.
مزه اش نشان میداد چند روزی زیر آفتاب تابستان بوده است .
اما حالا که زمستان است و امسال هم که برف خوبی بارید و آفتاب را دک کرده بود.
بسم اللهی گفتم و آب را خوردم.
دیدم که پلیس آمد.
چه عجب نیم ساعت است که در این بلبشو گیر کرده ام و فحش های مزخرف تینیجری شنیده ام.
یکی از فحش های مزخرف راننده ی پراید، مودی بود.
و مدام به چاقو کش میگفت .... مودی
نقطه چین را بی زحمت با ته فحش هایتان پر کنید.
نه نه خیلی بیادب هستید انقدر هم ته ته فحش هایتان نه. متوسط .
دارم میگویم پسر از آن نوجوان هایی بود که ماشین دستش امده.
خب کجا بودم، اهان پلیس آمد.
بلند شدم و طوری که پوتین هایم روکش صندلی را کثیف نکنند سر جایم نشستم.
اه دست خونی ام را به فرمان زدم.
این بار خنده ام نگرفت چون افسری داشت به سمتم می آمد.
سر هر ماشین می ایستاد و میگفت حرکت کن.
در فکرم کلت را داخل داشبورد انداختم و درش را بستم.
روسری ام را درست کردم و شیشه را بیشتر پایین دادم. صدای مداحی را کم کردم.
افسر سرش را کمی خم کرد و گفت از پشت همینا حرکت کن.
سری تکان دادم، دستی را خواباندم که گفت: گواهی نامه.
شت دوباره فیسم را دیدند و گواهی نامه خواستند.
کاش میشد کلت را در بیاورم و در حین خدمتش شهیدش کنم.
دستم را دراز کردم و داشبورد را باز کردم.
کیف مدارک بابا را در آوردم و گواهی نامه ام را بیرون کشیدم. در همین حین خیلی آرام با خودش گفت: بچه.
خیلی خنده ام گرفت. پنهانش کردم و گواهی نامه را دستش دادم.
نگاهم رو به جلو بود . فقط یک عینک دودی احتیاج داشتم تا ضایع شدنش را به رخش بکشم.
گواهی نامه را داد و گفت حرکت کن.
میخواستم بگویم هه .
اما با خودم گفتم باید پارکینگ را پیدا کنم.
از ان بلبشو که نجات پیدا کردم به پارکینگ رسیدم.
اولین بارم بود در پارکینگ طبقاتی حرم پارک میکردم
طبقه ی اول جا نبود و رفتم بالا .
دو ماشین را دیدم که بهم دیگر زده بودند وحالا پیاده شده بودند.
دنده عقب گرفتم و سری تکان دادم.
با خودم گفتم سر خودم نیاد و سریع توبه کردم.
جای پارکی پیدا کردم و از ماشین پیاده شدم
نفس راحتی کشیدم.
ادامه دارد...
@labpar
خب دوستان هرکسی حدس بزنه که اون نقطه ی بالای هر پیام رو به چه منظور میزارم جایزه داره.😁🍊
https://harfeto.timefriend.net/..
کاش میشد بگید کی هستید توی ناشناس که اگر فحش دادین بیام از خجالتتون در بیام😂🗡️
ݪَبْݒَࢪ
خب دوستان هرکسی حدس بزنه که اون نقطه ی بالای هر پیام رو به چه منظور میزارم جایزه داره.😁🍊 https://ha
دوستان هیچکس برنده نشد.😂
جوابای خوبی داده بودین .
فحشم دادین، آینه
عرض ارادت و احترام به عرض اردتا.
جواب: ورقه رو دیدین میزنیم روی دیوار یه سوزن میزنیم بهش!
اون نقطه نقش سوزن رو بازی میکنه 🕶✨
جایزه هم 🏆 این بود .
😏😏😏😏
هرکسی نمیتونه به دستش بیارع😂
.
و گاهی در شب ها انگار خاطرات مانند اره ای تا مغز استخوانم را اره میکنند .
بدون تزریق هیچ بی حسی ای،
بدون بیهوشی.
