#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
⬅️ موضوع روز چهاردهم: چگونه خطبههای یک زن، تاج سلطنت را لرزاند؟
🔻مقدمه:
اگر عاشورا فقط به شمشیر بود، شاید با عصر عاشورا تمام میشد.
اما خدا خواست عاشورا «جاودانه» شود...
و این جاودانگی، با زبان زینب کبری (س) رقم خورد.
وقتی تیغها خاموش شدند، زبان زینب، فریاد خون حسین شد.
نه خسته شد، نه ساکت شد، نه وحشت کرد.
او کاری کرد که حتی شمشیر علی هم نکرده بود:
در قلب دشمن، حقیقت را فریاد زد.
✳️ پرسش اصلی
چگونه حضرت زینب (س) عاشورا را زنده نگه داشت؟
آیا یک زن، میتواند مسیر تاریخ را تغییر دهد؟
چه چیزی از زینب، یزید را شکست داد؟
پاسخ
اول، 👇
زینب؛ دختر علی و فاطمه است او وارث عقل و دل است
زینب (س) دختر کسی است که عدالت را معنا کرد (علی)
و دختر مادری که حقیقت را با خون دفاع کرد (فاطمه)
او وارث منطق و ایمان بود، وارث رنج و رسالت
در کوفه و شام، او نه یک زنِ شکستخورده، بلکه رسانهی بیداری بود
دوم👇
زینب، نایب امام زمان خود شد
در زمان اسارت، امام سجاد (ع) بیمار بود
و بار دفاع از نهضت، بر دوش زینب قرار گرفت
در خطبههایش، با قرآن سخن گفت با استدلال حرف ز، با عاطفه دلها را لرزاند
و با شهامت، یزید را در کاخش تحقیر کرد
او شجاعت فاطمی + منطق علوی را در یک خطبه نمایان کرد.
سوم👇
سخنرانی در کاخ یزید؛ فتحالفتوح عاشورا بود
وقتی همه ساکت بودند و بنیامیه در اوج پیروزی،
زینب برخاست و گفت:
«کِد کَیدَک… ناصِب جُهدَک… فَواللهِ لا تَمحُو ذِکرَنا»
«هرچه میتوانی نیرنگ کن… اما به خدا قسم، یاد ما را پاک نمیکنی!»
این جمله، کاخ یزید را لرزاند، نه با شمشیر، بلکه با یقین
🔻 یزید پیروز جنگ بود؛
اما زینب، پیروز حقیقت شد…
چهارم👇
زینب، الگویی برای زن امروز است
زینب (س) نشان داد که زن، فقط نقش عاطفی ندارد؛
او تحلیلگر، رهبر، سخنگو، رسانه، مبلغ و مصلح است
🔻 اگر کربلا بدون زینب بود، کربلا میماند؛
اما عاشورا نمیماند
🔻 زنان امروز، اگر از زینب بیاموزند:
قدرت دارند
اثر دارند
و میتوانند پیام حسین را در همه خانهها، رسانهها و نسلها زنده نگه دارند
پنجم👇
زینب، پیروز جنگ روانی پس از کربلا بود
دشمن خواست با اسارت اهل بیت، آنها را تحقیر کند
اما زینب از اسارت، سلاح ساخت
او از مجلس یزید، دانشگاه ساخت
از خار و خاک، شکوه ساخت
از فاجعه، پیام جهانی ساخت
«زینب با صدای خود، عاشورا را از کربلا تا ابد رساند؛
و کاخهای ظلم را با واژهها و وقار شکست داد
🔻 واما درس امروز ما
اگر زینب در عاشورا نبود، خون حسین در خاک میماند
اگر امروز «زینبی سخن نگوییم»، حسین زمان ما تنها میماند
زن مسلمان، اگر بخواهد، میتواند در قلب تاریخ بجنگد… با منطق، با حیا، با حضور
التماس دعا
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۱۴
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
✳️ کوفه ی انروز به مثابه الگوی تمامنما از انحطاط اجتماعی بود
مراحل سقوط اخلاقی کوفیان
۱. نامهنگاریهای پرشور (ظاهرسازی)
۲. سکوت در لحظه بحران (ترس از قدرت)
۳. مشارکت در جنایت (همراهی با ظالم)
۴. گریههای پس از جنایت (توجیه گناه)
ششم 👈 درسهایی برای امت امروز: از کوفه تا عصر حاضر
کوفه تنها یک شهر تاریخی نیست؛ نمادی است از هر جامعهای که در آزمون حقطلبی و وفاداری سست شده است. امروز نیز بسیاری از ما در موقعیتهایی مشابه کوفیان قرار میگیریم:
🔸 ظاهرسازی دینی: مانند کسانی که در مجالس عزاداری اشک میریزند، اما در عمل از عدالت و شجاعت دفاع نمیکنند.
🔸 سکوت در برابر ظلم: مانند کوفیان که وقتی زمان یاری رساندن فرارسید، ترجیح دادند سکوت کنند یا توجیه کنند.
🔸 تبعیت کورکورانه از قدرت: همانگونه که کوفیان تسلیم تبلیغات بنیامیه شدند و امام خود را تنها گذاشتند.
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۱۷
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
⬅️ موضوع روز هجدهم:
صحیفه سجادیه: مانیفست تمدن شیعی
چگونه دعاهای امام سجاد (ع) نقشه راه یک تمدن الهی را ترسیم کرد؟
✳️ مقدمه:
خیلیها گمان میکنند «دعا» فقط نجوای فرد با خداست.
اما امام سجاد (ع) با صحیفه سجادیه نشان داد که دعا، میتواند:
جامعه بسازد،
سیاست را اصلاح کند،
وجدانها را بیدار کند
و حتی پایهگذار یک تمدن عدالتمحور باشد.
🔻 صحیفه، صرفاً «کتاب دعا» نیست؛ بلکه:
مانیفست فکری، سیاسی، اخلاقی، و اجتماعی شیعه در عصر اختناق اموی است.
