eitaa logo
ݪَبْݒَࢪ
154 دنبال‌کننده
3هزار عکس
577 ویدیو
5 فایل
-بسم الله - سلام بر شمایگان. لبپر به ظرفی میگن که گوشه ای از اون شکسته باشه. منتظر پستای خیلی مرتب و شیک نباش، اینجا همه چی درهمه/من همونی ام که مامانت میگه باهاش نگرد🕶😂 گلادیاتور
مشاهده در ایتا
دانلود
_آدمی را آدمیت لازم است عود را گر بو نباشد هیزم است🐋
دیگه یاد گرفتم خودم عمامه ببندم😎 از بس که شب ها و صبح ها بابا گفتن: فاطمه. (بابا درحالی که در دستش پارچه ی سفیدی لوله شده دارد مرا صدا میکند تا آن را در هوا باز کنیم و بعد مرتبش کنیم) حالا دیگه منم که به بابا میگم: حاجی شل گرفتیدا! حاجی محتم تر بتش (چون گوشه ای از عمامه در دهانم است برای اندازه گیری دقیق 😁😅)
گیلاس.
هدایت شده از کانال حسین دارابی
امشب میدهم چون... چشم براندازای محلمون در بیاد
هدایت شده از کانال حسین دارابی
چون حاج قاسم تا بود میرفت @hosein_darabi
چون به یاد برانداز بزرگ امام خمینی ره هستیم😎
چون این انقلاب سروی نیست که با این بادا بلرزه😎
این دومین بار است که برق مرا میگیرد. حس عل آنم مثل دفه ی قبل نیست . گفتم دفه ی قبل. رفته بودم لامپ دستشویی را درست کنم و یک عینک دودی خیالی هم به چشم زده بودم. چهار پایه را روی سرامیک ها گذاشتم و بالا رفتم. لامپش از این کم مصرف های بیتربیت بود. آن نیم لوزی مشکی بالای لامپ را گرفتم و چرخاندم. ده لامپ که سفید است و پلاستیکی در دستم شکست. شستم داخل شکستگی رفت و به آنی قلبم ایستاد و باز زد. تجربه ی جالبی بود اما تا شب تپش قلب مرا به بازی گرفته بود و از طرفی خفن بازی کار دستم داده بود و از طرفی ترس از برق گرفتگی. حالا این جا را داشته باش. تنها بودم با مادر جان. جیغی کشیدم. مادر جان نگران گفت چیشد؟ و من گفتم برقم گرفت. با کمی بغض و خنده😂 مادر جان چیزی نگفت و من از صندلی پایین آمدم . راستش را بخواهی سرم کمی گیج می‌رفت و شست و انگشت سبابه ام سوخته بود. انگار که به قابلمه ی روحی گرفته باشد و آبله هایی کوچک خود نمایی میکردند. دیگر ترسیدم. دویدم و به مامان زنگ زدم. قضیه را همان طور که از دلم بر آمده بود گفتم و مامان گفتن: اشکالی نداره. (ناموسا دقت کردید!!!! اشکالی نداره😐💔😂) ناراحت شدم و به بابا زنگ زدم، این بار با گریه به بابا گفتم و بابا گفت: خداروشکر بابا، چیزی نشده که. (انقدر رله؟؟؟ شما خانواده انقدر ریلکس دیده بودین؟؟؟😂💔) خلاصه گریه ام شدت گرفت. از اینکه کسی نگفت ای وای الهی ‌ که مطمئنم اگر کسی این حرف را میزد در جوابش قیافه ای میشد:😒 خلاصه که لاو آمد و نجاتم داد. آن شب مهمان داشتیم . مهمان نبود بلکه تکه ای از خانواده مان است. . دلم برایش خیلی تنگ شده است 😁❤️ و اما برق گرفتگی امروزم. (شاید باورتون نشه اما سه ساعته هی میام این متن و کامل کنم اما هزار تا مهمون برامون اومد😐 و من هر کلمشو توی کار نوشتم) الان اعصابم خورده امروز برقم گرفت شستم تیر می‌کشه و ضربان قلبم بالاست😐💔 به مامان گفتم مامان گفت میوه هارو بشور‌😐 و به بابا هم تا اومدم بگم رفتن پیش مهموناشون😐 اومدم به شما ها بگم 😂
الله اکبر ✨
1.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ قم. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ @labpar