#محرم
🏴شب ششم،حضرت قاسم بن الحسن(ع)
میرسد نوبت خورشید شدن آهسته
سپر غربت خورشید شدن آهسته
نقل هرصحبت خورشید شدن آهسته
قمر حضرت خورشید شدن آهسته
زودتر میرود آنکس که مهیا باشد
مرد آنست که با سن کم آقا باشد
آسمان چشم به این واقعه حیران دارد
باز انگار که دریا تب طوفان دارد
ماه در دست خود آیینه و قرآن دارد
پسر شیر جمل عزم به میدان دارد
دل پریشان خزان بود بهارش آمد
دستخط پدرش بود بکارش آمد
میرود تا جگرش را به تماشا بکشد
بین میدان هنرش را به تماشا بکشد..
تب مستی سرش را به تماشا بکشد
باز رزم پدرش را به تماشا بکشد
قصد کرده ست ببینند تجلایش را
ضرب دست حسنی، قامت رعنایش را..
خودش عمامه شد و جوشن او پیرهنش
انبیا پشت سرش لحظه عازم شدنش
گر گرفتند همه از شرر سوختنش
دشت لرزید ز فریاد انا بن الحسنش
دل به شمشیر زد و ازرق شامی افتاد
حمله ای کرد و زآن خیل حرامی افتاد
هرچه جنگید عطش تاب و توانش را برد
سوخت ،بارید عطش تاب و توانش را برد
باز لرزید عطش تاب و توانش را برد
ناگهان دید عطش تاب و توانش را برد
دید دور و بر مرکب همگان ریخته اند
دور تا دور تنش سنگ زنان ریخته اند
آنقدر سنگ به او خورد که آخر افتاد
بی رمق بود ازین فاصله باسر افتاد
سعی میکرد نیفتد ولی بدتر افتاد
عمه میگفت بخود جان برادر افتاد
به زمین خورد به دور تن او جمع شدند
گرگها برسر پیراهن او جمع شدند
بدنش معبر سُم ها شده ای وای حسن
کمرش از دو جهت تا شده ای وای حسن
چقدر خوش قد و بالا شده ای وای حسن
پهلویش پهلوی زهرا شده ای وای حسن
عمو از سوز جگر داد زد، آه! ای پسرم..
من چگونه بدنت را ببرم سوی حرم؟!
@labbayk_ir
3.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#محرم
🏴شب ششم،قاسم بن الحسن(ع)
امام عاشقان عموجان تویی
قاسم تو مور و سلیمان تویی
من مجتبایم در دل لشکر
الله اکبر الله اکبر
@labbayk_ir
#مسک
☑️صد و بیست و سومین شماره از نشریه مسک منتشر شد
⬇️در این شماره می خوانید:
▪️نفس هایی که عبادت است
▪️امام،روح عالم هستی
▪️روش اصلاح عیبهای همسر
▪️جهاد تولید علم
▪️صدقه ای برای سلامتی
▪️گلستان نظم و نثر
▪️چرا خوشبخت بودن مشکل است؟
@labbayk_ir
#مقتل_لهوف
✔️قسمت ششم
🏴به زودی به سوی ما می آیی
راوی گوید:حسین(ع) روی زمین نشست و خوابش برد،سپس بیدار شد و فرمود:« خواهرم من اکنون جدم محمد(ص) و پدرم علی(ع) و مادرم فاطمه(س) و برادرم حسن(ع) را دیدم که می فرمودند:ای حسین تو به زودی به سوی ما می آیی.
راوی گوید:زینب بر صورتش سیلی زد و فریاد برآورد.
حسین(ع) به او فرمود:«آرام باش،کاری مکن که دشمن ما را سرزنش کند.خواهرم به شکیبایی خدا استوار و شکیبا باش ،همانا ساکنان آسمان ها می میرند و اهل زمین باقی نمی مانند و همه جنبندگان نابود می گردند.سپس فرمود:«خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب هنگامی که من کشته شدم بر مصیبت من گریبان چاک نکنید و صورت نخراشید و سخن ناروا نگوئید.