🔻سوال
❇️صحیفه سجادیه چگونه در دل استبداد، نقشه تمدنسازی ارائه داد؟
❇️ آیا دعا میتواند بهعنوان ابزار مبارزه و اصلاح اجتماعی عمل کند؟
❇️ چه چیزی باعث ماندگاری این کلمات شده است؟
پاسخ
اول👈 باید ببینیم صحیفه در چه فضایی نوشته شد؟
پس از عاشورا، فضای حکومت اموی سرشار از خفقان، سانسور و سرکوب بود.
امام سجاد (ع) نمیتوانست آشکارا خط سیاسی علیه حکومت داشته باشد.
پس مسیر زیرزمینیِ اصلاح را انتخاب کرد:
تربیت دلها و اندیشهها از راه دعا.
🔻 «و دعا شد زبان انقلاب؛ نه از جنس هیجان، بلکه از جنس عمق»
دوم👈صحیفه سجادیه در ظاهر، کتابی برای مناجات است؛ اما اگر با دقت بخوانیم:
الف) بینش توحیدی تمدنی
«یا من ذَلّ لکلّ شیءٍ لعظمتِه، وخضعَ لکلّ شیءٍ من خَشیَتِه...»
خدایی که همه چیز در برابر عظمتش خاضع است...
🔻 این نگاه، زیربنای تمدن توحیدی است:
یعنی همه چیز باید در خدمت حق باشد، نه هوا، زر و زور.
ب) عدالتخواهی و مبارزه با ظلم
«اللهم إنی أُشهِدُک... أنّا قَد بَذَلنا مُهجَتَنا فیک...»
خدایا! گواه باش که جانمان را در راه تو فدا کردیم...
در لایههای زیرین این دعا، افشاگری نسبت به ظلم و یادآوری عاشورا نهفته است.
این جملات، قلب مستمع را به یاد حسین (ع) میبرد، بی آنکه مستقیم شعار دهد.
🔻 ج) نقشه تربیتی جامعه مؤمن
در «دعای مکارمالاخلاق»، امام سجاد (ع) مکتب انسانسازی را ترسیم میکند:
«اللهم بلغ بإيمانی أكمل الإيمان، واجعل يقيني أفضل اليقين...»
خدایا! ایمانم را به کمال، و یقینم را به برترین درجه برسان...
🔻 این یعنی اگر جامعهای چنین مردمی بسازد، قدرت نمیتواند آن را فاسد کند.
🔻 د) تقابل با تمدن جاهلی اموی
معاویه و یزید، اسلام را تبدیل به سلطنت و اشرافیگری کرده بودند
صحیفه با زبان دعا، همان سلطه را نقد میکرد و روح فقرستیزی، برابری، و کرامت را میدمید.
سوم👈 چرا صحیفه ماندگار شد؟
اولا بخاطر ادبیات فاخر و زیبای عربی
وثانیا به سبب تأثیرپذیری قلبها و جلب عقلها
وثالثا بخاطر ترکیب عرفان با عدالت نه خشک، و نه صرفاً احساسی؛
بلکه با توازن روح و عقل
ورتبعا با مخاطبگیری فراگیراز فرد، تا خانواده، تا جامعه؛ از عابد، تا سیاستورز
وخامسا خنثیسازی تبلیغات اموی به گونه ای که هر جمله امام در صحیفیه
یادآور عاشورا و جایگاه اهلبیت بود
🔻 جمله محوری:
«اگر نهجالبلاغه قانون اساسی شیعه است،
صحیفه سجادیه، روح فرهنگی و اخلاقی همان قانون است
✳️ پیام امروز:
در روزگاری که «فریاد» شنیده نمیشود،
در زمانی که با تبلیغات دروغ، ذهنها تسخیر شدهاند،
🔻 باید دوباره به «کلمات روشن» امام سجاد برگشت؛
کلماتی که نه فریادند، ولی زلزلهاند!
🔻 امروز صحیفه، نه فقط برای مناجات، بلکه برای ساختن تمدن نوین اسلامی نیاز است.
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۱۸
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
⬅️ موضوع روز نوزدهم: زنان عاشورا؛ نیمه پنهان جهاد
چگونه زنان در عاشورا، نه فقط همراه، که رهبرِ صبر، سخن، و ایستادگی شدند؟
✅ مقدمه: وقتی از عاشورا سخن میگوییم، ذهنها به میدان جنگ و شمشیر معطوف میشود.
اما نیمی از این قیام، در سکوت خیمهها، در اشکها، خطبهها و نگاههایی شکل گرفت که تاریخ را لرزاند.
🔻 عاشورا فقط «مردانه» نبود؛
عاشورا با دل شجاع زنانهای به نام زینب کبری (س) به پیرایهای از عظمت روح و استقامت درونی تبدیل شد.
✳️سوال
🔻 زنان در عاشورا چه نقشهایی ایفا کردند؟
🔻 آیا نقش آنها فقط اشک و ماتم بود؟ یا پیامآور و رهبر؟
🔻 جایگاه زن در نهضت حسینی چه تصویری از زن مؤمن ارائه میدهد؟
اول👈 زنان، ستونهای پنهان ولی محکم نهضت
در نگاه سطحی، زنان در کربلا "تماشاگر" حادثه بودند.
اما در نگاه ژرف، آنها:
ناظران دقیق حقیقت بودند
راویان زنده و باصلابت ماجرا
و جهادگران خاموشی که کارشان کمتر از میداندار نبود.
🔻 امام حسین (ع) آنها را فقط برای همراهی عاطفی نبُرد، بلکه:
برای تداومِ نهضت و ابلاغ پیام، زنان را مأمور کرده بود.
دوم👈 حضرت زینب (س): قهرمان بیسلاح، ولی با جهان تأثیرگذار
🔻 ویژگیهای بیمانند:
ویژگی تجلی در عاشورا علم و حکمت تفسیر حوادث و دفاع از ولایت در کوفه و شام فصاحت خطبه در کاخ ابنزیاد و دربار یزید شجاعت ایستادگی مقابل توهین، تهدید و تحقیر، صبر و تسلیم ایستادن بر پیکر برادر، آرامکردن یتیمان، دلداری اسیران
🔻 جملهای که دنیا را تکان داد: «ما رَأیتُ إلّا جَمیلاً» «من جز زیبایی ندیدم.»
