.
✨ اما سومین و مهمترین قدم به کار بستن دستورات قرآن در زندگی است که بسیار سختتر از تلاوت و تدبر در آیات است. اگر توانستید بهدرستی دستورات الهی که در قرآن برای هدایت بشر آورده در زندگی خود به کار ببندید قطعاً فلاح و رستگاری بسیار نزدیک خواهید شد.
✍فرازهایی از وصیت نامه شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_سید_احسان_میر_سیار
#بهشت_نشین
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۲۳ دی ۱۳۹۹
✨بعد از شهادت فرهاد منزل پدرم خیلی شلوغ بود و رفت و آمد زیادی انجام میشد. همین حین شخصی روحانی میآید و پاکتی را که میگفت امانتی شهید است به اقوام میدهد.
✨شوهر خواهرم پاکت را که حاوی رسید خمسی دفتر مقام معظم رهبری بود برایم آورد و پرسید: سال خمسی شهید کی بود؟ گفتم: عید فطر بود. اما تاریخ پرداخت خمس را که نگاه کردیم درست چند روز قبل از آخرین اعزام فرهاد بود.
✨فرهاد خمسش را به این روحانی نمیداد اما این دفعه آن قدر عجله داشت که فوری این مدت چند ماه را حساب کرده و پرداخته بود تا حتی به اندازه این مدت هم مدیون نباشد.
✍راوی: همسر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_فرهاد_خوشه_بر
#بهشت_نشین
قسم به عاطفه ی مادری تان بانو!
قلم بکش به گناهم ،کمی نگاهم کن..
دلم شکسته و اوضاع درهمی دارم
به یک نگاهِ مادرانه، روبه راهم کن..
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۲۶ دی ۱۳۹۹
✨اربعین که در سوریه میهمان پسرم بود یک شب که از حرم به محل اسکان بازگشتم خسته بودم، شام را همسفره احمد بودم و پس از آن میخواستم استراحت کنم، احمد در حال مطالعه کتابی بود و به همین خاطر چراغ اتاق روشن بود.
✨به احمد گفتم چراغ را خاموش کن پسرم، به من گفت «مادر میدانی چه کتابی مطالعه میکنم؟ کتاب زندگی حضرت زینب(س) است، چقدر زندگی شما شبیه زندگی حضرت زینب(س) است، شما هم مثل حضرت زینب(س) هم خواهر شهید هستی هم دختر شهید»
✨گفتم من کنیز حضرت زینب(س) هستم، احمد نگاهی کرد و تا مطمئن شد که حال من خوب است، گفت «مادر من با خبرم شما مادر شهید هم هستی».
✍راوی: مادر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_احمد_شکییب_احمدی
#بهشت_نشین
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۳۰ دی ۱۳۹۹
✨رفتار محمد با سایر هم سن و سالانش متفاوت بود. او به جای اینکه اوقات فراغتش را با آنها در محله بگذراند، ترجیح میداد در مسجد باشد.
✨با شور و شعف خاصی منتظر وقت نماز میشد و به محض اینکه وقت اذان فرا میرسید در صف نماز جماعت در کنار بزرگترهای محله حاضر میشد و از اینکه میتوانست در مسجد باشد خیلی لذت میبرد.
✨او از کودکی عاشق مسجد بود و اکثر مواقع بهترین لحظات عمرش را در مسجد میگذراند
✍راوی:مادر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_محمد_کیهانی
#بهشت_نشین
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
✨معیارهایی که پدرم در زندگیاش داشت با حساب و کتابهای مرسوم زمانه ما فرق داشت. نگاه ایشان به زندگی عافیتطلبانه نبود.
✨بابا به خوبی میدانست که به عنوان یک مسلمان و از آن مهمتر به عنوان یک شیعه مسئولیتهایی دارد. همانطور که دکتر شریعتی در سخنرانی «مسئولیتهای شیعه بودن» عنوان میدارد، ما به عنوان یک شیعه مسئولیتهایی داریم که باید به انجام آنها توجه داشته باشیم.
✨ من در عمرم کمتر کسی را دیدهام که مثل شهید علیپور مسئولیتپذیر باشد. ایشان حتی در امور عادی زندگی مثل آب خوردن، وضو گرفتن و کارهایی از این دست سعی میکرد شیعه بودن را فراموش نکند. آب که میخورد، ذکر سلام بر حسین را فراموش نمیکرد.
