فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همدمم مادر.....
عمرمم مادر......
زندگیم فدای مادر♥️
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
وقتی از بچگی سه چرخهام شد دوچرخه فهمیدم که آدم گاهی با کم شدنها بزرگ میشه ؛
پس اگه نمرت کم شد فدا سرت تو شخصیتت داره بزرگ میشه !😌
فعلا با همین خودمونو دلداری بدیم تا ببینیم بعدش چی میشه🤦♀😉😃😂
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
.
دوستان توروخدا دقت کنید توی رایی که میدید، این رای ها سرنوشت این کشورمون رو رقم میزنه...
۴ سال کم نیست
حیفِ کسانی بیان بالا که ۸ سال مارو به اندازه ۸۰۰ سال انداختن عقب
نذاریم به عقب برگردیم...
نذاریم دشمن شاد بشیم...
نذاریم خون شهدا خون حاج قاسم خون شهید رئیسی پایمال بشه...
عزیزانی که اصلاح طلب هستن
عزیزانی که با صندوق های رای قهر کردن
عزیزانی که هنوز مردد هستن
عزیزانی که طرفدار قالیباف هستن این تخریب هارو بذارید کنار اجماع کنید به اونیکه اکثریت آراء متعلق بهش هست رای بدید
کمک کنید فرد اصلح بیاد بالا
هنوز وقت هست همگی بریم پای صندوق های رای و به فرد اصلح رای بدیم...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
تغییر از اونجایی شروع میشه که دیگه نمیگی:
زندگی با من مشکل داره که این اتفاق ها برام میفته
بلکه میگی:
زندگی همینه اما من باید بهترین ورژن خودم باشم،
رشد از اونجایی شروع میشه که دیگه نمیگی من قربانی رنج هام شدم
بلکه میگی:
درد وجود داره اما من میتونم یا راه حلی پیدا کنم
یا به پذیرش برسم،
رشد و تغییر هیچ وقت آسون نبوده
چون تو نمیتونی کل دنیات رو تغییر بدی اما میتونی بارها و بارها، خودت رو به چالش بکشونی و تغییر کنی.
در مشکلات از اعماق وجودت آقا صاحب الزمان را صدا بزن
ناگهان همه چیز رو به تحول خواهد رفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو حکایت شنیدنی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
27.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وزنه های عبادت رو باید کم کم زیاد کنیم تا از عبادت لذت ببریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ناصر باغانی و نجوای عاشقانه با خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان زیبای توبه عیاش شهر بصره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیعه روز قیامت جهنم نمیره و رسوا نمیشه
میگن با هرکسی دوست بشی ....
شکل وفرم اونو میگیری ....
فکرشو بکن اگه با خدا ....
دوست بشی چه زیبا شکل میگیری....🥰
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من و دریاچهی ارومیه
#ارسالی_ازمخاطبین
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردنه حیران
#ارسالی_ازمخاطبین....
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
﷽
شادی در اسلام
✅حضرت علي (ع) مي فرمايند:
💚مومن شاديش در چهره نمايان و اندوهش در دل پنهان است.
💚اين سخن ارزشمند اثبات مي كند كه ايمان و مومن بودن با شادبودن، همانند دو طرف يك سكه هستند.
👌بنابراين، اگر گفته شود دين اسلام، دين شادي و نشاط و اميد است سخن درستي است.
✅تمام دستورات دين زيباي اسلام، منطبق بر فطرت انسان و تامين كننده ي صلاح دنيا و آخرت او مي باشد، فطرت هم به تحقيق مخالف شادي نيست.
✅ براي اينكه براي اين فرضيه دليلي بيشتر داشته باشيم چند مورد از سخنان بزرگان اسلام را ذكر مي كنيم.
👌از ديد پيشوايان ديني شادي و تبسم هميشگي نشانه اهل بهشت است.
💌پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند:
💕هر كس دل مومني را كه غم و اندوه دارد، شاد كند خداوند دل او را در روز قيامت شاد مي كند.
💌 همچنين امام صادق (ع) مي فرمايند:
💕 خوشحال كردن قلب مومن از 10 حج با فضيلت تر است.
✅با توجه به احاديث بالا، به روشني معلوم مي شود كه شادي جزئي از دينداري است و كسي كه بتواند به وسيله صفت مثبت شادي كه در وجود خود پرورش داده، ديگري را هم شاد كند در پيشگاه خداوند از ارج و قرب عظيمي برخوردار خواهد شد.