🔻 این جمله، یعنی در خون، اسارت و ویرانی، میتوان شکوه را دید؛ اگر با چشم ایمان نگریستی.
سوم👈 نقشهای مختلف زنان در کربلا:
الف) نقش تربیتی پیش از عاشورا
زنان، فرزندان و همسران خود را برای همراهی با امام آماده کردند
نمونه: رباب، همسر امام؛ مادر علیاصغر (ع)
ب) نقش عاطفی و روحی در لحظههای بحرانی
اول، آرامکردن کودکان در خیمهها
دوم، دلداری به رزمندگان، حفظ روحیهی زنان
ج) نقش رسانهای پس از عاشورا
اسارت را به «منبر» تبدیل کردند
چهارم👈 خطبههای کوبندهی حضرت زینب (س)
🔻 خطبه در کوفه:
«ای اهل کوفه، آیا گریه میکنید؟! پس اشکهایتان خشک مباد! دلهایتان سخت شد و کار شما بیبرکت!»
🔻 این سخن، سیلی آگاهی بود بر صورت جامعهای بیوفا
🔻خطبه در دربار یزید:
«ای یزید! آیا پنداشتی چون راههای زمین را بر ما بستی، ما خوار شدیم؟»
🔻 اینجا، قدرت در دست اسیر بود، نه حاکم!
پیام محوری:
«زنِ عاشورایی، نه تماشاچی است، نه صرفاً دلسوز؛
بلکه رهبر، راوی، و رکن مقاومت است.»
🔻 پیام امروز:
اگر امروز رسانهها، دروغ را فریاد میزنند،
اگر حقیقت در محاصرهی روایتهای جعلیست،
🔻 ما به «زینبهای زمان» نیاز داریم:
زنانی عالم، شجاع، سخنور، و مقاوم
که نه با فریاد، بلکه با حقیقت، تاریخ بسازند.
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۱۹
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
⬅️ موضوع روز بیستم: حُرّ؛ مردی که مرگ را زندگی کرد
چگونه یک فرمانده نظامی با یک تصمیم، به اسطوره توبه، شجاعت و عزت تبدیل شد؟
✅ مقدمه:
در میان همه یاران کربلا، داستان حُرّ بن یزید ریاحی شاید از همه متفاوتتر باشد.
او نه از آغاز همراه حسین بود،
نه در خیمههای عاشورایی رشد کرده بود،
بلکه در ابتدا، فرمانده مأموریت سد راه حسین (ع) بود.
اما در یک لحظه، در اوج قدرت، در میانه دو راه،
تصمیم گرفت... و این تصمیم، او را جاودانه کرد.
🔻سوال
🔻 چگونه حُرّ از یک سرباز حکومت یزید، به یار صادق امام حسین (ع) تبدیل شد؟
🔻 چرا انتخاب او، از خود شهادت هم الهامبخشتر شد؟
🔻چه عواملی باعث شد وجدان حُر بیدار شود؟ و چگونه میتوان از آن الگوبرداری کرد؟
👈 اول، حُر کی بود؟
فرمانده هزار نفر از لشکر عبیدالله بن زیاد
مأمور شد تا کاروان امام حسین (ع) را متوقف کند
برخورد اولیهاش مودبانه بود، ولی نقشش خطیر بود: ممانعت از حرکت امام به سمت کوفه
اما امام در همان برخورد فرمود:
«ثَكَلَتْكَ أُمُّكَ يا حُرُّ! (مادرت به عزایت بنشیند ای حر!)»
پاسخ حُر بسیار مهم بود:
«اگر کسی جز تو این جمله را به من میگفت، همین حالا جوابش را میدادم، ولی مادرت فاطمه (س) است...»
همین جمله، اولین جرقه در دل حُر بود: شناخت جایگاه حسین (ع)
👈دوم، دوگانگی در درون حُر
تا روز عاشورا، حرّ در اردوگاه دشمن باقی ماند.
اما دلش آرام نبود. وجدانش بیدار شده بود.
هنگامی که امام حسین (ع) آخرین خطبه را خواند و حجت را تمام کرد، حر دیگر تاب نیاورد.
لحظه تصمیم فرارسید:
یا با حکومت بمانی و نجات یابی ظاهری،
یا حقیقت را انتخاب کنی، حتی اگر بمیری...
👈سوم، لحظه طلایی: انتخابی که ابدی شد
در صبح عاشورا، حُر به لرزه افتاده بود.
یارانش پرسیدند: «اگر از ما کسی میپرسید شجاعترین مرد کوفه کیست، میگفتیم تو؛ پس این تزلزل چیست؟»
گفت:
«من خود را بین بهشت و دوزخ میبینم...
و به خدا قسم، جز بهشت را انتخاب نخواهم کرد؛ حتی اگر بدنم را پارهپاره کنند.»
👈 چهارم، او اسبش را تاخت، افسار انداخت، و گفت:
«آیا برای من توبهای هست؟»
و امام حسین (ع) فرمود:
«آری، خدا تو را بخشیده... پیاده شو.»
درسهایی از انتخاب حرّ
✳️نکته
🍀تأخیر در درک، مانع نجات نیست، دیر رسید،،، ولی نرسیده نماند،
🍀 توبهی حقیقی،
با اقدام همراه است
او از جایگاه، فرماندهی، و اعتبارش گذشت
🍀 انتخاب آگاهانه ارزش دارد
او نه از تربیت شیعی، بلکه از بیداری وجدان به امام رسید،
🍀 حقشناسی، درک زمان و فرصتهاست او فرصت طلایی را شناخت و از آن عبور نکرد
🍀«گاهی یک تصمیمِ دیرهنگام، بهتر از یک عمر سکوتِ زودهنگام است.»
👈 شهادت حر؛ عزتمندانه و عاشقانه
وقتی به میدان رفت، با شور وصفناپذیری جنگید.
امام بالای سرش آمد و فرمود:
«أنتَ حُرٌّ کما سَمّتْکَ أُمُّک؛ آزاد مردی، همانگونه که مادرت تو را نام نهاد.»
