eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.4هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
8.6هزار ویدیو
149 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍁هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد 🍁چون گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد! 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀بیان مطالب ناب 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥واکنش زشت و نژاد پرستانه پاپ فرانسیس در جریان یک مراسم مذهبی به احوالپرسی یک کاردینال آفریقایی! رفتار نژادپرستانه پاپ فرانسیس رو مقایسه کنید با بوسه مرجع تقلید شیعه، مرحوم آیت الله صافی گلپایگانی به دستان یک طلبه سیاه پوست 🔹بله فرق هست بین علمای بزرگ شیعه بارهبران مذاهب خودساخته و نژادپرست دنیا پرست .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت کفاش و سوزن کفاشی "نمک نشناس نباشیم ┏━━━━━━━🌺🍃━┓       https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ┗━━🌺🍃━━━━━━┛
کلام ناب🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 گزارش خبرگزاری صدا و سیما از نخستین دوره ملی آموزش بانوان راوی پیشرفت بهترین دوره ام https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
52.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ فیلم منتشر شده در مراسم اختتامیه نخستین دوره ملی آموزش بانوان راوی پیشرفت https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد. پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:  اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود. این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت. سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد. دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود. در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است. و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. بانوی باهوش وزرنگ به خودت افتخار کن👌👏🌹 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
. نه بهار با هیچ اردیبهشتی، نه تابستان با هیچ شهریوری، نه زمستان با هیچ اسفندی، اندازه پاییز به مذاق دل‌ها خوش نمی‌آید. پائیز مهری دارد، که بر دل هر آدمی می‌نشیند🍂 شب پاییزی‌تون بخیر🧡 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh .