🔹 اجتهاد عمر
عمر، حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل را از اذان برداشت، چرا؟ به خاطر یک روشنفکری که پیش خود کرد، ولی در واقع یک اشتباه بزرگ مرتکب شد. زمان او دوران اوج فتوحات اسلامی و مجاهده اسلامی بود و سربازها خیل خیل به جنگ دشمن میرفتند و با عده کم، دشمن قوی را به زانو درمیآوردند. مسلمانان با سپاهی کمتر از صد هزار نفر با دو امپراطوری بزرگ ایران و روم که هرکدام با سپاه چندصد هزاری به جنگ اینها آمدهاند میجنگند و در هردو جبهه دشمنان را شکست میدهند. جهاد بار دیگر ارزش خود را ثابت میکند و [روشن میشود] که وقتی اسلام مجاهد میپرورد یعنی چه. عمر گفت: وقتی مؤذن در اذان با صدای بلند میگوید: اللهُ اکبَرُ و بعد شهادتین و حَی عَلَی الصَّلوةِ و حَی عَلَی الْفَلاحِ (به نماز رو بیاور، به رستگاری رو بیاور) عیبی ندارد. اما حَی عَلی خَیرِ الْعَمَلِ (به بهترین اعمال رو بیاور) که معنای آن این است که نماز بهترین اعمال است، روحیه مجاهدین را خراب میکند؛ چون مجاهدین پیش خود میگویند حال که نماز بهترین اعمال است، ما بجای اینکه برویم در میدان جنگ جهاد کنیم، در مسجد مدینه میمانیم و در جوار قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله نماز میخوانیم که بهترین عملهاست. آنها بروند بکشند و خود را به کشتن بدهند، زخم بردارند، چشمشان کور شود، دستشان بریده شود، پایشان قطع شود، شکمشان سفره شود ولی ما اینجا راحت در خانه پیش زن و بچه خود میمانیم و چهار رکعت نماز میخوانیم و از آنها افضل هستیم. عمر گفت: نه، این بدآموزی دارد، مصلحت این است که این عبارت را از اذان برداریم؛ بجای این جمله بگویید: «الصَّلوةُ خَیرٌ مِنَ النَّوْمِ» نماز، خوب چیزی است، از خواب بهتر است؛ یعنی بجای اینکه بخوابید، بیایید در مسجد نماز بخوانید.
این مرد آنقدر فکر نکرد که آخر این چند ده هزار سرباز- که قطعاً تعدادشان به صدهزار نمیرسیده- با چه قدرتی دارد با دوتا چند صد هزار نفر، در دو جبهه مختلف میجنگد و فاتح میشود؟ این فتح، فتحِ چیست؟ فتح اسلحه است؟ آیا اسلحه عرب بر اسلحه ایرانی و رومی میچربید؟ ابداً. ایرانیان و رومیان از دو کشور متمدن بودند و عالیترین سلاحهای زمان خود را در اختیار داشتند، در حالی که شمشیر عرب در مقابل شمشیرهایی که در ایران یا روم وجود داشت مثل یک آهن شکسته بود. آیا نژاد عرب از نژاد روم یا نژاد ایران قویتر و نیرومندتر و پهلوانتر بود؟ ابداً. مگر نمیدانید که شاپور ذوالاکتاف چه به سر عربها آورد؟! مگر شاپور ذوالاکتاف نبود که هزاران عرب را اسیر کرد؟ مگر شانههای آنها را سیاه نکرد و آنان را به زنجیر نکشید؟ زور عرب در آن ایام کجا بود؟ مگر صد سال بعد همین ایران، عرب را شکست نداد؟ پس عرب با چه نیرویی با ایران و روم میجنگد و آنها را شکست میدهد؟ نیروی او نیروی ایمانش است، همان نیرویی است که از حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل گرفته، نیرویی است که از نماز گرفته، نیرویی است که از راز و نیاز با خدای خودش گرفته است. به تعبیر قرآن وقتی که او شب به درگاه الهی میایستد و راز و نیاز و مناجات میکند، از خدای خود نیرو میگیرد. آن نیروست که به او روحیه داده؛ یعنی روحیه عرب است که ایران و روم را شکست میدهد. این روحیه را از چه چیز گرفته است؟ از ایمانش گرفته. نماز چیست؟ تازه کردن ایمان. این روحیه را از الله اکبر ش گرفته است. وقتی که در نماز چندین بار میگوید: الله اکبر، جواب همه را میدهد که همه اینها هیچ است. وقتی چند صد هزار سرباز را در مقابل خود میبیند، میگوید: لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظیم، الله اکبر خدا بزرگتر است، همه قدرتها به دست خداست. انسان باید به خدا اتکا داشته باشد، از خدا نیرو بگیرد، از خدا قدرت بخواهد. همین نماز است که به او نیرو داده است. اگر این نماز نبود آن سرباز مجاهد، مجاهد نبود.
📚 انسان کامل، ص 89 - 91، تالیف: متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره)
19.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 قصه جالب استاد انصاریان در مراسم بزرگداشت خودش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ایران و ایرانیان به روایت آیت الله جوادی آملی
🔷 کشف استعداد
🔹 استاد حسین انصاریان
ابن سينا از بازار همدان مىگذشت، كودكى را ديد كه پر شتاب به مغازه آهنگرى مىرفت، و قطعه زغالى سرخ شده از آتش مىخواست، ولى با خود ظرفى به همراه نداشت. و شنيد كه آهنگر با او مىگفت: بدون ظرف، چگونه آتش مىخواهى؟
ديد كودك با شنيدن اين سخن، بىآنكه تامل كند، خم شده و قدى خاكستر از زمين گرفته، و در حالى كه در دستان خود جاى داده بود، مقابل آهنگر دراز كرد. و آهنگر بى آنكه حرف خود را تكرار نمايد از كوره آتشين خرده آتشی گرفت و بر خاكسترى كه بر كف دستان كودك بود نهاد، و كودك نيز با همان شتاب بازگشت. و ابن سينا كه از همان آغاز، حرفها و رفتار آهنگر و كودك را زير نظر داشت، با كمال اعجاب و بُهت، به مغازه آهنگر وارد شد، و از وى پرسيد: اين كودك كه بود؟ و كجاست؟ و كجا رفت؟
آهنگر پس از تكريم و احترام، نشانى مغازهاى ديگر داد كه كودك در آنجا شاگردى مىنمود.
ابن سينا شائق و شادان خود را شتابان به آنجا رسانيد. و كودك را ديد كه خال آتش را به كوره افكنده است و مىخواهد آن را نيز روشن كند. پيش رفته، و پيش از آنكه با كودك سخنى بگويد سراغ آهنگر را گرفت. و كودك، آهنگر را صدا كرد و آمد. و ابن سينا را شناخت. و احترام كرد. ابن سينا گفت: اين كودك، شاگرد شماست؟
آهنگر گفت: آرى!
گفت: مىخواهم آن را به من بسپارى تا از اين پس شاگرد من باشد، و من به او درس بياموزم، زيرا كه صاحب ذوق و استعدادى سرشار است.
آهنگر گفت: اذن پدر نيز شرط است و آنگاه نشانى پدر كودك را داد. و ابن سينا با شوق و شتاب خود را به پدر كودك رسانيد و ماجراى استعداد و نبوغ فرزند را با وى در ميان گذاشت، و از وى خواست كه اذن آموختن و تحصيل و تعلم را به او بدهد.
پدر گفت: وى تنها فرزند من است، كه با كار خود گره از كار زندگى مىگشايد، و با اندك مزدى كه به چنگ مىآورد معاشمان را تامين و امرار مىكنيم. ولى ابن سينا متقبل شد كه از آن پس همان مزد را پرداخته و كودك را به تحصيل وادارد. و پدر پذيرفت. و كودك به مكتب رفت. و از آنجا كه درس معلم را جز زمزمه محبت نمىديد، گريزپا نبود، بلكه روز را از شب نمىشناخت، و پيوسته مىكوشيد. و حاصل كوشش خويش را نيز مىديد. تا آنكه سرآمدِ دانشورانِ روزگار خود شد. و براى آيندگان نيز ميراثى از دانش خود گذارد. كه يكى از آنها كتاب گرانسنگ «التحصيل» است، كه اكنون در دانشگاههاى كانادا، و آمريكا و اروپا تدريس و تعليم مىشود. او «بهمنیار بن مرزبان» بود.
