.
زندگی پر از اتفاقای متفاوته که برای همه پیش میاد.
مهم نیست که اتفاقی که برای تو افتاده خوبه یا بد؛
مهم رفتارِ توعه ،که خوبه یا بد!
#دیالوگ_لوپتو
صلم
دیدین اینطوری سلام میکنن؟؟؟
ثلم
اینم هست.
خدایا یعنی میخوام سرشونو بکنم اینقدر که...
س
هم میگن باز این خوبه.
آقا اصلا سلام نکن بیا فحش بده
اما نگو صلم ثلم سیلوم شلام 😐💔
.
Reji
پنجه هاش و اون ناخونای کوچولوش وقتی فرو میکرد توی دستم خیلی شیرین بود .
اون دندونای کوچولوش.
زبون صورتیش وقتی با قطره چکون بهش شیر میدادم.
اربعین رفتیم کربلا .
و رجی از خونه رفته بیرون.
یک هفته ی بعد که برگشتیم دوستای طاها به طاها گفته بودن گربت مرده.
و طاها منو برد همونجا.
سرش له شده بود و پر خون. چشمش اومده بود بیرون.
نزاشتم طاها نگاه کنه و سریع گفتم: نه خاله ی خوشگلم این رجی نیست. رجی رفته با بچه هاش یه جا زندگی میکنه.
اما من رجی رو بزرگ کردم.
دیدم یه خال یا یه ماه گرفتگی دایره شکل دو سه سانتی روی پهلوش داشت .
همون نشونی روی پهلوی جنازه بود.
طاها رو فرستادم خونه و خودم رفتم خونه ی سیزه❤️ قلبم شکسته بود و گریه کردم.
@labpar
ݪَبْݒَࢪ
. Reji پنجه هاش و اون ناخونای کوچولوش وقتی فرو میکرد توی دستم خیلی شیرین بود . اون دندونای کوچولوش.
خدا امتحان میکنه مارو.با اموال و فرزندان و ...
خصوصا که تو سفر اربعین از دست دادیش...
روزنوشت مختصر امروز
صبحانه
علی رو اوردم خونمون
علی رو نگه داشتم.
علی گریه کرد
علی رو بردم بیرون
و برگشتنی به سمت خونه مطمئن بودم مادر جان سر نمازن چون وقتی زنگ زدم باز نکردن.
همون جا جلوی در روی زمین نشستم و علی روی پام بود.
خوراکی هارو خوردیم و هرکی رد میشد یه نگاهه: اخی این دوتا بدبختو نگاه تو چشماشون بود.
تا اینکه بابا و مامان رسیدن و ...
رفتیم خونه .
عمامه ی بابا رو بستیم باهاشون
و ناهار
و الان😂
وااای دیدین بعضیا میان تو چت فحش بدن میگن کوف😐
به کوفت میگن کوف
وااااااای خداایااااااااااااااا منو بکش.
خب د لامصب یه ت بزاری ته اون کوف میمیری؟
با اون وقت اضافه ای که میاری با نذاشتن ت چیکار میکنی؟
اصلا چرا کوفت این همه فحش بهتر 😂😔
اه