امروز نون ها رو سر سفره گذاشتم
من: نان هایی که یخ زده اند.
مامانم: داستانشو بنویس😂
ݪَبْݒَࢪ
امروز نون ها رو سر سفره گذاشتم من: نان هایی که یخ زده اند. مامانم: داستانشو بنویس😂
آخخخخ ینیااا
نشد به یه معقوله بگم 'جالب' و کسی بهم نگه داستانشو بنویس😐😂
لبخند میزنم اما تو اون لبخند 'برو بزا باد بیا بابااااا' هویداست
ݪَبْݒَࢪ
آخخخخ ینیااا نشد به یه معقوله بگم 'جالب' و کسی بهم نگه داستانشو بنویس😐😂 لبخند میزنم اما تو اون لبخند
ولی من بجای لبخند چند جمله ای داستان در همون رابطه میگم 😁😂
من با صدای شهید آوینی:
شکم انسانی که سیر شود، خواب به رخ و رویش هجوم می آورد.
لاو: عه، کمربند و که بابا بیاره خوابتم میپره.
😂
ݪَبْݒَࢪ
[ گفته بودم، که نگویم، راز و اسرار دِل؛ چشمهایم داد زد والله مـن میخواهمت.. ]
[ ما چاره عالمیم بی چاره تو! ]