📚 منبع: اخلاق خوبان، تالیف استاد حسین انصاریان، ص 165
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاثیر برخوردهای ما بر روح و روان دانشجویان
🔶 آتش حسد
🔸 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره)
در زمان یکی از خلفا، مرد ثروتمندی غلامی خرید. از روز اولی که او را خرید، مانند یک غلام با او رفتار نمیکرد، بلکه مانند یک آقا با او رفتار میکرد. بهترین غذاها را به او میداد، بهترین لباسها را برایش میخرید، وسایل آسایش او را فراهم میکرد و درست مانند فرزند خود با او رفتار میکرد، گویی پرواری برای خودش آورده است. غلام میدید که اربابش همیشه در فکر است، همیشه ناراحت است. بالاخره ارباب حاضر شد او را آزاد کند و سرمایه زیادی هم به او بدهد. یک شب درد دل خود را با غلام در میان گذاشت و گفت: من حاضرم تو را آزاد کنم و این مقدار پول هم بدهم، ولی میدانی برای چه این همه خدمت به تو کردم؟ فقط برای یک تقاضا. اگر تو این تقاضا را انجام دهی، هرچه که به تو دادم حلال و نوش جانت باشد و بیش از این هم به تو میدهم. ولی اگر این کار را انجام ندهی، من از تو راضی نیستم.
غلام گفت: هرچه تو بگویی اطاعت میکنم، تو ولی نعمت من هستی و به من حیات دادی.
گفت: نه، باید قول قطعی بدهی، میترسم اگر پیشنهاد کنم قبول نکنی.
گفت: هرچه میخواهی پیشنهاد کنی بگو تا من بگویم «بله». وقتی کاملاً قول گرفت،
گفت: پیشنهاد من این است که در یک موقع و جای خاصی که من دستور میدهم، سر مرا از بیخ ببری.
گفت: آخر چنین چیزی نمیشود.
گفت: خیر، من از تو قول گرفتم و باید این کار را انجام دهی.
نیمه شب غلام را بیدار کرد، کارد تیزی به او داد و با هم به پشت بام یکی از همسایهها رفتند. در آنجا خوابید و کیسه پول را به غلام داد و گفت: همین جا سر من را ببر و هرجا که دلت میخواهد برو.
غلام گفت: برای چه؟
گفت: برای اینکه من این همسایه را نمیتوانم ببینم. مردن برای من از زندگی بهتر است. ما رقیب یکدیگر بودیم و او از من پیش افتاده و همه چیزش از من بهتر است. من دارم در آتش حسد میسوزم، میخواهم قتلی به پای او بیفتد و او را زندانی کنند. اگر چنین چیزی شود، من راحت شدهام. راحتی من فقط برای این است که میدانم اگر اینجا کشته شوم، فردا میگویند جنازهاش در پشت بام رقیبش پیدا شده، پس حتماً رقیبش او را کشته است، بعد رقیب مرا زندانی و سپس اعدام میکنند و مقصود من حاصل میشود!
غلام گفت: حال که تو چنین آدم احمقی هستی، چرا من این کار را نکنم؟ تو برای همان کشته شدن خوب هستی.
سر او را برید، کیسه پول را هم برداشت و رفت. خبر در همه جا پیچید. آن مرد همسایه را به زندان بردند. ولی همه میگفتند: اگر او قاتل باشد، روی پشت بام خانه خودش که این کار را نمیکند، پس قضیه چیست؟ معمایی شده بود. وجدان غلام او را راحت نگذاشت، پیش حکومت وقت رفت و حقیقت را اینطور گفت: من به تقاضای خودش او را کشتم. او آنچنان در حسد میسوخت که مرگ را بر زندگی ترجیح میداد.
