50.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در مورد خرید طلا بدونیم....
تا ضرر کمتری داشته باشیم....
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
36.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلاقیت یک هنره.....
#تزئین
#خانواده
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
53.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واما حکایت عمر انسان....🤔🧐😳
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
به پزشکیان رأی بدید اگه میخواید...
🔺بنزین بشه ۲۵ هزار تومان
🔺ساخت مسکن متوقف بشه
🔺تو صف سبد کالا بایستید
🔺صبح جمعه همه چیز رو بفهمید
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
38.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشپز داریم چه آشپزی....
بچه ها خوب یاد بگیرین...🤗🥰
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
27.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ته دیگ خورها
ببینین چه تهدیگ جالبی....🥰
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
30.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برا سرخ کردن بادمجون .....
ایده ی شما چیه...؟🤔
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛎 زنگ تفریح
وقتی تو محاسباتت اشتباه میکنی 😁
همسفر شو 👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
30.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قابل توجه افرادی که دیر وقت میخوابن.....🤔🧐🙄
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
#حکایت_قدیمی
گويند كه روزى سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد.
سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟
مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد!
سليمان پذيرفت و به باد دستور داد تا او را به هندوستان ببرد.
آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبى عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید.
عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم...
اقتباس از مثنوى معنوى
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
غروب ودلتنگی💔
سلام امام زمانم♥️
تو هزار سـٰال است منتظری
و من هنوز جـٰای سربـٰاز
سربـٰارت بودهام...!😔
کسر همیـن یک نقطه،
تعـٰادل دنیـٰا رابههم مۍریزد.....
مولا جانم♥️
بیا که جهان بی تو بیمار است....
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
بامن همراه باش👇👇👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh