eitaa logo
ݪَبْݒَࢪ
154 دنبال‌کننده
3هزار عکس
576 ویدیو
5 فایل
-بسم الله - سلام بر شمایگان. لبپر به ظرفی میگن که گوشه ای از اون شکسته باشه. منتظر پستای خیلی مرتب و شیک نباش، اینجا همه چی درهمه/من همونی ام که مامانت میگه باهاش نگرد🕶😂 گلادیاتور
مشاهده در ایتا
دانلود
. شبت بلند، غمت نیز، شبت بخیر، غمت نیز؛ شب است مرد حسابی...
درمان درد های خویش بود.
. +چرا داری پوستشون میکنی؟ سرش را از پنجره ی ۶۰ در ۸۰ بین دو طاقچه بیرون آورد. بوی نارنگی را که بالا کشید، چشمانش را تیز کرد: مامااااان. -نارنگی دوست داره، نمیخوام دل بچم تا پوست کندنشون آب بشه. ݪَبْݒَࢪ 🗡️
. دکتر سلام ، روح و تنم درد میکند چشمم ، دلم ، لبم ، بدنم درد میکند ذوق سرودنم ، کلماتِ نوشتنم دکتر ! تمام خویشتنم درد میکند احساسِ شاعرانگی‌ام تیر میکشد حال و هوای پر زدنم درد میکند دکتر نگفته های زیادی‌ست در دلم لب وا که میکنم سخنم درد میکند میخواستم که لال بمانم،به جان تو دیدم سکوت در دهنم درد میکند (: -کیومرث‌مرادی ݪَبْݒَࢪ
. اول ماه رجب ، دنیای ما زیباتر است چون که ماه دیگری پا می گذارد بر زمین .✨ .✨ ✨میلاد نور مبارک✨ ݪَبْݒَࢪ
هدایت شده از < آب هویج بستنی >
روباه پرسید: اسم این سیاره چیه؟ شازده کوچولو گفت: خبرت دودقیقه سوال نکن بزار بخوابم دهن مارو سرویس کردی @abhavijbastanii
ݪَبْݒَࢪ
. ادامه... اصلا صورتش را بر نگرداند تا اشک هایم را ببیند یا حتی موهای پر کلاغی ام را که بخاطرش رنگ
. ادامه... چشمکی حواله ی صورت رنگ پریده ام میکند: نبینم غمتو عشقی. الکی و به زور چال لپم را به رخش میکشم . خم شد طرفم تا ببوستم که صدای بوق ماشین روبرویی صدایش را بالا برد: هووششششششششش. ماشین رفته است اما برزو هنوز ابروهای پرپشتش داخل هم مانده و پیشانی چین افتاده اش را دست میکشد. به خودم که می آیم بستنی روی دستم میچکد. برزو به ماشینش حسابی حساس است. مانتوی سفیدم چند لکه ی صورتی برمیدارد که سریع با سر انگشت آنها را برمیدارم. +ای وای سامان خان دخترت رو لباست بالا اوورده. گردنم را کشیدم بالا. نگاهم را از روی اپن به سامان دادم. داشت شیرین را توی بغلش می خواباند! همان طور که از اتاق بیرون امد و روی مبل نشست شانه هایش را بالا انداخت و شیرین را نگاه کرد:فدای سر دختر نازم، همه زندگیم فدای این خانوم کوچولو. ادامه دارد... ݪَبْݒَࢪ 🗡️
. مرد باشی واژه ها زیر لبت دق میکنند در بیان حرف دل نامرد باشی بهتر است... مریم صفری ݪَبْݒَࢪ
. چندان دلم شکسته که دیگر عجیب نیست آید صدای شیشه اگر از دهان من ! حسین جنتی ݪَبْݒَࢪ
ݪَبْݒَࢪ
. ادامه... چشمکی حواله ی صورت رنگ پریده ام میکند: نبینم غمتو عشقی. الکی و به زور چال لپم را به رخش
. ادامه... لبخند روی لبم امد، لباس را داخل ماشین لباسشویی گذاشتم. -عیزم اول دریا یا اول جنگل؟ +هرطور صلاح میدونید! صورتش را در هم برد و گفت: شبیه این منشیا کلمه قلمبه سلمبه بلغور نکن . ابروهایش مثل دو کفه ترازو بالا و پایین شد: خوش نرم مثل اون بچه سوسول بحرفی. با خودم می‌گویم سامان بچه سوسول نیست، اون فقط منو دوست نداشت. الان باید دوباره بخندم یا صورتم را برایش مظلوم کنم تا بگوید: کشتی منو با چشات عشقی. یک سالی میشود که شده ام یک بازیگر معروف برای خودم. بستنی را از دستم گرفت و بیرون پرت کرد. - فکر و ذکرت هنوز سمت قیل و قالته؟ لباست بنفش شد! قیل و قال من؟ لعنت بهت برزو، لعنت. +صورتی. -لیلی یادش بخیر. یه رفیق داشتم به صورتی میگفت بنفش به بنفش میگفت ابی. صدای خنده اش که بلند شد شاخه ی بوته ای از پنجره داخل امد و بعد صدای سوت کشیده شدنش به بدنه ی ماشین. - سلطونی بود برا خودش، حیف پارسال اعدام شد. -از صورتی بدم میاد ولی چون تو دوست داری،چشم! +لباس خودت که صورتیه. پهلوی پارچه را گرفت و با دو انگشت بالا کشیدش:اینی که میبینی برا ما حکم بنفش داره. ادامه دارد... ݪَبْݒَࢪ 🗡️
شب بخیر🍟
حجاج یه چیز جالب همین الان دیدم. 😂😂و این خنده از استرسه منه. همینو میزاریم پای روزنوشت امروزم😐💔 اگر ادبی و داستانی بنویسم از حسش میره پس ... . . دختر خانومی همین دو دقیقه پیش کنار دکه ی آب‌شیرین ایستاد و ماسک مشکی داره و شال دو رنگ. قشنگ معلومه دانش اموزه ‌ یه پسره اومد نزدیک دختره. صندوق صدقات کاملا کنار دختر خانومه. انگار که پسر بخواد توی صندوق صدقات پول بندازه خم شد . با خودم گفتم حتما پول زیادی داره میندازه که طول کشیده عمل خیرش😐💔 اما دیدم دختر از کنار پسر رفت اونطرف دکه ی آب‌شیرینی و با چشای گرد یواشکی پسر رو نگاه میکرد. دیدم بعلهه. پسره داره با یه سیم نازک از دریچه ی کوچولویه صندوق صدقات کارای ایرانوسی میکنه😐😐 بعد رفت اونطرف صندق صدقات برای تلاش مجدد. تا اومدم ازش فیلم بگیرم دوید سمت کوچه بغل بانک. خیلی خوب بود 😂😂😂😂 شنیده بودم آدامس سر سیم میچسبونن تا پولای صندوق صدقات رو در بیارن اما به عینه ندیده بودم😔😂 و خب باید بگم اون بنده خدا سر سیمش ادامس نداشت. شایدم آدامس داشته و ادامسش به لبه ی داخلی دریچه گیر کرده و دیگه یار و یاور سیم نمونده😂 خدا هممونو هدایت کنه 😁🍫 ݪَبْݒَࢪ 🗡️