✨یادم است وقتی قصد جبهه کرد، مادرم گفتم حسین و محسن وقت ازدواجشان است، صبر کن اول تکلیف اینها را روشن کن، بعد برو. بابا در جواب گفت: تکلیف همه ما را سیدالشهدا (ع) روشن کرده است. الان وقت کمک کردن به جبهه مقاومت اسلامی است و این مسئولیت از همه مسئولیتهای دیگر برایم واجبتر است.
✍روای: پسر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_محمد_قربانی
#بهشت_نشینhttps://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۱۵ بهمن ۱۳۹۹
✨نکتهای که من در زندگی با ایشان آموختم، صبر در مسائل و مشکلات است. همسرم آدم صبوری بود و این صبر را به من هم منتقل کرد. وگرنه داغ رفتنش را نمیتوانستم تحمل کنم.
✨اینها به خاطر اعتقاداتشان رفتند و این اعتقادات آنقدر ارزش دارد که برایش جان داد. همینها ما را آرام میکند. من شاید هرگز فکر شهادت علی را نمیکردم، ولی حداقل خوشحالم که در راه درستی او را از دست دادم.
✨شاید بعضیها حرفهای ناامید کننده در مورد انگیزههای مدافعان حرم بزنند، ولی ما که میدانیم عزیزمان برای چه رفت و برای چه از خانواده، همسر و دو فرزندش گذشت. علی آقا خیلی کوچک بود که پدرش را از دست داد و از کودکی کارگری کرده بود.
✨بنابراین درد آشنا بود و درد مردم سوریه و مسلمانان و به طور کل همه محرومان را خوب درک میکرد. اینها از همان قبیله مستضعفان هستند که همیشه تاریخ در برابر مستکبران قد علم میکنند.
✍فرازهایی از وصیتنامه شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_علی_نظری
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
✨مرتضی اصلاً وظیفهاش این نبود، میتوانست نرود و كسی هم از او بازخواست نمیکرد مهندس تخریب آنجا بود و میتوانست عقب بماند و اصلاً نرود ولی مگر غیرتش اجازه میداد؟ كه همرزمش در محاصره باشد و او دست روی دست بگذارد؟
✨با تهییج مرتضی، به سمت مقر دو حركت كردیم نزدیك تکفیریها شده بودیم خیلی نزدیك، مرتضی شروع كرد آر پی چی زدن، چند تا از تانکهای آنان را زد و جایش لو رفت، در تاریكی شب، یك تركش خورد به پهلوی شكمش اما مرتضی كسی نبود كه بهراحتی تسلیم شود دوباره بلند شد و میخواست آر پی چی بزند كه چند تیر به پاهایش اصابت كرد.
✨فاصله ما با تکفیریها خیلی كم بود حدود 15 متر یا شاید كمتر، صدایی از مرتضی درنمیآمد چند نفر از بچههای فاطمیون را مأمور كردیم كه مرتضی و چند نفر از مجروحان را عقب ببرند.
فكر میکردیم مرتضی را به درمانگاه الحاضر، بردهاند، من سراغ مرتضی را گرفتم اما متوجه شدیم كه به درجه رفیع شهادت نائل شده است.
✍روایتی از همرزم شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_علی_نظری
#بهشت_نشین
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۱۹ بهمن ۱۳۹۹
✨شهید پیش از شهادت در خصوص محلی که باید مدفون شود، صحبت کرده بود که فیلم و متن مکتوب آن موجود است که با یکی از دوستانش صحبت می کند و زمانی که او می پرسد اگر شهید شدی کجا تو را دفن کنیم و شهید پاسخ می دهد: مرا به گلزار شهدای بهشت زهرا، ببرید آنجایی که «مشتی» تر است، من را قطعه منافقان نبرید و نامردی نکنید و همان جا که گفتم دفن کنید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_رسول_خلیلی
#بهشت_نشین
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۲۳ بهمن ۱۳۹۹
از همه حلالیت طلبید.
لحظه آخر توی پله های اتوبوس برگشت و به خواهرانش گفت: "جوانان بنی هاشم! علی اکبرتون رفت!"
#شهید_حججی😭
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤
.
#رسانه_انقلاب_باشیم
🌹با ما همراه باشید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
۲۸ مرداد ۱۴۰۱