@labbayk_ir
#محرم
🏴داد با یک جمله قاسم،درس عشق و انتظار
جان فدای یارکردن از عسل شیرین تر است
@labbayk_ir
#محرم
🏴شب هفتم،حضرت علی اصغر(ع)
مادر نه طفل تشنه خود را به باب داد
مهتاب را فلک به کف آفتاب داد
چون قحط آب، قحط وفا، قحط رحْم دید
چشمش به لعل خشک وی از اشک، آب داد
بر طفل و باب او چو جوابی نداد کس
یک تیر، هر دو را، به سه پهلو جواب داد
خون گلوی طفل نه، ایثار را ببین
آن گُل، نخورد آب و به گلچین گلاب داد
هم عندلیب سوخت و هم باغبان که خصم
آبی به گُل نداد، ولی گُل به آب داد
پرپر چو مرغ می زد و تا پر، نشسته تیر
اما به خنده باز تسلاّی باب داد
او خنده کرد و عالم از این خنده گریه کرد
نگرفت آب و آب به چشم سحاب داد
اصغر به لای لای ندارد نیاز و تیر
او را به خواب بُرد و به مَهد تُراب داد
شاعر:علی انسانی
@labbayk_ir
3.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#محرم
ای سند غربت آل علی
آینه جاه و جلال علی
باب الحوائج علی اصغر
الله اکبر،الله اکبر
@labbayk_ir
#محرم
🏴السلام علی الطفل الرضیع
حضرت صاحب الزمان (عج) در زیارت ناحیه مقدسه، خطاب به این طفل شهید چنین سلام میکنند:
«السلام علی عبدالله بن الحسین، الطفل الرضیع، المرمی الصریع، المتثحط دما، المصعد دمه فی السماء، المذبوح بالسهم فی حجر ابیه، لعن الله رامیه حرمله بن کاهل الاسدی و ذویه»
✔️سلام بر عبدالله فرزند حسین (ع) کودک شیرخوار، تیرخورده بر زمین افتاده و به خون غلطیده، کسی که خونش در آسمان بالا رفته و در آغوش پدر با تیر، سرش بریده شد، خداوند تیرانداز به او، حرمله و دو یارش را لعنت کند.»
@labbayk_ir
#مقتل_لهوف
✔️قسمت هفتم
🏴ما با جانمان از تو دفاع خواهیم کرد...
شب فرا رسید،حسین(ع) یارانش را جمع کرد،سپاس و ستایش خدا گفت،سپس رو به آنان کرده فرمود:«اما بعد،من یارانی بهتر از شما و اهل بیتی برتر و نیکوتر از اهل بیت خویش نمی شناسم .خداوند به همه شما به خاطر یاری من بهترین پاداش ها را ارزانی دارد.شب شما را می پوشاند پس آن شتر راهور خویش گردانید و هر فردی از شما دست فردی از خانواده مرا بگیرد و در تاریکی شب پراکنده شوید و مرا با این قوم بدکار واگذارید چون آنان فقط مرا می خواهند.»
در این هنگام خواهران و همه اهل خانواده امام به سخن درآمده و گفتند:ای پسر پیامبر خدا!مردم به ما چه می گویند و ما به آنان چه بگوییم؟در حالی که پیر و سرور و بزرگ و اماممان و پسر دختر پیامبرمان را رها نموده در حالی که با او تیری به سوی دشمن رها نکردیم و نیزه ای با او به دشمن نزدیم و با او شمشیر نزدیم .پس به خدا سوگند ای پسر پیامبر خدا نمی پذیریم و هرگز از تو جدا نمی شویم ولی ما با جانمان از تو دفاع خواهیم کرد تا آنکه در رکاب تو کشته شویم و دنباله رو تو باشیم خداوند زندگی پس از تو را زشت گرداند.
@labbayk_ir