eitaa logo
لاهوت
259 دنبال‌کننده
536 عکس
65 ویدیو
2 فایل
بابا‌علی¹¹⁰|𝐁𝐔𝐋 چنان از نام او مستم گرفته یاءآن دستم علی نامش چنین کرده،چه خواهدکرد تصویرش؟ •اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌• |•کپی مطالب با ذکر یاعلی•| کاری داشتین به آیدی زیر پیام بدید: @Kalb_shahe_nagaf ناشناس: https://eitaayar.ir/anonymous/u60P.GE8eD
مشاهده در ایتا
دانلود
جمع کنیم بریم بقیع! با سگان و یاران و جمعی از مردم لشکر کشیدن به سمت بقیع... برایِ چی؟ بریم بقیع و محلِ تازه یِ دفن رو پیدا کنیم و نبشِ قبر کنیم و دوباره اعمال دفن رو به جا بیاریم تا ابوبکر بر پیکرِ دختر پیامبر نماز بخونه! [@abooturab110]
بچه ها دردشون اینا نبودها! اینا فقط میخواستن علی رو بِچِزونَن و آزار بِدَن! [@abooturab110]
خبر رسید به علی بن ابی طالب که چه نشسته ای که ابوبکر و عمر قصد دارن نبشِ قبر کنن! مولاعلی ظاهرا اینجا در خانه حاضر نبود... [@abooturab110]
مولاعلی به تاخت و با سرعت به خونه رفت و دستمال زردش رو به سر مبارک بست... دستمال زرد رو آقا وقتی می بست تمام اعراب میدونستن علی در قتال دیگه خط قرمزی نداره و نبرد با او مساوی ست با مرگ! شمشیرِ ذوالفقارش رو گرفت و با عجله به تنهایی به سمتِ بقیع رفت و از اون جماعت زودتر رسید... [@abooturab110]
بقیع یه دیوارِ خرابه ای داشت و در کنار همون دیوار منتظر شد تا اون ها از راه برسن جماعت از راه رسید... به نزدیکیِ مولاعلی که رسید یهو دیدن یه پیرمردی از جمع، متوقف شد و دیگه جلوتر نیومد! گفتن چرا ایستادی؟ گفت من خودم از پیامبر شنیدم که فرمود اگه علی روزی کنارِ اون دیوار ایستاد، بهش نزدیک نشید! [@abooturab110]
جماعت به نزدیکی مولاعلی رسید ابوبکر و عمر جلویِ جمعیت بودن دوتا نقل وارد شده مولاعلی امیرالمومنین اومد جلو و با شمشیر روی زمین خط کشید و فرمود اگه از این خط جلوتر بیاید زمین رو از خون تون سیراب میکنم! [@abooturab110]
یه نقلِ دیگه هم اینه که مولاعلی فرمود اگه فقط تیزیِ کُلَنگ تون به زمین اصابت کنه، زمینِ مدینه رو از خون تون سیراب میکنم... [@abooturab110]
عمر بن خطاب اومد جلو و به مولاعلی گفت علی ما فقط میخوایم که خلیفه بر پیکرِ دخترِ پیامبر نماز بخونه... (که یعنی چقدر سخت میگیری!) بذار برای این جمله یِ مولا بمیریم! بمیریم! [@abooturab110]
مولاعلی گریبانِ عمر رو گرفت و او رو به زمین زد و گفت: نامَرد! تو میدونستی که دخترِ پیامبره و اون کار رو باهاش کردی؟ [@abooturab110]
عمر بن خطاب رو از زیرِ دست و پایِ مولاعلی بیرون کشیدن و ابوبکر کوتاه اومد که قطعا برای حفظِ جانِ خودش و عمر کوتاه اومد ولی دیگه زهرایِ علی رفته... چه فایده؟ شبانه و تنهایی خودش رو مینداخت رویِ قبرِ فاطمه جانش و میگفت: کاش جانم و بُغضی در سینه دارم با هم رها میشد! شب ها میرفت سرِ مزارِ عزیزدلش و سلام میکرد... بعد میگفت: چرا من ایستادم و به قبرِ حَبیبم سلام میکنم و جوابِ سلامِ من رو نمیده...؟ [@abooturab110]
میگفت چرا جوابم رو نمیدی؟ چون از پیش مون رفتی دوستی مون رو فراموش کردی؟ تویِ دلت دیگه جایی نداریم؟ [@abooturab110]
مولا بعدش جوابِ خودش رو میداد و میگفت: دوست بهم جواب داد که این چه انتظاریه که ازم داری؟ مگه نمیدونی که زیرِ خَروارها خاک حبس هستم...؟ [@abooturab110]