eitaa logo
کوثرنت
268 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
31 فایل
کانال کوثر کانالی برای دور هم بودن، گاهی خنده ی حلال، گاهی تذکر و گاهی نکته و دلنوشته... از اینکه با ما می مونید خوشحالیم... ادمین: @alirb86
مشاهده در ایتا
دانلود
❣️❣️ ای مهربانِ من تو کجایی که این دلم... مجنون روی توست که پیدا کند تو را... ای یوسف عزیز،چو یعقوب صبح و شام... چشمم به کوی توست که پیدا کند تو را... 🌹تعجیل در فرج صلوات🌹 https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
📩 ◄ 🍁شهـــید علی یـــزدانی: اسلام هیچ ضـــــربه ای بالاتر از امتش نخورده! رفقا گوشه نشینید، کنار نرید پای کار وایسید تــنها راه سعادت پیروی از ائمه‌است در سایه ولایت‌فقیه https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
قال الامام رضا علیه السلام: يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَكُونَ فيهِ ثَلاثُ خِصال: 🔸1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 🔸2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ. 🔸 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ. 🔰فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمانُ سِرِّهِ. 🔰 وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. 🔰 وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ. 💠مؤمن، مؤمن واقعى نيست، مگر آن كه سه خصلت در او باشد: 🔸سنّتى از پروردگارش و 🔸 سنّتى از پيامبرش 🔸سنّتى از امامش. 🔰 امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است، 🔰امّا سنّت پيغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است، 🔰امّا سنّت امامش، صبر كردن در زمان تنگدستى و پريشان حالى است. https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
🌕 تلنگر قرآنی 🌕 خدایـــا !!! آنقـــدر به من ظرفیــت بــده که نعمتهـایی راکه از روی بخشندگی ات به من دادی به پای لیاقت خودم ننویسم . . .که اگر چنین کنم نابود خواهم شد...... 🍁 قٰالَ إِنَّمٰا أُوتِيتُهُ عَلىٰ عِلْمٍ عِنْدِيَ (٧٨) قصص (قارون) : گفت جز این نیست که این (ثروت انبوه) بر پایه دانشی که نزد من است به من داده اند.....🍁 فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ (۸۱ قصص)سپس ما ، او و خانه اش را در زمین فرو بردیم https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
📃 داستانک دعوا شده بود، آقا امیـرالمـومنیـن(ع) رسید. گفت: آقای قصـاب ولش ڪن بزار بره. گفت: به تو ربطی نداره. گفت: ولش ڪن بزار بره. دوباره گفت به تو ربطـی نــداره دستشــو بــرد بالا، محڪم‌ زد توی صــورت ‌علــی(ع). آقا سرشو انداخت‌پایین‌رفت. مردم‌ریختن گفتــن فهمیــدی ڪیو زدی؟! گفــت: نه فضولی می‌ڪرد زدمش. گفتن: زدی تو گوشِ علی(ع)، خلیفه ی مسلمیـــن. ساتورو برداشــت دستـشو قطــع ڪرد، گفت:دستی‌که بخوره تو‌صورت‌علی(ع) دیگه مال‌مننیست... دستی ڪه بخوره تو صــورت امام زمــانم نباشه بهتره..... امام زمان(عج) فرمود: هر موقــع گنــاه می‌کنی یه سیلـی تو صورت من میزنی. واااای بر مــا......😭 📚بحـــــــارالانـــوار ج۴۱، ص۲۰۳-۲۰۴ 📚الخرائج‌والجرائح، ج۲، ص۷۵۸-۷۵۹ https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
💖| 🌷🌷 يه دختر خوب باید: تو راه شهدا قدم برداره.🌷🌷 🌷 🌷🍃 🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃 🌷🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
💖| 🌷🌷 يه دختر خوب باید: تو راه شهدا قدم برداره.🌷🌷 🌷 🌷🍃 🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃 🌷🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانواده‌ی شهید عماد مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه‌ی الغبیری بود در نزدیکی «روضه الشهیدین»، در منزل پدر همسر شهید مغنیه. همه‌ی بچه‌ها و نوه‌ها به مناسبت ولادت حضرت رسول دور هم جمع بودند. از همه‌‌ی نوه‌ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه‌ای دارند. همه‌ی نوه‌ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید به جهاد مغنیه.. جهاد فقط گفت: «طرحم برای سال بعد را هفته‌ی آینده می‌گویم.» همه‌ی نوه‌ها و اعضای خانواده شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض می‌کند. بعضی‌ها می‌گفتند کارش را آماده نکرده است. وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی می‌گفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته‌ی بعد به همه می‌گوید. درست یک هفته‌ی بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار در بین خیل گسترده کسانی که برای تسلیت آمده بودند. طرح جهاد، شهادت بود... https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
سجاده ای که حاج قاسم اخرین نماز جماعتش با سید حسن رو خوند https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
✨اربعین که در سوریه میهمان پسرم بود یک شب که از حرم به محل اسکان بازگشتم خسته بودم، شام را هم‌سفره احمد بودم و پس از آن می‌خواستم استراحت کنم، احمد در حال مطالعه کتابی بود و به همین خاطر چراغ اتاق روشن بود. ✨به احمد گفتم چراغ را خاموش کن پسرم، به من گفت «مادر می‌دانی چه کتابی مطالعه می‌کنم؟ کتاب زندگی حضرت زینب(س) است، چقدر زندگی شما شبیه زندگی حضرت زینب(س) است، شما هم مثل حضرت زینب(س) هم خواهر شهید هستی هم دختر شهید» ✨گفتم من کنیز حضرت زینب(س) هستم، احمد نگاهی کرد و تا مطمئن شد که حال من خوب است، گفت «مادر من با خبرم شما مادر شهید هم هستی». ✍راوی: مادر شهید https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf