••🌿
ایندودوهوایبد
اینشهر #بهانه است
کمبودحضورتبهخدا
قحطِنفسهاست....
°|أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ الفَرَج|°
@fereshte_chadoriii
#انگیزشے 🍄🍃
اگھ قࢪاࢪ بۅد هیݘۅقٺ شݕ نݕاشھ،
ࢪۅز معنے نداشٺ!
اگھ غݦـ نݕۅد
شادۍ ݦعنا نداشٺ!
اگه نگࢪانے نݕۅد،
آࢪاݦشـ معنے نداشٺ!
ـ
خدایا ممنون بابت همه چۍ❣
ـ
ـ @fereshte_chadoriii
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تم شهدا/سردار سلیمانی❣
می تونید با باز کردن فایل و اعمال اون روی ایتای خودتون رو تغییر بدین🌹
لطفا تم رو کپی یا فوروارد نکنید❌
@fereshte_chadoriii
*مانتوهای پشت نویسی شده، وارد بازار شده است.*
اڪثر مردم بدون اینڪه معنای این نوشته ها رو بدانند، آنها را پوشیده و در ڪوچه و بازار به خودنمایی مشغول میشوند. غافل از اینڪه روی مانتوی آنها مثلا نوشته *"sow" یعنی *"ماده خوڪ جوان"..!*
چند نمونه از ڪلمات لاتین نوشته شده روی مانتوها:
Vixen زن شرور
Nude لخت
Whore فاحشه
Sow ماده خوڪ جوان
Pig خوڪ
Hussy زن گستاخ
Vice گناه، فساد
Chorus girl دختر رقاصه تو جمع
Lusts شهوت، هوس
Dram ظرف شراب
Adulterer مرد زناڪار
Eccentricity بي قاعدگي
Adultery زنا، بي ديني
Charm طلسم، فريفتن
Base-born حرامزاده
Bawdy زشت
Mason فراماسوني
Tippler ميگسار
Atheist خدانشناس
sister for sale خواهرفروش
Take me مرا لمس ڪن
*🔸نشر دهید تا هموطنان با آگاهی و دقت بیشتری نسبت به خرید اقدام ڪنند*
@fereshte_chadoriii
#چادرانه
#حجاب_و_عفاف🌱🔗
✨سیاه و سفید✨
یک صفحه📋 سفید گذاشت جلوی دختر و گفت:بنویس✏️! هر چه می خواهی بنویس! بد،زشت،احساسی،هیجان انگیز،دوست داشتنی،هی بنویس و پاک کن....
چند دقیقه بعد صفحه سفید کاغذ پر از علامت و حرف بود.📝
چروک و خط خطی و کثیف.‼️
جای پاک کردن ها و نوشتن های مکرر رویش دیده می شد.
کاغذ را گرفت.
یک کاغذ سیاه به او داد و گفت:بنویس، همان هایی که آنجا نوشتی پاک کن،خط خطی کن...
دختر گفت:نمی شود استاد,روی برگه سیاه چیزی نوشته نمی شود!❌
استاد چادرش💌 را سرکرد و لبخند ملیحی زد.
نگاه دختر به سیاهی چادر خیره ماند.🙃
حجاب واکسن مقابله با تیر نگاه های آلوده است.... .
آیا خود را واکسینه کرده ای؟
@fereshte_chadoriii
|📿♥️|
بَݩدِگۍِ یِگانِھ خُدایۍ ࢪا مۍ ڪُنَمۘـ
ڪِھ با ࢪَحمَتَشـ
گُݪۍ میاݧ غَمـ هایَمۘـ مۍ ڪاࢪَد🌱
📿 #خدا
📿 #بیوگࢪافے
@fereshte_chadoriii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از مادر سادات ارثیه ای مانده
درب خانه ات را آتش می زنند...
یا جعفࢪبنمحمد(؏)
#استوری
#مناسبتی
@fereshte_chadoriii
🍃🌼🍁🌼🍂🍃🌼🍂
#داستان_کوتاه
#حکایت_آموزنده
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از، امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر به خوش گذرانی پرداختند.
اما وقتی به شهر خود بازگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است بنابراین تصمیم گرفتند که با استاد
صحبت کنند و علت جا ماندن را برای او توضیح دهند.
آنها به استاد گفتند: ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه بازگشت لاستیک خودرویمان پنچر شد.
و از آن جایی که زاپاس نداشتیم مدت زمانی طول کشید تا کسی را برای کمک بیابیم و به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم...
استاد پذیرفت که آن ها روز بعد امتحان بدهند.
روز بعد استاد آنها را برای امتحان به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی داد.
آنها به اولین سوال نگاه کردند که (5) نمره داشت...
سؤال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند سپس ورق را برگرداندند تا به سؤالی که (95) نمره داشت پاسخ بدهند سؤال این بود:
کدام لاستیک پنچر شده بود؟؟؟؟؟؟؟😐
🍂🍂🌻🍂🍂🌻🍂🍂🌻
💠صداقت، تنها امتحانی است که در آن
نمی توان تقلب کرد.
@fereshte_chadoriii