ݪَبْݒَࢪ
یا مثلا کاش میشد یه ماهی باشم توی رگای دستت..
تو .
اما وارد رگ هایم شدی ،
و همه چیز تمام شد ..
خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم !
-
غسانکنفانی. @labpar
چیزی که الان این ساعت از شب میخوام:
دو سه نفر باشیم. اگر زیادتر شدیم هم موردی نداره😂
اول فیلم ترسناک بزاریم ببینیم.
بعد وسط فیلم ترسناک یه عالمه مسخره بازی کنیم.
فیلم ترسناک رو نصفه رها کنیم چون من گفتم.🤨😎
دراز بکشیم روی تشک های کنارهم
برقارو خاموش کنیم و از جن بگیم.
خاطرات خنده دار.
کاکائو باشه.
نوشابه مشکی باشه. ترجیحا قوطی😂
یه نفر هم تو جمع باشه که هی با یکی چت کنه و آخرش اونو بزنیم و باهاش قهر کنیم😂😂😂
یکی هم باید حتما باشه که خود مختار بدون اینکه ما بگیم درو قفل کنه 😂
یکی باشه که شکست عشقی خورده باشه و یکمم تراپی کنیم وسط شرو ورا😂
خورشید هم وقتی زد نخوابیم.
انقدر نخوابیم که آخرش یکی بگه غلط کردم😂
@labpar
😐💔
داااااااااااااااااااااااد.
ساعتای یک و نیم اینا بود که سوییچ رو برداشتم تا بیام سمت خونه ی لاو.
ماشین رو چفت در پارک کرده بودم. برای همون تا اومدم بیرون در و پشت سرم بستم.
قفل ماشین رو باز کردم که دیدم
یک انسان سیاه پوش با چادر و پوشیه داره از وسط کوچه میاد سمت من و میگه دارم میام، دارم میام.
وااای یا جرجیس نبی ع.
پرهام ریخته بود از ترس. نشستم سریع تو ماشین و تا اومدم در هارو با ریموت قفل کنم
سوییچ تو چادرم گم شدم😐💔😂
اقااااااااا
یعنی تموم شد. داشت نزدیک و نزدیک تر میشد که درو قفل کردم .
ایشون پیچید تو کوچه و من هم دنده عقب گرفتم و بعد دنده یک و سریع با سرعت اومدم سمت خونه ی لاو.
خلاصه که اره😂😂
ولی خیلی ترسناک بود موقعیتم.
چون تخیل بالایی دارم😂😂
در مواقع عادی که سوار ماشین میشم به این فکر میکنم که مثلاً جنگه باید سریع سوار شم درارو قفل کنم و گازشو بگیرم اما توی این موقعیت خیلی بد بود😂😂😂
خلاصه که اره
@labpar
ݪَبْݒَࢪ
خوشا به کنج اتاقم ؛ خوشا به جهانِ خودم 🕶 :)
کجاست جایِ رسیدن
و پهن کردنِ یک فرش
و بی خیال نشستن ..؟
- سهرابسپهری. @labpar ,
ݪَبْݒَࢪ
فروردین تموم شد بلاخره؟ خیلی تاثیر گذار بود.
فروردین یکی از بد اخلاق ترین ماه های ساله که امسال به خاطر گل روی رمضان نمیشد چیزی بهش گفت☺️😂🌹.