وقتی مشخص شد قضیه از این قرار است، هم غلام و هم مرد زندانی را آزاد کردند.
📚 انسان کامل، (نمونه ای از بیماری حسد)، تالیف: متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره)
🔶 اندیشههای عالی در روحهای پاک
🔸 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره)
پیغمبر اکرم فرمود: «لا یدْخُلُ الْمَلائِکةُ بَیتآ فِیهِ کلْبٌ أوْ صورَةُ کلْبٍ». یعنی فرشتگان وارد خانهای که در آن خانه، سگ یا تصویر سگ وجود داشته باشد نمیشوند. علما از این حدیث معنای لطیفی فهمیدهاند؛ گفتهاند آن خانهای که پیغمبر اشاره کرده است خانه دل است. اگر در خانه دل، سگها و صورت سگها و درندهها وجود داشته باشد، اندیشههای پلید وجود داشته باشد، هرگز اندیشههای عالی و لطیف در چنین خانهای وارد نمیشوند.
اندیشههای عالی و لطیف از سنخ نورند. نور و ظلمت با یکدیگر یک جا جمع نمیشوند. اگر انسان در روح خودش اندیشههای پلید داشته باشد، اگر در روحش حسادت، کینه، تکبر، بدخواهی وجود داشته باشد، اگر در روحش پلیدی از نوع دیگر وجود داشته باشد، این یعنی فضای روح فضایی است پلید و نامساعد. اندیشه پاک، حالا میخواهد اندیشه خدا باشد یا اندیشه خدمت به خلق، آن اندیشههای عالی مقدس انسانی در روحهای پلید جا نمیگیرند؛ یعنی وقتی که بیایند جا برای آنها نیست، فرار میکنند و میروند.
📚 کتاب: خدا در زندگی انسان، ص 124
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بررسی ظرفیتهای تجزیه ایران و تفرقه قومی در شبکه رسمی اسرائیل
🔷 حجاب، حفظ امنيت و آرامش روانى
🔹 عليرضا مستشارى
يكى از غرايز خدادادى در ساختمان وجودى انسان، غريزه جنسى است كه نيرومندترين و ريشهدارترين غريزه آدمى است و در صورت كنترل، علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، مىتواند موجب امنيت روانى انسانها شود. در قوانين اسلام، براى استفاده درست از اين غريزه حياتى، راهكار گوناگونى مطرح شده كه «حجاب» و وجود حريم بين زن و مرد، يكى از راهكارهاى مهم آن است. بدون شك، نبودن حريم بين زن و مرد و آزادى معاشرتهاى تعريف نشده و بىبندوبار (با آرايشهاى گوناگون)، هيجانها و التهابهاى جنسى را فزونى مىبخشد و تقاضاى برهنگى و سكس را به صورت يك عطش روحى و يك خواست سيرىناپذير، درمىآورد.
اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين، توجه كامل داشته و تدابير زيادى براى تعديل و رام كردن آن انديشيده است و در اين زمينه، هم براى زنان و هم براى مردان، تكاليف خاصى را معين كرده است. وظيفه مشترك زن و مرد اين است كه چشم خويش را از نگاه به نامحرم، بپوشانند و از نگاه شهوتآميز، بپرهيزند؛ اما زنان- به خاطر جاذبههاى بيشتر- وظيفه خاصى دارند و آن اين كه بدن خود را از مردان بيگانه بپوشانند و در اجتماع با آرايشهاى تحريكآميز، ظاهر نشوند و به جلوهگرى و دلربايى نپردازند؛ تا زمينه انحراف مردان و به ويژه جوانان فراهم نشود.
