eitaa logo
لبیک‌یامهدی³¹³ 🇵🇸
269 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
17 فایل
- مآهیچ‌الـٰھی‌‌همِھ‌تو دنیا‌همه‌هیچُ‌اَهل‌ِدنیا‌همه‌هیچ... ای‌هیچ‌برایِ‌هیچ‌بر‌هیچ‌مپیچシ︎!🌱 تولدِکانال: ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ کپی؟ حلالت :)🥲🤍 جهت‌تبادل: @Zahra_bano1877
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زمان گم و غایب نشده است، ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم ! امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را ! او حاضر است ؛ چشمت را که اسیر دنیا شده، اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می‌بیند . - حاج‌اسماعیل‌دولابی
می‌گفت : انقلاب کارمند نمی‌خواد ! پا کار ِجهادی می‌خواد ؛ فرق ِحاج‌قاسم با بقیه همین بود .. .
أنا قلبي مُشتاقٌ و بُعدُكَ جَمرٌ و نارٌ . . . دلِ من تنگ است و دوریِ تو هیزم و آتش .. :)
10.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"خُذ عُمری وَ ارزُقنی کَربَلاء"🌱
بین تاریکی دنیا نظری کرد به ما.. ما هدایت شده‌ی چهره ماه قَمَریم!
هدایت شده از خدمات آوین | زهرا بانو
* تعرفہ‌هاي ِخدمات ِآوین 🤍◡◡ . . - بنر پر جذب : 30 هزار تومان . - هر یک ریپ : 10 هزار تومان . . - سین زنی با جذب : هر ۱۰۰ سین : 10 هزار تومان . . - لوگو سازی : فروشگاهی : 60 هزار تومان . باقی چنل ها : 40 هزار تومان . . - استیکر سازی : کارت بانکی : 15 هزار تومان . باقی استیکر ها : 20 هزار تومان . . - بیو برای کانال : فروشگاهی : 20 هزار تومان . باقی چنل ها : 15 هزار تومان . . - آنالیز ِکامل ِکانال : 30 هزار تومان . . - تحلیل ِکامل ِکانال : 15 هزار تومان . . - ادیت عکس : 20 هزار تومان. ادیت فیلم : 70 هزار تومان . * از شرایط ِ هماهنگي : - اندك توضیحي ، از محتواي ِکانال . - تگ ِکانال ؛ لینك ِخصوصي ِکانال . . - پرداخت ، پس از اتمام ِ کار صورت میگیرد . . * مِن باب ِ هماهنگي : @Zahra_bano1877 .
خب بریم سراغ پارت رمان😍
وای بدتر ازین وضعیت میشد؟ پوتِ بنزین رو برداشتم و کنارِ خیابون وایستادم تیکه ها رو ک فاکتور بگیریم، ینی هیچکس حاضر نبود کمکم کنه بعد از نیم ساعت نا امید سوارِ ماشین شدم سرم رو رویِ فرمون گذاشتم و خوابم برد +خانوم؟ صدایِ منو میشنوین؟ صدایِ شخصی بیدارم کرد از ماشین پیاده شدم و با یاوری رو به رو شدم خدایا؟ چیو میخای ثابت کنی بهم؟ _سلام ببخشید من بنزینم تموم شده دارین کمی بنزین بهم بدین؟ سرش رو لحظه ای بالا گرف چشماش قرمز بود با صدای ِ خش داری گفت +ساعت۲نصفِ شبه، نبات خانوم تویِ تلگرام بهم پیام دادن و گفتن شما نیستین و مادرتون نگرانه سرمو پایین انداختم و گفتم....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (امیرعلی) رویِ تخت دراز کشیدم و نگاهی به چمدونم کردم من چجوری با دو تا دخترِ نامحرم برم سفر؟ مگه میشد چنین چیزی؟ امیر علیُ این کارا؟ اما.. اما زینب پاک بود به پاکیش میشد قسم خورد این چه وضعیِ امیر علی؟ خجالت بکش داری از دخترِ مردم تعریف میکنی؟ نویسنده: دالگاف
گوشیم رو برداشتم و داشتم پیام هامو چک میکردم ک یه نوتیف از طرفِ نباتِ فراهانی برام اومد نگاهی کردم : سلام آقایِ یاوری، ببخشید هیچکس اینموقع جواب تلفنم رو نمیداد من با زینب بودم بعد که رفت هیچ خبری ازش نداریم تا الان خیلی نگرانشیم گوشیش هم خاموش شده از مسیرِ میانبرِ اتوبان همت پیچید که زود برسه ترو خدا دستم به دامنتون قلبم شروع کرد به تند تپیدن سریع از جا پریدم و به سمتِ ماشینم هجوم بردم با سرعتِ ۱۲۰رفتم و کلِ اتوبان همتُ گشتم بعد از یک ساعت ماشینِ زینب رو دیدم و به سمتش رفتم با اعصابی داغون چند تا صلوات فرستادمُ با خودم گفتم _امیر علی تو فقط نقشِ یک غریبه رو داری و حق نداری هیچ حسی جز حسِ کمک داشته باشی چند ضربه به شیشه ماشین زدم _خانوم؟ صدایِ منو میشنوین؟ سرش رو با ترس بلند کرد و از ماشین پیاده شد و باتعجب لحظه ای نگاهم کرد با صدایِ آرومی گفت +سلام ببخشید من بنزینم تموم شده دارین کمی بنزین بهم بدین؟ نویسنده: دالگاف