لاهوت
پاشو برادر بعد چهل روز خواهرت از راه رسیده...🍃💔 #اربعین #حضرت_زینب #ابوتراب [ @abooturab110 ]
پیش چشای مادرت
بریدن از قفا سرت
افتاده بود قاتل با یه
خنجر به جون حنجرت...💔🍃
#مقتل 🩸
امام زین العابدین فرمود:
من رو بر یک شترِ لَنگ!
بدونِ سرپناه سوار کردن و نیزه دارها در اطرافِ ما بودن و هر وقت یکی از ماها گریه میکرد، با نیزه به سرش میزدن تا اینکه واردِ شهرِ دمشق شدیم...💔
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]
#مقتل 🩸
در انوارُ الشهاده اومده که راوی میگه
وقتی اهل بیت واردِ بَزمِ حرامِ یزید که شدن، یزید شروع کرد با چوب به لب و دندانِ سیدالشهدا زدن.
چند وقت پیش میخوندم که یزید وقتی با چوب میزد، روی به سرِ سیدالشهدا میکرد و میگفت چی شده حسین! چرا دیگه حرف نمیزنی؟
راوی میگه دیدم یه زنی با دستِ بسته و گریان ایستاده و با ناله و آهسته آهسته میگه:
ای کاش خواهرت مُرده بود
و تو رو اینجوری نمیدید...💔
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]
بعد از واقعه ی کربلا و عاشورا مردان قبیله ی بنی اسد حاضر نبودن برن اجساد و پیکر های شهداء رو دفن کنند.
و بالجبار همسرانشون دست به این کار زدند.
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]
مردانِ قبیله یِ بنی اسد اومدن.
بزرگِ قبیله گفت کسی که این اجساد رو نمیشناسه! از بس که این پیکرها زخم خورده بود و بی سره. اگه کسی از ما بپرسه فلان پیکر برایِ کیه چی جواب بدیم...💔
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]
داشتن به حلِ این مشکل فکر میکردن که از دور سواری به قتلگاه نزدیک میشد. بنی اسد وقتی سوار رو دیدن فرار کردن و حالت دفاعی گرفتن.
سوارکار نقاب به چهره داشت و به قتلگاه رسید و پیاده شد. به یک پیکر تعظیم کرد و دست بر سینه گذاشت. کنارِ اون پیکر دو زانو نشست و خودش رو بر رویِ سینه یِ اون پیکر انداخت و میگریست و پیکر رو می بوسید...
اونقدر اشک ریخت که نقابِ چهره خیس شد.
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]
سوار به مردان بنی اسد گفت چرا ایستادید؟!
گفتن برایِ تماشا اومدیم! (گمان میکردن اگه حقیقت رو بگن او از دشمن باشه)
سوارِ ناشناس گفت نه! برایِ دفنِ پیکرها اومدید!
گفتن آره ولی نتونستیم پیکرِ سیدالشهدا رو پیدا و شناسایی کنیم و بقیه یِ شهدا رو نشناختیم...💔
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]
سوارِ ناشناس وقتی این رو شنید ناله زد و فرمود:
یا اَبَتاه! یا اباعبدالله...
(امام سجاد بود)
فرمود من راهنمایی تون میکنم...
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]
یا فَرَجَ الله
مشغول شدن که پیکرِ سیدالشهدا رو دفن کنن.
امام سجاد با محبت فرمود احتیاجی به کمکِ شما (برایِ دفنِ پدر) نیست...
اینو شیخِ طوسی در اَمالیِ خودش نقل میکنه که مردانِ بنی اسد به آقا عرض کردن آقا چطوری میخوای این پیکر رو دفن کنی! ما همه باهم نتونستیم یه عضو از این پیکر رو حرکت بدیم! چطور میخوای تنها دفن کنی؟
ببین زِنازاده ها با پیکرِ سیدالشهدا چه کردند...💔🩸
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]
امام سجاد گریه ش گرفت...
بنی اسد با آوردنِ یک حصیر (بوریا) به امام کمک کردن و امام اعضایِ مُقَطَّعِ پدر رو در حصیر پیچید و جمع کرد و دفن کرد...
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]
پیکر رو تنهایی واردِ قبر کرد.
صورتِ مبارکش رو به رگ هایِ بُریده یِ پدرش گذاشت و گریان میفرمود:
خوش به حالِ زمینی که بدنِ شریفِ تو رو در خودش جای داد! دنیا بعد از تو تاریک شد! و آخرت به نورِ تو روشن شد. حُزن و اندوهِ من دائمی شد و شب هایِ من با بیداری میگذره! (چقدر این حرف آشناست! این جمله رو جدش مولاعلی هم بر بالینِ همسرش فرمود که بعد از تو یا فاطمه شب ها خواب به چشمانم نمیاد!)
شب هایِ من با بیداری میگذره تا اینکه خدا منزلی برام که تو در اون مقیم هستی انتخاب کنه... (تا زمانِ مرگ)
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]