eitaa logo
ݪَبْݒَࢪ
154 دنبال‌کننده
3هزار عکس
577 ویدیو
5 فایل
-بسم الله - سلام بر شمایگان. لبپر به ظرفی میگن که گوشه ای از اون شکسته باشه. منتظر پستای خیلی مرتب و شیک نباش، اینجا همه چی درهمه/من همونی ام که مامانت میگه باهاش نگرد🕶😂 گلادیاتور
مشاهده در ایتا
دانلود
بقیشو بعدا میزارم 🍩
خب دوستان هرکسی حدس بزنه که اون نقطه ی بالای هر پیام رو به چه منظور میزارم جایزه داره.😁🍊 https://harfeto.timefriend.net/.. کاش میشد بگید کی هستید توی ناشناس که اگر فحش دادین بیام از خجالتتون در بیام😂🗡️
- مهدی ❤️ . تو همانی که دلم لک زده لبخندت را او که هرگز نتوان یافت همانندش را @labpar
ݪَبْݒَࢪ
خب دوستان هرکسی حدس بزنه که اون نقطه ی بالای هر پیام رو به چه منظور میزارم جایزه داره.😁🍊 https://ha
دوستان هیچکس برنده نشد.😂 جوابای خوبی داده بودین . فحشم دادین، آینه عرض ارادت و احترام به عرض اردتا. جواب: ورقه رو دیدین میزنیم روی دیوار یه سوزن میزنیم بهش! اون نقطه نقش سوزن رو بازی می‌کنه 🕶✨ جایزه هم 🏆 این بود . 😏😏😏😏 هرکسی نمیتونه به دستش بیارع😂
. و گاهی در شب ها انگار خاطرات مانند اره ای تا مغز استخوانم را اره میکنند . بدون تزریق هیچ بی حسی ای، بدون بیهوشی. من زیر آن درد جان میدهد. و من فقط میتوانم اشک بریزم برای من. فکر میکردم میشود با فکر نکردن به خاطره ای آن را کشت و من بیشتر آن را زنده کردم و دلتنگ تر خودم را . @labpar
هدایت شده از رامـونا :)!'
صبحتون بخیر(: درصورتی که ندیدمتون، بعداز ظهر و شبتون هم بخیر
دیروز صبح که برای نماز بابا بیدارم کردن دیگه خوابم نبرد. و در حال نوشتن روزنوشت دیشبش بودم. که پاک شد و اصلا اول صبحی... بلند شدم .‌ صبحانه را که خوردیم دیدم مامان و بابا آماده شده اند که بروند بیرون مامان یک جا دعوت بود و بابا جایی کار داشت. فریاد زدم: حجاج تا شما برید تو ماشین منم میام. دیدم رفتند . و حالتشان جوری بود که خودت باید پیاده بری. دوباره فریاد زدم: ریلی؟Really از کلمه ی ناموسا چند روزیست استفاده نمیکنم چون مامان گفتن دیگه نگم😂 و مثلا من بچه ی حرف گوش کنی هستم. خلاصه ظرف های صبحانه را شستم و قانون رفیقم مرتبه زنگ زد(یه بار زنگ زد😂) حاضر شدم و به سمت پایگاه قدم برداشتم. رفتم و رفتم و رفتم تا رسیدم سر خیابان. از خیابان که میخواستم رد بشوم نزدیک بود به دعوت حق لبیک گویم و تعداد زیادی انسان بخاطر کشته شدن کراششون (یعنی من) داغدار شوند و زندگی دیگر برایشان معنایی پیدا نمی‌خواست بکند 😂 اما به حول قوه الهی اتوبوس را دیدم و ریلی گفتم! از خیابان رد شدم و به سمت پایگاه رفتم پله ها را پایین رفتم و دیدم همه ی برق ها خاموش است. اینجا اگر کسه دیگری باشد در حالی که چشم هایش قلبی شده است میگوید: واییییی نکنه تولد گرفتن برام😍. اما من گفتم: جنا حمله کردن😈😂😂 همین قدر شیک. داخل رفتم و جهان‌بین را در تاریکی با نوری که در صورتش میزد دیدم .
گفتم کسی هست؟ و او گفت: اره عزیزم. جهان‌بین از آن دسته ی خیلی خانوم است. از آن مهربان ها که تا کسی را میبینند میگویند: سلام عزیزم و .... البته من با هرکسی مانند خودش رفتار میکنم تا آنچه را که دوست دارد ببیند را نشانش بدهم😂 مثلا با جهان‌بین اینگونه سلام و احوال پرسی میکنم. باهم دست میدهیم خیلی شیک و آرام و میگوییم سلام عزیزم و مرسی . تو خوبی خوشگل. حالا با دیمن چگونه سلام و احوال پرسی میکنم: نوکرم. دست هایمان را از بالا به سمت هم پرتاب میکنیم و بزن قدشه خفنی صورت میگیرد. بغل و گفتن دیمن.نیکلاوس😂 حالا با بقیه فرق دارد . این یک مبحث جدا دارد که خیلی طول میکشد بگویم.
یک استفن هم داریم. (دیمن استفن نیکولاس (این و بعدا توضیح میدم سر فرصت😎)) او محشر است . دختری آرام و اما مثل خودمان. . به اخرای روزنوشتا که میرسم می‌خوام زود تموم کنم . خلاصه برقارفته بود . می‌خواستیم ترومن شو (نمایش ترومن) رو ببینیم. با بازی جیم کری. توصیه میشه ببینید و بعدش تحلیل و نقداشم بخونید. خیلی خوب بود . برقا اومد . در اتاقی دو در پنج مستطیلی با بروبچ فیلم را دیدیم. آن هم با زحمات زینب و اذیت های من که این فیلم را قبلا دیده بودم😂 خلاصه خوب بود. 😒تموم
😍😍😍😍😍😍 چقدر هحهایی😍💗