من زیر آن درد جان میدهد.
و من فقط میتوانم اشک بریزم برای من.
فکر میکردم میشود با فکر نکردن به خاطره ای آن را کشت
و من بیشتر آن را زنده کردم و دلتنگ تر خودم را .
@labpar
هدایت شده از رامـونا :)!'
صبحتون بخیر(:
درصورتی که ندیدمتون،
بعداز ظهر و شبتون هم بخیر
دیروز
صبح که برای نماز بابا بیدارم کردن دیگه خوابم نبرد. و در حال نوشتن روزنوشت دیشبش بودم. که پاک شد و اصلا اول صبحی...
بلند شدم . صبحانه را که خوردیم دیدم مامان و بابا آماده شده اند که بروند بیرون
مامان یک جا دعوت بود و بابا جایی کار داشت.
فریاد زدم: حجاج تا شما برید تو ماشین منم میام.
دیدم رفتند . و حالتشان جوری بود که خودت باید پیاده بری.
دوباره فریاد زدم: ریلی؟Really
از کلمه ی ناموسا چند روزیست استفاده نمیکنم چون مامان گفتن دیگه نگم😂
و مثلا من بچه ی حرف گوش کنی هستم.
خلاصه ظرف های صبحانه را شستم و قانون رفیقم مرتبه زنگ زد(یه بار زنگ زد😂)
حاضر شدم و به سمت پایگاه قدم برداشتم.
رفتم و رفتم و رفتم تا رسیدم سر خیابان.
از خیابان که میخواستم رد بشوم نزدیک بود به دعوت حق لبیک گویم و تعداد زیادی انسان بخاطر کشته شدن کراششون (یعنی من) داغدار شوند و زندگی دیگر برایشان معنایی پیدا نمیخواست بکند 😂
اما به حول قوه الهی اتوبوس را دیدم و ریلی گفتم!
از خیابان رد شدم و به سمت پایگاه رفتم
پله ها را پایین رفتم و دیدم همه ی برق ها خاموش است.
اینجا اگر کسه دیگری باشد در حالی که چشم هایش قلبی شده است میگوید: واییییی نکنه تولد گرفتن برام😍.
اما من گفتم: جنا حمله کردن😈😂😂
همین قدر شیک.
داخل رفتم و جهانبین را در تاریکی با نوری که در صورتش میزد دیدم .
گفتم کسی هست؟
و او گفت: اره عزیزم.
جهانبین از آن دسته ی خیلی خانوم است.
از آن مهربان ها که تا کسی را میبینند میگویند: سلام عزیزم و ....
البته من با هرکسی مانند خودش رفتار میکنم تا آنچه را که دوست دارد ببیند را نشانش بدهم😂
مثلا با جهانبین اینگونه سلام و احوال پرسی میکنم.
باهم دست میدهیم خیلی شیک و آرام و میگوییم سلام عزیزم و مرسی . تو خوبی خوشگل.
حالا با دیمن چگونه سلام و احوال پرسی میکنم: نوکرم. دست هایمان را از بالا به سمت هم پرتاب میکنیم و بزن قدشه خفنی صورت میگیرد.
بغل و گفتن دیمن.نیکلاوس😂
حالا با بقیه فرق دارد .
این یک مبحث جدا دارد که خیلی طول میکشد بگویم.
یک استفن هم داریم.
(دیمن استفن نیکولاس (این و بعدا توضیح میدم سر فرصت😎))
او محشر است . دختری آرام و اما مثل خودمان.
.
به اخرای روزنوشتا که میرسم میخوام زود تموم کنم .
خلاصه برقارفته بود . میخواستیم ترومن شو (نمایش ترومن) رو ببینیم.
با بازی جیم کری.
توصیه میشه ببینید و بعدش تحلیل و نقداشم بخونید.
خیلی خوب بود . برقا اومد .
در اتاقی دو در پنج مستطیلی با بروبچ فیلم را دیدیم.
آن هم با زحمات زینب و اذیت های من که این فیلم را قبلا دیده بودم😂
خلاصه خوب بود.
😒تموم