او آزاد بود؛ نه فقط از قید یزید، بلکه از قید ترس، طمع، جاهطلبی، و وابستگی
✳️پیام امروز:
در دنیای امروز، هر کدام از ما در اردوگاه حُر ایستادهایم.
جایی میان ترسها، مصلحتها، قدرتها و حقیقت.
اگر وجدان بیدار شود و صدای حسین زمان شنیده شود،
حر شدن، هنوز ممکن است...
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۲۰
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
◀️ موضوع روز بیستوسوم: حضرت علیاکبر (ع) از کربلا تا شام؛ غربت بر نیزه
✳️ مقدمه: شهادت علیاکبر (ع) در ظهر عاشورا، لحظهای فراموشنشدنی برای قلب شکسته امام حسین (ع) و اهلبیت بود. اما واقعیت این است که اثر این مصیبت، فقط در عصر عاشورا نماند؛ بلکه در تمام طول اسارت اهلبیت، داغ علیاکبر با آنان بود.
👈 اکنون، در روز بیستوسوم محرم، اسرا در مسیر کوفهاند یا وارد کوفه شدهاند.
و در این مسیر، اهلبیت با چشم خود میدیدند:
❇️ سر علیاکبر بر نیزه،
❇️ و بدن بیجان او در کربلا، بیکفن، زیر آفتاب.
علیاکبر تجسم رسول خدا بود
در منابع معتبر آمده است:
«کان أشبه الناس خَلقاً وخُلقاً ومنطقاً برسول الله»
علیاکبر، شبیهترین انسان به پیامبر بود، در صورت، سیرت، و گفتار.
👈 امام حسین (ع) بارها فرموده بود:
«کُلّما اشتقنا إلی رسولالله، نظرنا إلی وجهه»
«هرگاه دلمان برای پیامبر تنگ میشد، به چهره او نگاه میکردیم.»
❇️ بنابراین علیاکبر، فقط یک جوان شجاع نبود؛ او یادگار نبوت بود. شهادتش برای اهلبیت، یعنی بریدن پیوند عاطفی مستقیم با رسول خدا.
لحظهای که پیکر تکهتکه شده علیاکبر بر زمین افتاد، امام آمد و فرمود:
«علی الدنیا بعدک العفا…»
«پسرم، بعد از تو دیگر زندگی ارزشی ندارد…»
و در حالی که پیکر جوانش را جمع میکرد، گفت:
«لَقَد قَطَعوا رَحمی، وآذَونی فیك…»
«پیوند مرا بریدند… در تو، مرا آزردند…»
🔻 این جملات، عمق فاجعه را نشان میدهد:
نه فقط یک فرزند، بلکه یک شبیه پیامبر، یک حجت عاطفی، یک پناه معرفتی پرپر شد
در مسیر کوفه تا شام، سر علیاکبر (ع) همراه سایر سرها، بر نیزه بود.
این یک واقعیت تاریخی است که سر شهدا را با خود حمل کردند:
در بحارالأنوارعلامه.. و همچنین در لهوف ابن طاووس آمده که: سر علیاکبر، عباس، قاسم، و دیگران را بر نیزه کردند و همراه کاروان اسرا بردند.
👈 تصور کنید: زینب کبری، خیره به نیزهای که بر آن سر برادرزادهاش است…
امام سجاد، با حالی بیمار، بر شتری بیجهاز، اما چشمش دنبال نیزهای است که یاد پیامبر روی آن است…
کودکان: بارها فریاد زدند: این سر کیست؟ چرا شبیه باباست؟ چرا خون روی صورتش است؟
این صحنهها، جان اهلبیت را میسوزاند…
و باعث شد زینب کبری در کوفه و شام، بارها از علیاکبر یاد کند.
اهل کوفه در اولین مواجهه با اهلبیت، گریه کردند.
اما زینب فریاد زد:
«أتَبکونَ؟ فَلَا رَقَأَتِ الدَّمعَةُ، وَلَا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ…»
«گریه میکنید؟! باشد، هرگز اشکتان خشک نشود، و نالهتان آرام نگیرد…»
👈 چرا چنین دعایی؟
چون کوفه باید بداند: همان کسانی که علیاکبر را دعوت کردند، امروز سر او را تماشا میکنند.
✳️ پیام امروزی علیاکبر:
اگر علیاکبر جان داد، نه برای آنکه یک قهرمان جوان باشد،
بلکه تا بگوید:
🔻 اگر به حقیقت ایمان داری، باید از جانت بگذری
🔻 اگر شبیه پیامبر هستی، فقط با چهره نه، با خُلق و رفتار هم باش
علیاکبر، رمز عاشورای معرفتیست
او، جوانی است که آیینه پیامبر شد، و شهید راه پدر…
و ما، امروز در بیستوسوم محرم،
وقتی از جوانمردی، غیرت، ادب، فداکاری میگوییم، باید تصویر علیاکبر در ذهنمان باشد.
او جوانی است که هم دل پدرش را سوزاند، هم قلب دشمن را لرزاند، هم تا شام، اهلبیت را گریاند.
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۲۳
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
⬅️موضوع روز بیست وچهارم: کوچههای شام، شرمسار حقیقت
🔻 بیستوچهارم محرم؛ روز افشاگری و غربت
❖ محرم هنوز زنده است...
زنده، اما زخمی...
نه تنها از شمشیر، بلکه از «سکوت»
از «تحریف»
از «تبلیغات دروغین»...
امروز، کاروان اهلبیت (ع) پس از گذر از خاک تشنه کربلا و بیوفایی کوفه،
به دروازههای شهر شام رسیدهاند.
شهری با بوقهای شادی، اما دلهایی خالی از فهم.
یزید دستور داده شهر را آذین ببندند.
تا برای مردم، ورود اسرای خاندان پیامبر (ص) را چون پیروزی بر دشمن جلوه دهند.
🔻 کوچهپسکوچههای شام، پر از بوی نفاق است.
زن و مرد، کودک و پیر، بر لب خنده دارند، اما...
نمیدانند که امروز، خورشید با زنجیر آمده است…
قرآن، در بند اسارت وارد شده…
🔻 کودک شامی، به مادرش اشاره میکند: ــ چرا این زنها خستهاند؟ چرا صورتشان کبود است؟
ــ این دختر که همیشه زل زده به نیزهها... چرا گریه نمیکند؟
ــ چرا صدای زنجیر از پای این مرد جوان میآید؟ او کیست؟
مردم نمیدانند…
یا نمیخواهند بدانند…
یزید، با زر و زور، حقیقت را خفه کرده…
اما تاریخ، امروز دهان باز میکند…
✳️ طبق نقلهای معتبر، از جمله در لهوف سید بن طاووس، و ارشاد مفید و برخی منابع متأخر، ورود اهلبیت به شام چند روز پس از خروج از کوفه و گذر از منازل راه بوده؛ این روزها، مقارن با بیستوچهارم محرم، ورود به دارالخلافه یزید در شام رخ میدهد.
🔻یزید میخواست چهره جنگ بدر را دوباره زنده کند: خود را وارث قریش، و اهلبیت را دشمن فاتحان بدر معرفی کند. اما اهلبیت، مهر نبوت را داشتند، و هرچند در زنجیر، اما نگاهشان، دلها را میلرزاند.
✳️خطبههای امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) در شام، نقطه انفجار حقیقت بود. خطبههایی که تاریخ را زیر و رو کرد.
❇️ در میان قصر، بزم شراب برقرار است...
سر مطهر حسین (ع) در طشتی زرین مقابل یزید نهادهاند…
یزید با چوبدستیاش بر دندانهای حسین میزند و شعر جاهلی میخواند:
«لَعِبَت هاشمُ بالمُلکِ فلا...»
وای از دل زینب…
وای از دل رباب…
وای از چشم رقیه، که هنوز دنبال صدای پدر میگردد…
زینب برخاست.
در دل شبِ جهل، بانوی نور ایستاد…
و فریاد زد:
«أظننت يا يزيد…»
«گمان کردی چون ما را به بند کشیدی، عزیزتر از ما نزد خدایی؟»
قصر یزید، لرزید…
نه از فریاد،
از صدق کلام…
❇️ امام سجاد نیز برخاست…
در زنجیر، اما سربلند.
با قامتی خمیده از رنج، اما صدایی پرطنین:
«أنا ابن فاطمة الزهراء…»
«من فرزند زهرا هستم…»
و شام، متحول شد.
کسی آه کشید…
کسی پرسید:
ــ اینها دشمن خلیفهاند یا خاندان پیامبر؟
🔻 و دلها کمکم برگشت…
همان مردمی که خندیدند، حالا میگریند…
و در دلشان میگویند: دیر فهمیدیم… دیر گریستیم…
پیام امروز برای ما
🔻 یزید خواست با طبل و تزویر، فاجعه را دفن کند…
اما یک زن، با زبانش، حقیقت را زنده کرد…
🔻 امام سجاد، با اشک و منطق، دیوار ستم را ترک داد…
✳️ امروز، ما کجای این قافلهایم؟
اگر در کوفه سکوت کردیم،
در شام فریاد بزنیم…
اگر یزید، بر لبهای حسین چوب زد،
ما بر زخمهای دل زینب، بوسه بزنیم…
اگر شام دیر فهمید،
ما زود بفهمیم…
✳️روضه
در قصر شام، دخترکی دستانش را بالا آورده…
با صدایی بریده، رو به سرِ بریده پدرش کرده:
ــ باباجان... شام چه غربت تلخی دارد...
ــ چرا چشمانت را نمیبندی؟
ــ بابا، بیا برویم خانه… من دیگر طاقت ندارم…
و زینب، فقط به نیزه نگاه میکرد…
به نیزهای که سر برادرش را بالا نگه داشته بود،
تا آسمان هم بداند:
خون حق، سر خم نمیکند…
السلام علیک یا زینب الکبری… یا من أفحمتی یزید بصبرک…
السلام علیک یا سجاد، یا من فجّرت الوجدان فی دار الظالمین…
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۲۴
پ#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
◀️ موضوع روز بیست و پنجم: شب اول خرابه شام
‼️ آغاز غربت بیپرده
پس از آنکه دربار یزید نمایش خود را تمام کرد، و خطبههای زینب کبری و امام سجاد (علیهماالسلام) نقاب از چهرهی دستگاه اموی برداشت، اسیران را دیگر در کاخ نگه نداشتند. دستور آمد: «اینها را از اینجا ببرید.»
اما نه به خانهای، نه به اقامتگاهی با احترام ونه به زندانی مناسب.
🔻آنان را به خرابهای بردند؛ بنایی متروک، بیسقف، با دیوارهایی شکسته. آنجا، کاروان داغدیده کربلا، شبی را آغاز کرد که غربت نهفته را آشکار کرد و نقاب فریب را کنار زد.
در دربار، یزید سخن گفت؛
در خرابه، حقیقت خودش را نشان داد.
آنجا دیگر زینب (س) و امام سجاد (ع) فقط سخنگو نبودند؛ بلکه پناه و تسکین دلهای شکسته بودند.
کودکان، خسته، گرسنه، بیپناه…
امام سجاد، در بند بیماری و زنجیر…
زنان، زیر سرمای شب، نگران فردا…
نیمهشب، زنی از شام آمد. ظرفی از نان خشک در دست داشت.
– برای چه آوردهای؟
– شنیدهام شما اسیرانید… آوردهام صدقهای باشد…
زینب آه کشید…
با صدایی آرام و بغضدار گفت:
«الصَّدَقةُ عَلَینا مُحَرَّمَة… ما اهل بیت پیامبریم.»
زن شامی لرزید. ظرف از دستش افتاد. اشک بر گونهاش جاری شد.
با وحشت گفت: «ما نمیدانستیم… وای بر ما…»
🔻آنجا بود که مردم شام از تماشاچیان سلطنت، به همراهان حقیقت تبدیل شدند.
ساعاتی بعد، صدای گریهای بلند شد…
رقیه، دختر خردسال امام حسین، از خواب پرید.
– عمه… پدرم کو؟
– خواب دیدم آمد، منو بغل کرد…
– چرا نذاشتی بغلم کنه؟…
زینب، دستانش را باز کرد و دخترک را در آغوش کشید.
«دخترم، بابات پیش خداست…»
رقیه اشک ریخت:
«عمه، بابام بوی خون میداد…»
امام سجاد خود را به زحمت نزدیک آورد.
دست لرزانش را بر سر دخترک گذاشت، ذکر گفت و زیر لب زمزمه کرد:
«أبتاه حسین… بِنْتُکَ تُنادیکَ مِن خَرابِ الشّام…»
«پدرم حسین… دخترت تو را از خرابه شام صدا میزند…»
آه از آن خرابهای که سقف نداشت،
اما صدایش سقف تاریخ را شکست.
✳️خرابه شام نقطهی عطفی در تاریخ کربلاست. دربار، نماد قدرت اموی بود؛ اما خرابه، نماد مظلومیت اهلبیت شد. مردم شام، که فریب خورده بودند، با شنیدن صدای زینب و اشکهای رقیه، حقیقت را دیدند. در این خرابه بود که عاشورا از صحنه رسمی خارج و وارد قلب مردم شد.
امام سجاد (ع) با بیماری و زنجیر، اما با زبان وحی، کاروان را آرام کرد، به مردم پاسخ داد، و پایهی یک گفتمان بلند را گذاشت:
گفتمان رهایی، که در صحیفه سجادیه به اوج رسید.
✳️ پیام امروز
اگر ما امروز در خانهای گرم و امن زندگی میکنیم،
یادمان نرود آن شب را که خاندان وحی سقف نداشتند.
و اگر آنها در خرابه هم پیام حق را رساندند،
ما در این روزگارِ ابزار و رسانه، چه کردهایم؟
دنیا دو دسته انسان دارد:
تماشاچی و همراه.
مردم شام داشتند همراه میشدند.
و ما، امروز، در کدام دستهایم؟
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۲۵
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
⬅️ موضوع رو بیست و هفتم محرم:
آغاز شکنجههای روانی در شام
زخم جسم تمام نشده، و اکنون نوبت زخم روح است...
✳️ عاشورا پایان نبود. این را کاروان اسرا، هر شب بیشتر درک میکرد...
در شام، از همان نخستین روزهای ورود، اهلبیت (ع) با شکل جدیدی از مصیبت مواجه شدند.
اگر در کربلا، زخم خنجرها بود، در شام، خنجر زبانها و نگاهها بود.
✳️ فضای عمومی شام در روزهای ابتدایی ورود اسرا
در تقویم تاریخی، حدود اواخر دههی سوم محرم کاروان اهلبیت وارد شام شدند.
شام، شهری بود که بهدلیل تبلیغات سالها حکومت اموی، حقیقت را واژگون شناخته بود:
🔻 علی را دشمن میدانستند،
🔻 حسین را خارجی میپنداشتند،
🔻 و یزید را جانشین پیامبر میخواندند!
پس طبیعیست که مردم شام، وقتی قافله اسرا را دیدند، با نگاهی بیرحم، بیاطلاع، و آلوده به فریبحکومتی به استقبال آمدند.
اما همین بیرحمی، زمینهساز یک نقطه عطف تاریخی شد...
✳️آغاز انقلاب معرفتی از دل بازار شام
🔻 در چنین فضایی، یک جمله میتواند شهر را تکان دهد.
🔻 یک نگاه میتواند هزار دروغ را بسوزاند.
🔻 یکی از نمونههای تاریخی مهم در این ایام، سخن امام سجاد (ع) در بازار شام است. مردی از شامیان گفت:
«خدا را شکر که شما را کشت و رسوا کرد!»
و امام فرمود:
«آیا قرآن نخواندهای که فرمود: قُل لا أَسأَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِی القُربى؟»
🔻 این اولین بار بود که مردم شام میفهمیدند این اسیران، دختران فاطمهاند، نوههای پیامبرند.
و این همان شکاف روانی بود که یزید از آن هراس داشت…
✳️ زینب و امام سجاد؛ در قلب امپراتوری با دستهای بسته
تصور کنید، در قلب پایتخت دشمن، در دربار شرابخواری چون یزید،
بانویی با لباسی خاکآلود و قامتی شکسته، خطبهای میخواند که تاریخ شام را میلرزاند...
🔻 خطبهی زینب (س) در مجلس یزید، خطابهای الهیـانقلابی بود؛
او با قلبی پُر از آتش، اما زبانی پُر از یقین، حقیقت را فریاد زد:
«كِدْ كَيْدَكَ، وَ ناصِبْ جُهْدَكَ، فَوَ اللَّهِ لا تَمْحو ذِكْرَنا...»
زینب گفت: اگرچه اسیرم، اما یاد ما پاک شدنی نیست…
اینجا، بیستوهفتم محرم، آغاز شکستن فضای تبلیغاتی شام است.
✳️ پیام معرفتی و انسانی ،، انقلاب بیقدرت
🔻 در بیستوهفتم محرم، پیام عجیبی در دل تاریخ نهفته است:
اهلبیت در بند بودند، اما حقیقت را آزاد کردند.
امام سجاد با اشکهای شبانه،
زینب با خطابههای شبسوز،
و سکینه با مظلومیتی که خفتهترین وجدانها را بیدار کرد…
آنان به ما آموختند:
گاهی قدرت تو در صبوریات است، نه در شمشیرت.
گاهی خطبهی یک زن در مجلس طاغوت، بیشتر از هزاران شمشیر مؤثر است.
و گاهی سکوت تو، بلندترین فریاد تاریخ میشود.
✳️ ما امروز کجای این تاریخ ایستادهایم؟
آیا ما هم در برابر دستگاههای رسانهای ظلم، فریب میخوریم؟
آیا ما هم به اسرا میخندیم، بیآنکه بدانیم حقیقت پشت چهرهی غبارگرفتهشان چیست؟
آیا ما هم چون مردم شام، چشم داریم ولی نمیبینیم؟ گوش داریم اما نمیشنویم؟
🔻ما وارث فریاد زینبیم.
