eitaa logo
ݪَبْݒَࢪ
154 دنبال‌کننده
3هزار عکس
577 ویدیو
5 فایل
-بسم الله - سلام بر شمایگان. لبپر به ظرفی میگن که گوشه ای از اون شکسته باشه. منتظر پستای خیلی مرتب و شیک نباش، اینجا همه چی درهمه/من همونی ام که مامانت میگه باهاش نگرد🕶😂 گلادیاتور
مشاهده در ایتا
دانلود
. اگر روزم پریشان شد فدای تاری از زلفش ، که هر شب با خیالش خواب های دیگری دارم .. -
اخوان‌ثالث
. @labpar
1.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کرم خاکی 😁🪱، کرم خاکیای باغچه ی عمه. کرک خاکیای باغچه ی خودمون بهترن😄.. . @labpar
به قفس سوخته گیریم که پر هم بدهند ببرند از وسط باغ گذر هم بدهند حاصل این همه سال انس گرفتن به قفس تلخ کامیست اگر شهد و شکر هم بدهند همه ی غصه ی یعقوب از این بود که کاش بادها عطر که دادند خبر هم بدهند ما که هی زخم زبان از کس و ناکس خوردیم چه تفاوت که به ما زخم تبر هم بدهند قوت ما لقمه ی نانیست که خشک است و زمخت بنویسید به ما خون جگر هم بدهند دوست که دل خوشی ام بود فقط خنجر زد دشمنان را بسپارید که مرهم بدهند خسته ام مثل یتیمی که از او فرفرهای بستانند و به او فحش پدر هم بدهند -
حامدعسکری
. @labpar
ݪَبْݒَࢪ
باید برم مدرسه؟ میرم 🦦 . . @labpar
- اندر احوالات شب امتحان🦦. - @labpar .
وقتی یکی یه خصلت خوب داره، بهش بگین؛ نگه میدارین تو دلتون که چی بشه؟:/
با توجه به اتفاقات امروز؛ دوستم‌ غلط‌ می‌کنه دوست‌ِ جدید پیدا کنه☺️.
ݪَبْݒَࢪ
- خون می‌چکد از دیده در این کنج صبوری این صبر که من می‌کنم افشردن جان است !- -ابتهاج . @labpar 🤍 .
پای اگر فرسودم و جان کاستم آنچنان رفتم که خود می‌خواستم .. -
ابتهاج
. @labpar 🤍 .
ݪَبْݒَࢪ
یکی که عربیش خوبه به خدا بگه اگه پولمو نده مامور میبرم دم مکه😐.
ولی من نیاز دارم یکی محکم بغلم کنه بعد یواشکی چند میلیارد بزاره تو جیبمو بره🗿..
ݪَبْݒَࢪ
اتوبان شده است... . @labpar
اتوبان شده است... پ.ن: پشت فرمون ازش عکس گرفتم😂 . @labpar
روز نوشت امروز ساعت ۳‌صبح خوابیدم و مسلما ساعت ۱۰ با خشم مامان بیدار شدم😂 با مادر جان کیف میکنم. داشتن به مامان میگفتن: چیکار داری این دخترو بزار بخوابه. و اینجا بود که من لبخندی زدم و نقشم سوخت، مامان فهمیدن بیدارم😂 و جالب اینجاست وقتی صورتمو شستم اولین چیزی که مامان گفتن این بود: برو علی رو بیار خلاصه آقا ما رفتیم علی رو از خونه ی لاو برداریم. لاکپشت طاها رو دیدم و علی رو آوردم خونه. رفتم بانک یه سر از بانک اومدم بیرون یه جا نگه داشتم خوراکی بخرم که با علی و طاها بزنیم بر بدن😂 دو تا آقا داشتن با هم دعوا میکردن که یه هو یه پیرزن از ماشینش پیاده شد و گفت صلوات. اونا دعوا میکردن ایشون می‌گفت صلوات. وای خیلی خوب بود 😂😂 اخرشم اونایی که میانجگری میکردن برای اون دوتا مرد اومدن پیرزن بنده خدا رو آروم کنن😂 رسیدم خونه خوراکی هارو علی خورد و من دلم نمیاد به سهم طاها دست بزنم و سهم خودمو گذاشتم برای وقتی که لاو اومد. ان شاء الله تا اون موقع کسی پیدا نشه اونارو بخوره