لباس افراد جامعه به ويژه لباس زنان، نمىتواند به هر شكل و اندازهاى باشد و بايد حد و ضابطهاى داشته باشد. بىبندبارى در پوشش و لباس، موجب بىبندبارى در تحريك غريزه جنسى است. تحقيقات علمى- در فيزيولوژى و روانشناسى- درباره تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد، ثابت كرده است كه مردان نسبت به محركهاى چشمى شهوتانگيز، حساستر از زنانند و برعكس، زنان در مقابل محركهاى لمسى، حساسيت بيشترى دارند. اين مزيتهاى جنسى در استعداد حسى، آموخته يا اكتسابى نيست؛ بلكه از زمان كودكى آشكار است.
اصطلاح «چشم چرانى» كه براى اين ويژگى مردان به كار مىرود، زاييده حساسيت مردان نسبت به محركهاى بينايى شهوانى است؛ چون دامنه و برد حس بينايى، زياد است و از اين گذشته وسعت زيادى از محيط در آن واحد ديده مىشود.
از سوى ديگر، چون حس لامسه، دامنه و برد زياد ندارد و فعاليتش محدود به تماس از نزديك است و هورمونهاى جنسى زن به صورتى دورهاى ترشح مىشوند و به طور متناوب عمل مىكنند، تأثير محركهاى شهوانى بر زن، صورتى بسيار محدود دارد و از اين نظر، فعاليت زنان بسيار كم است؛ بر خلاف مردان كه ترشح اندروژنها در آنان صورتى يكنواخت دارد و هيچ عامل طبيعى آن را قطع نمىكند. مردان به صورتى گستردهتر، تحت تأثير محركهاى شهوانى قرار مىگيرند و از اين نظر، فعالترند.
📚 هفت سين حجاب (هفت پرسش درباره پوشش و حجاب)
🔷 نقش حجاب در حفظ خانواده و پیشگیری از فحشا
🔹 عليرضا مستشارى
بىترديد بنيان خانواده، يكى از مقدسترين بنيادهاى اجتماعى است كه بشر تا به حال به خود ديده است. نقش خانواده در ايجاد جامعه سالم، يك نقش بىبديل است و در اين ميان، نقش حجاب و پوشش اسلامى در سلامت و استمرار پيوند خانوادگى، غير قابل انكار است؛ در مقابل، برهنگى، سمّ كشندهاى براى نظم و پيوند موجود در نهاد خانواده است.
آمارهاى مستند، نشان مىدهد كه با افزايش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى در دنيا، همواره بالا رفته است؛ زيرا «هر چه ديده بيند، دل كند ياد» و هر چه دل در مقوله هوسهاى سركش بخواهد، به هر قيمتى باشد، به دنبال آن مىرود و به اين ترتيب، هر روز دل به دلبرى جديد مىبندد و با قبلى وداع مىكند؛ اما در محيطى كه «حجاب» حاكم است و ديگر شرايط اسلامى رعايت مىشوند، دو همسر، تعلق به يكديگر دارند و احساسات و عشق و عواطفشان، مخصوص يكديگر است. در بازار آزاد برهنگى، قداست پيمان زناشويى، مفهومى ندارد؛ خانوادهها به سادگى متلاشى مىشوند و كودكان، بىسرپرست مىمانند.
گسترش دامنه فحشا و افزايش فرزندان نامشروع، يكى از دردناكترين پيامدهاى بىحجابى و آزادىهاى بىحد و حصر جنسى است كه در جوامع غربى و ساير جوامع مشابه، كاملا مشهود است. عامل اصلى فحشا و ازدياد فرزندان نامشروع، منحصر به فرهنگ برهنگى و بىحجابى نيست؛ بلكه يكى از عوامل اصلى و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جريان روبهرشد تولد فرزندان نامشروع، مسئله برهنگى و بىحجابى است. امروزه يكى از مشكلات جوامع غربى، تولد روبه رشد فرزندان نامشروع و بدون شناسنامه است؛ فرزندانى كه داراى پدر و مادر نامشخصى هستند و از نظر حقوقى، مشكلات فراوانى را به همراه آورده، نظم اجتماعى جوامع غربى را تهديد مىكنند.
📚 هفت سين حجاب (هفت پرسش درباره پوشش و حجاب)