👌 شاد باشیم ودیگران رو هم شاد کنیم
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
🌺🌿🌺🌿
جمله زیر را با (بله/خیر)پرکنید
آیا شما عقل ندارید!?
...…………………… ندارم.
عمرا بتونین پرش کنین😍😂
تا کشف بعدی فعلا.....😉
همسفر شو👇👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچه کنی ،بخود کنی
#تلنگر
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
《ضـربالمثـل》
فلک همیشه به کام یکی نمیگردد
در گذشته بازرگانی ثروتمند در خانهای
بزرگ زندگی میکرد، روزی از روزها
که بازرگان در حیاط خانه اش نشسته بود
صدای غلام ویژه خود را شنید
که با ناله میگفت: قربان بدبخت شدیم
زیرا ساعتی پیش قسمتی در بازار آتش
گرفته است و همه دکان هایمان سوخته اند
بازرگان که چنین شنید ناگهان با دو دست
بر سرش کوبید ولی به ناگاه چیزی
به خاطرش آمد و گفت: خدا را شکر میکنم
که نیمی از کالاهایم در شهری دیگر هستند
و فردا به اینجا میرسند
اینگونه میتوانم کمی از خسارت را جبران کنم
فردای آن روز باران شدیدی شروع به باریدن
کرد به طوری که تا هنگام غروب بند نیامد
در این هنگام به بازرگان خبر دادند که
بارهایش به همراه کشتی غرق شده اند
بازرگان این خبر را شنید بسیار ناراحت شد
طوری که چندین روز در رختخوابش بستری
شد از طرفی بدهیهای وی بسیار زیاد بودند
و نمیتوانست از پس هزینههای آن برآید
به این ترتیب حتی غلامان و خدمتکارانش
هم از خانه او رفتند و او را تنها گذاشتند
پس از مدتی که حال بازرگان بهتر شد
و توانست از رختخوابش بیرون آید
دید که از خدمتکارانش خبری نیست
و تنها دو غلام ویژهاش در کنار او هستند
که البته بازرگان آن دو را نیز مرخص کرد
و پس از مدتی خانه و باغ باشکوهش را
فروخت و با آن بدهیهای خود را پرداخت کرد
و با باقیمانده پولش راه جاده را در پیش گرفت
تا به جایی دور سفر کند
بازرگان که در جاده گام بر میداشت
با دلی پرخون و اندوهگین زیر لب با خود
حرف می زد و ناسپاسی میکرد که به ناگاه
پایش به سنگی خورد و به زمین افتاد
و خون از پایش جاری گشت
بازرگان که بسیار از اقبال خود ناراحت بود
به ناگاه شروع به گریه کرد و با خودش
حرف میزد و ناله میکرد
جوانی که در آن نزدیکی بود صدای مرد را
شنید پس نزدیک او رفت تا به او کمک کند
جوان با دستهای پینه بسته و لباسی کهنه
سعی کرد تا زخم بازرگان را پانسمان کند
بازرگان با دیدن دستان و لباسهای جوان
متعجب به او نگاه میکرد
در این حال بازرگان سفره دلش را گشود
و داستان زندگی باشکوهش و رسیدن به این
فلاکت و بدبختی را برای جوان تعریف کرد
جوان خوب به سخنان بازرگان گوش داد
و سپس آهی بلند کشید و گفت:
به دستان پینه بسته من نگاه کند
آیا باور میکنی که اینها روزی دستهای
یک شاهزاده بوده باشند؟
شاید تعجب کنی اما این حقیقت دارد
و پدرم روزگاری حاکم سرزمینی بود
و من هم امید داشتم که روزی به جایش
حکمران شوم اما چنین نشد و پیش از آنکه
من به آن مقام برسم دشمنان پدرم را کشتند
و مرا نیز از سرزمینم بیرون راندند
و از آن پس به شهری کوچک پناه بردم
و به کارگاه نجار پیری رفتم
و پس از چندین ماه که برایش بیمزد کار کردم
توانستم حرفه نجاری را از او بیاموزم
و با سختی بسیار کارگاهی کوچک
برای خود دست و پا کنم
اکنون نیز خدا را سپاس میگویم که به این
مرحله رسیدهام تو نیز غصه نخور
زیرا فلک همیشه به کام یکی نمیگردد
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
خودمونیما؛....
ولی خوش به حال....
اون دلی که درک کرد،...
بزرگتـرین گمشـده زندگیش
امام زمانشھ.....😭
شبت بخیر سلطان قلبم♥️
#امام_زمان
همسفر شو👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh