eitaa logo
labbayk.ir
5.4هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
236 فایل
کانال رسمی لبیک آخرین اخبار و مطالب مرتبط با عمره و عتبات دانشگاهیان ارتباط با مدیر کانال: @labbayk_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
20.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﴾﷽﴿ ✔️شب سوم 🏴 اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ 🥀حالااومدی @labbayk_ir
نگهبان آن خواهیم بود... بسم الله الرحمن الرحیم ✨قال الله العزیز الحکیم: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ بى‏ ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود (۹. حجر) ✔️محکومیت هتک حرمت قرآن کریم @labbayk_ir
🏴روز سوم،حضرت رقیه(س) دستگیر عالمم اما دو دستم بر سر است من چهل منزل رخم نیلی و چشمانم تر است گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است شام را ویران کنم ورنه رقیه نیستم ذکر صبح و شام اینان سب جدم حیدر است غائبین کوچه بر من عقده خالی میکنند هرکه دیدم گفت رویت مثل روی مادر است می شود فهمید از این حمله ی مرکب سوار آمده گیسو کشد کی در شکار معجر است یک نسیم از این همه طوفان که من دیدم اگر در گلستانی فتد بر یک اشاره پر پر است قد و بالای سه ساله دختری زانو بغل از کف یک چکمه زجر حرامی کمتر است گر زمین گیرم به عمه اقتدا خواهم نمود چاره ی دردم فقط یک بوسه ای از حنجر است وجه تشبیه سر من با سر تو این بود هر دو صورت سوخته گیسو پر از خاکستر است شاعر:قاسم نعمتی @labbayk_ir
قسمت سوم تا زمانی که تو را با لب تشنه نکشیم رهایت نمی کنیم... پس حسین(ع) را محاصره کرده و در تنگنا قرار دادند تا آنجا که امام و یارانش سخت تشنه شدند. امام در حالی که بر دسته شمشیرش تکیه کرده بود برخاست و با صدای بلند فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم آیا مرا می شناسید؟» گفتند:به خدا آری تو پسر پیامبر خدا و نوه او هستی فرمود:شما را به خدا سوگند می دهم آیا می دانید مادرم فاطمه(س)دختر محمد و پدرم علی بن ابیطالب(ع) است؟ گفتند:به خدا آری فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم آیا می دانید مادربزرگم خدیجه دختر خویلد اولین زنی بود که اسلام آورد و آیا می دانید که حمزه سیدالشهدا عموی پدرم است؟ و آیا می دانید که جعفر طیار که در بهشت است عموی من است؟ گفتند:به خدا آری فرمود:«شما را به خدا سوگند،آیا می دانید که این شمشیری که من بسته ام شمشیر پیامبر خداست و این عمامه،عمامه پیامبر خداست که من بر سر نهاده ام؟گفتند:به خدا آری فرمود:شما را به خدا سوگند آیا می دانید که علی(ع) اولین مردم بود که اسلام آورد و از همه مردم داناتر و بردبارتر بود و او امام هر مرد و زن مومن است؟ گفتند:به خدا آری فرمود:پس چرا خون مرا حلال می دانید؟در صورتی که پدرم فردای قیامت ساقی کوثر است و افرادی را از آن دور خواهد کرد مانند شترانی که آنها را از آب دور کنید و در روز قیامت پرچم ستایش در دست پدرم خواهد بود. گفتند :ما همه اینها را می دانیم اما ما تا زمانی که تو را با لب تشنه نکشیم رهایت نمی کنیم. @labbayk_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴شب چهارم،فرزندان حضرت زینب(س) نمی شناخت سر از پا برای دیدنشان چقدر ذکر ودعا خواند تا رسیدنشان دوتا زره به تن کوچک دو آهو کرد و چشم برد به دل بردن و چمیدنشان به شاد کردن قلب حسین می ارزید بهای این همۀ تا ابد ندیدنشان به دست خویش درختی ز میوه هاش گذشت و باد سر زده آمد برای چیدنشان و حس مادری اش بود اینکه دقت کرد به طرز پا شدن و رفتن و دویدنشان به روی خویش نیاورد اشک را؟ اما خمید مادر غمدیده با خمیدنشان به زیر سم ستوران و زیر پنجۀ تیغ نگاه کرد دوباره به قد کشیدنشان حسین بود کنارش نخواست گریه کند به دل بریدنشان و به سر بریدنشان در آسمانِ دلِ مادری که زینب بود هنوز مشت پری مانده از پرشان شاعر:مهدی رحیمی @labbayk_ir
🏴سوارِ گمشده،حر ریاحی سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی که گفته کشتی نوحی، تو مهربان تر از اویی که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود حسین فاطمه! می گفتم اشتباه گرفتی منم خسوف سیاهی که روی برگ دل تو غبار غصه کشیدم و مثل ماه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی بگو چرا نشوم آب که دست یخ زده ام را دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی چنان تبسم گرمی نشانده ای به لبانت که از دل نگرانم مجال آه گرفتی رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی شاعر:قاسم صرافان @labbayk_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت چهارم شما در امان هستید! راوی گوید:نامه عبیدالله به عمر بن سعد رسید.در نامه او را تشویق به جنگ و شتاب در یکسره کردن کار می کرد و او را از درنگ و سستی باز می داشت پس سوار بر اسب شدند و به طرف حسین(ع) به راه افتادند. شمر بن ذی الجوشن که خدا او را لعنت کند پیش آمد و فریاد زد:فرزندان خواهرم،عبدالله و جعفر و عباس و عثمان کجا هستند؟ حسین(ع) فرمود:هر چند زشت کردار است اما جوابش را بدهید چون او یکی از دایی های شماست به او گفتند:چه کاری داری؟ گفت:ای پسران خواهرم شما در امان هستید.خود را با برادرتان حسین به کشتن ندهید و زیر فرمان امیرالمومنین یزید بن معاویه درآئید . عباس بن علی(ع) با صدای بلند به او فرمود:دستهایت قطع باد و لعنت بر امانی که تو آورده ای.ای دشمن خدا آیا به ما پیشنهاد می کنی که برادر و سرورمان حسین پسر فاطمه را رها کنیم و زیر فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان در آئیم؟ بنابراین شمر خشمگین شد و به سپاهش بازگشت. @labbayk_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب پنجم،حضرت عبدالله بن الحسن(ع) ماندن پروانه در حجم قفس ها مشکل است مأمن موج خروشان گشته تنها ساحل است در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است زاده ی شیر جمل باید که شیدایی کند عمه جان رنجه نشو، این حرفها حرف دل است عمه جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند وای عمه، گیسویش در مشت های قاتل است می روم تا بیش از این ها حرمتش را نشکنند چکمه پوش بی حیا از شأن قرآن غافل است بی حیا، یابن الدّعی کم نیزه بر رویش بزن صورتش بهر رسول الله ماه کامل است فکر کرده می گذارم با سنان نهرش کند دست های کوچکم بهر امام حائل است خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این قسمت ناموس حیدر ناقه ی بی محمل است خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این کاروان عشق را در کنج ویران منزل است شاعر:مصطفی هاشمی نسب @labbayk_ir