🔻وارث نگاه گریان رقیه…
🔻وارث خطبهی خونین سجاد…
اگر نگرییم، اگر نگوییم، اگر نایستیم…
یعنی هنوز هم مردم شام باقی ماندهاند… فقط شکلشان عوض شده است.
⬅️امشب خرابه شام غرق ناله است…
رَقیه هنوز خسته است، امام هنوز بسته است…
زینب شب را نمیخوابد، چون باید دل تاریخ را بیدار کند…
و تو، اگر امشب اشکت جاری نشود،
فردا چه پاسخی خواهی داشت؟ وقتی رقیه بپرسد:
تو که آزاد بودی… چرا صدای ما نشدی؟
التماس دعا
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۲۷
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
⬅️ موضوع روز بیستوهشتم: پس از آنکه عمر بن سعد، در دوازدهم محرم سرهای شهدا و اسرا را به کوفه فرستاد، عبیدالله بن زیاد، برای تحقیر بیشتر اهلبیت و تثبیت «روایت رسمی حکومت»، کاروان را با سرهای شهدا به سمت شام فرستاد. از هیجدهم تا بیستوششم محرم، این قافله در راه بود و روز بیستوهفتم یا بیستوهشتم محرم وارد شام شد.
یزید که خیال میکرد با آوردن کاروان پیروزی خود را در مرکز خلافت جشن میگیرد، با واکنشی متفاوت مواجه شد:
🔻 آغاز تَرَک در تصویرسازی اموی
یزید دهها سال بود با پول و منبر و قاضی و خطیب مزدور، در ذهن مردم جا انداخته بود که:
علی و فرزندانش، اهل فتنهاند؛
حسین بن علی شورشگر است؛
یزید، خلیفهی برحق پیامبر است!
اما با ورود اسرا به شام، چهرهی کبود کودکان، قامت خمیدهی زینب، و اشکهای بیوقفهی امام سجاد، دیواری که با دروغ ساخته شده بود را لرزاند.
خطبههای کوبنده حضرت زینب (س) در شام – که به روایتهای متعددی از جمله در «لهوف»، «اعلامالوری» و «تاریخ طبری» آمده – به روشنی نشان میدهد که این زمان، آغاز تحول افکار عمومی در شام بوده است.
🔻 منابع تاریخی همچون «ارشاد مفید»، «تاریخ ابن عساکر» و «الفتوح» به چرخش نگاه مردم شام نسبت به اسرا در همین روزها اشاره دارند.
✳️احساس در قلب تاریخ
تصور کنید مردم شام – که سالها چهرهی دروغین از اهلبیت دیده بودند – برای نخستینبار دختر پیامبر را در زنجیر میبینند!
و او، برخلاف تصویر تحریفشده، با وقار، با فصاحت، و با آیههای قرآن سخن میگوید:
«أیها الناس، نحن أهل البیت، بنا فتح الله و بنا یختم…»
و اینها کافی بود تا تردید به دلها بیفتد…
یزید دید که پیرمرد شامی، اشک میریزد؛
زنانی به هم نجوا میکنند:
«چرا این کودکان بر نیزهاند؟ مگر گناهشان چیست؟»
و این یعنی:
تمام لشکر یزید، در برابر چند اسیر، شکست خورد…
✳️یاد بگیریم از زینب (س)،
که حتی در بند، فریاد بود.
و از امام سجاد (ع)
که حتی با زنجیر، حقیقت را راه برد.
🔻اگر دروغ، بلندگو دارد،
حقیقت، بلندای جان انسانهای آزاده را دارد.
و آنچه شام را لرزاند،
آوای بیپیرایهی حق بود.
و این مهمترین پیام بیستوهشتم محرم است:
شکست رسانهی ظلم، وقتی اتفاق میافتد که راویان حقیقت، از جان مایه بگذارند…
✳️بیستوهشتم محرم، نه فقط یک تاریخ است،
بلکه یک نقطه عطف است
در جنگ بیپایان «دروغ و روایت».
اگر زینب، در خرابه شام حقیقت را فریاد نکرده بود،
کربلا دفن میشد…
و نام حسین، تنها در تاریخ دفنشدگان ثبت میشد؛
نه در جانها، نه بر بیرقها…
پس هر جا صدایی خفه شد،
باید زینبی برخیزد.
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۲۸
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
⬅️موضوع روز بیستونهم محرم؛
آینهدار خون و بصیرت
چنین روزی، در حافظه تاریخ، به خون فرزندی از نسل حسین گره خورده است؛
روز شهادت حضرت زید بن علی (علیهالسلام)؛
فرزند سجاد، نوهی عاشورا، و وارث فریادهای خاموشنشدنی نینوا...
هنوز حسین (ع) بر خاک گرم کربلا، قربانی حقیقت است، و هنوز کاروان اسارت، خسته و زخمدیده، راهی شام ظلم و بیرحمی است.
محرم رو به پایان است، اما داغ دل زینب، پایانپذیر نیست.
غمِ عاشورا، تقویمی نیست؛ روحیست جاری در رگ تاریخ...
و امروز، بیستونهم محرم، پژواک همان فریاد است؛
فریاد مظلومیتی که نسلبهنسل در رگهای اهلبیت جاری شد.
فریادی که زید بن علی، با خون خود آن را فریاد زد.
✳️ زید، در دامان «سجادِ شبزندهدار» پرورش یافت؛
آموخت که اشک، سکوت نیست
و عبادتِ خالص، آغاز قیامی آگاهانه است.
وقتی دید دین پیامبر، دوباره در خطر است، شمشیر به دست گرفت.
از کوفه برخاست، در میان مردمی که با زبان بیعت کردند،
اما با دل، تن به دنیا داده بودند.
💔 زید، حسین را در آینه زمان میدید...
چون حسین قیام کرد، چون حسین تنها ماند،
و چون حسین، مظلومانه جان داد...
دشمنان، برای تحقیرش، پیکر مطهرش را بر دار کردند،
سالها ماند تا نامش را خاموش کنند،
غافل از آنکه زید، نه یک نام، که شعلهای از کربلا بود.
و کربلا را نمیشود بر دار کشید...
🔻 قیام زید در سال ۱۲۲ هجری، در عصر استبداد هشام بن عبدالملک شکل گرفت؛
هدفش، بازگشت به قرآن، احیای سنت نبوی، و نابودی بدعتها بود.
زید، نه برای قدرت، که برای حق برخاست.
میگفت:
أدعوکم إلی کتاب الله و سنة نبیه، و الجهاد فی سبیله، و إحياء السنة و إماتة البدعة...
و همین صداقت، قیام او را ماندگار کرد.
گرچه تنش بر دار رفت، اما اندیشهاش در دل مؤمنان ریشه زد.
مکتب زیدیه، در یمن و طبرستان شکل گرفت و تا امروز، نشان داد
که یک قیام آگاهانه، هرگز خاموش نمیشود.
🔻 امروز چه؟
بیستونهم محرم، فقط سالروز یک شهادت نیست؛
یادآور یک سؤال عمیق است:
اگر در کوفه بودیم، در صف یاری زید بودیم یا در صف تماشا؟
اگر در این روزگار، ندای «أینَ مُحیی آثارِ الظُلم؟» برخیزد،
آیا ما پاسخگوی آن خواهیم بود؟ یا اسیرِ سکوت و عافیت؟
بیاییم این روز را نه فقط در سوگواری،
که در بصیرت، وفاداری و انتخاب مسیر بگذرانیم.
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۲۹
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهراء_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran
#مازندران
🔸 سلسله مباحث بررسی چرایی و زمینههای قیام عاشورا
🔰 در محضر علمی و معنوی استاد معظم و فاضل حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا حسینزاده
⬅️موضوع روز سیام محرم؛ بیست و نه روز گذشت...
امشب سی ام محرم است وداغ کربلا بر سینهها سنگینی میکند...
بیست ونه روز است که بغض، امان مردم مدینه و کوفه و شام را بریده...
زینب سلاماللهعلیها، بیبرادر، بیمحرم، بیعمود خیمه، پرچم کربلا را به دوش خود،حمل کرده،
کربلا، تنها یک روز عاشورا نبود...
کربلا از دهم محرم آغاز شد، اما با اسارت اهل بیت، خطبههای زینب و سجاد، و بیداری مردم، به مسیری برای حقطلبی ابدی بدل شد.
در این سی روز، چه بر سر اهل حرم آمد؟
از قتلگاه تا کوفه، از کوفه تا شام، از شام تا خرابهها،
و حالا، زینب ایستاده است...
در سیامین روز محرم، کنار تلی از خاطرات سوخته...
دلش هنوز در گودی قتلگاه است؛ جایی که صدای هل من ناصر... در گوش تاریخ ماند...
و امام سجاد علیهالسلام، آخرین بازماندهی مردان کاروان، هنوز با زنجیر بر گردن، رو به قبله میایستد و نجوا میکند:
الهی، خذ لنا بحقنا، و انتقم لنا من أعدائنا...
سی روز، کافی نبود برای خاموش شدن داغ عاشورا...
کافی نبود برای خشک شدن اشکهای رباب، امکلثوم، سکینه...
شام هنوز زنده است با صدای زینب:
ما رایت إلّا جمیلا...
ای کاش مردم شام میدانستند این اسیران، دختران پیامبرند...
کاش کوفه زودتر بیدار میشد...
کاش محرم، محرم نمیشد...
و امروز، ما ایستادهایم؛
بر گُسل خون و اشک...
با پرچمی به دست، با بغضی به سینه، با چشمانی بارانی...
نه از پایان محرم،
بلکه از ادامهی راه...
راهی که زینب آغاز کرد
و ما باید به دوش بکشیم...
❇️مشب پایان دفتر بحثهای من در این ماه هست
شب پایانی این ماهِ داغ و اشک، ماهی که دلهای ما را جلا داد و چشمانمان را با نام حسین، بارانی کرد...
بیستونه روز گذشت و در این ایام، همگی با هم کوشیدیم که مروری دوباره بر حقایق عاشورا، بر پیام خون خدا، و بر رسالت کربلا داشته باشیم.
از دهم محرم گفتیم،
از خطبههای زینب کبری (س)،
از زنجیرهای امام سجاد (ع)،
از کوچههای شام و اشکهای سکینه...
و حالا، با رسیدن به شب سیام محرم، نه فقط دفتر محرم،
بلکه دفتر مطالب بنده نیز به پایان میرسد.
در این سی روز، آنچه نوشتم، حاصل دلسوختگی بود،
نه ادعا...
آنچه بیان شد، تلاشی بود برای رساندن گوشهای از پیام کربلا به قلبهای پاک شما دوستان عزیز.
اگر سطری درخور فهم و دلنشین بود، از عنایت حسین و ادب زینب بود،
و اگر قصوری، کمگویی یا کاستی در کلماتم بود، از ناتوانی قلم بنده بود، که پیشاپیش پوزش میطلبم.
🔻محرم تمام شد، اما کربلا، ماندنیست.
🔻 حسین شهید شد، اما فرهنگ عاشورا زنده است.
🔻اشکهای ما خشک میشود، اما عهد ما با شهیدان خاموش نمیشود...
از همه شما بزرگواران که با حوصله و همراهی، این نوشتهها را خواندید، سپاسگزارم.
و دعا میکنم که ما، وارثان حقیقی پیام کربلا باشیم؛
نه فقط با اشک، بلکه با فکر، روش، ایستادگی و انتخابهایمان...
در پایان، به رسم ادب، عرض میکنم:
✳️خدایا... دل ما را در این ماه، حسینی کن
✳️زبانمان را زینبی کن
✳️و قدمهایمان را سجادگونه در راه حق استوار بدار...
التماس دعا از دلهای پاک شما
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکانه
#محرم_۱۴۰۴
#سلسله_مباحث_عاشورا_قسمت۳۰
#مدرسه_علمیه_تخصصی_الزهرا_س_ساری
🆔@kowsarnews_Mazandaran