از معاشرت با مردم و انس با آنها بپرهیز! مگر اینکه در میان آنها فردی خردمند و امانت دار( مورد اعتماد ) پیدا کنی،پس با او انس بگیر از سایر مردم فرار کن چنان که از درنده های شکاری فرار میکنی...! 🌿امام‌کاظم‌علیه‌السلام -تحف‌العقول‌عن‌آل‌محمد(ص)،ج۱،ص۳۸۳ همه بهت میزنن رفیق اونی که فکرش رو نمیکنی بیشتر...!

ازامشب‌می‌کِشم‌من‌انتظارابن‌ملجم‌را...🥀

با چه کسی آرامش یابم ای دختر محمد(ص)؟ من به وسیله تو تسکین می‌یافتم؛ بعد از تو با چه کسی آرامش یابم؟ 🥀مولاعلیﷻخطاب‌به‌حضرت‌زهرا﴿س﴾بعدازشهادت‌ایشان -فاطمةالزهرا‌بهجة‌قلب‌مصطفی،ص۵۷۸

بسم‌رب‌اول‌المظلوم...🥀

داستان های صبح بعد از #شهادت خانوم و جریان سیلی‌خوردن #مقداد

بعد از دفن شبانه هنگامی‌که صبح شد، مردم به سمت منزل خانوم فاطمه‌زهرا ﴿س﴾ روی آوردند تا بر او نماز بخوانند. مقداد، ابابکر را دید و به او گفت: ما او را دیشب به خاک سپردیم! عمر به ابوبکر گفت: آیا به تو نگفتم آن‌ها مخفیانه او را دفن می‌کنند تا ما حاضر نباشیم.

مقداد گفت: این وصیت #فاطمه سلام‌الله‌ علیها بوده است که شما بر او نماز نگذارید. عمر دست خویش را بالا برد و به شدت بر سر و صورت مقداد زد؛ که از شدت ضربه، مقداد درمانده شده بود! حاضرین مقداد را از دست او رها کردند.

مقداد گفت: دختر رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت؛ در حالی که خون از پهلوی او به سبب ضربه‌ شمشیر و تازیانه‌ای که تو به او زده بودی، جاری بود. و من در نزد شما بسیار حقیرتر از #علی ﷻ و #فاطمه سلام‌الله علیها هستم.

هنگامی‌که این کلام را شنیدند، گفتند: به خدا سوگند آن کسی را که باید بزنیم، علی بن ابی طالب ﷻ است. (البته که سگ کدوم چوپونی باشن! هرچند نهادن نام سگ بر چنین خبائثی جفایی است بر این حیوان با وفا...! کاش مولا مامور به سکوت نبود...)

به سوی مولا علی ﷻ روی آوردند و او در مقابل درب خانه نشسته بود. عمر به او گفت: ای پسر ابی‌طالب علیه‌السلام آیا حسادت قدیمی‌ات را رها نکردی؟