eitaa logo
لحظه‌ای باشهدا
3.4هزار دنبال‌کننده
33.1هزار عکس
19.5هزار ویدیو
855 فایل
ݪحظه‌ا؁باشھدا امروزفضݪیٺ‌زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادٺ‌نیسٺ، امام‌خامنه‌ای کاناݪ‌بہ‌معرفےشھدا،جانبازاטּ،آزادگاטּ،ایثارگراטּ وبصیرٺ‌دینی‌درپیرو؎ازامام‌خامنه‌ا؎می‌‌‌‌پردازد یاد شهدا باذکرصلوات اللهم‌صل‌علی‌محمدوال‌محمدوعجل‌فرجهم ۱۳۹۷/۱/۱۱
مشاهده در ایتا
دانلود
1_22169095.mp3
13.52M
🎵 ✨نمیدونم تابه کی باید آقا بمونم ✨رفیقام شهید بشن ولی من جا بمونم 🎤🎤 @lahzaei_ba_sh
1_22119225.mp3
4.32M
🎵شور زيبا 🍃چقدر غريبونه بهونه ميگيرم ... 🍃گرفته دل من برا شهداي تيپ فاطميون.... 🎤🎤 @lahzaei_ba_sh
1_22119225.mp3
4.32M
🎵شور زيبا 🍃چقدر غريبونه بهونه ميگيرم ... 🍃گرفته دل من برا شهداي تيپ فاطميون.... 🎤🎤 @lahzaei_ba_sh
مناجات: امون از زمونه گرفتار دردم
9.47M
🎵 💔✨کجا جای من بود میون شماها 💔✨به رسوایی من نخندید آی رفیقا 🎤🎤 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
سرِ پُستم بودم و خسته آمدم که بخوابم. نصفه‌های شب بود. وارد اتاق که شدم، دیدم نشسته و تا مرا دید رفت زیر پتو. در دلم گفتم: "باز این پسره شوخی‌ش گرفت." حرفی نزدم و رفتم داخل کیسه خوابم و کلاهش را به سرم کشیدم؛ ولی زیر چشمی نگاه می‌کردم ببینم سیدرضا چکار می‌کند. لحظاتی که گذشت، دیدم سرش را از زیر پتو در آورده و نگاهی به من و اطراف انداخت. بلند شد و ایستاد به نماز. بی‌سر و صدا نگاهش می‌کردم. خواند و خواند تا به نماز وتر رسید. دست چپش بالا رفت و با دست راستش تسبیح به دست گرفت. دلم نمی‌آمد بخوابم و این صحنه‌ی بی نظیر را از دست بدهم. حال خوشی داشت. بارها به من گفته‌بود: "کمیل! هرکس به هرجایی رسید، با نماز شب رسید. نماز شب رو برای خدا بخون تا خدا دستت رو بگیره." شهدا نگاهی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
سرِ پُستم بودم و خسته آمدم که بخوابم. نصفه‌های شب بود. وارد اتاق که شدم، دیدم نشسته و تا مرا دید رفت زیر پتو. در دلم گفتم: "باز این پسره شوخی‌ش گرفت." حرفی نزدم و رفتم داخل کیسه خوابم و کلاهش را به سرم کشیدم؛ ولی زیر چشمی نگاه می‌کردم ببینم سیدرضا چکار می‌کند. لحظاتی که گذشت، دیدم سرش را از زیر پتو در آورده و نگاهی به من و اطراف انداخت. بلند شد و ایستاد به نماز. بی‌سر و صدا نگاهش می‌کردم. خواند و خواند تا به نماز وتر رسید. دست چپش بالا رفت و با دست راستش تسبیح به دست گرفت. دلم نمی‌آمد بخوابم و این صحنه‌ی بی نظیر را از دست بدهم. حال خوشی داشت. بارها به من گفته‌بود: "کمیل! هرکس به هرجایی رسید، با نماز شب رسید. نماز شب رو برای خدا بخون تا خدا دستت رو بگیره." شهدا نگاهی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
سرِ پُستم بودم و خسته آمدم که بخوابم. نصفه‌های شب بود. وارد اتاق که شدم، دیدم نشسته و تا مرا دید رفت زیر پتو. در دلم گفتم: "باز این پسره شوخی‌ش گرفت." حرفی نزدم و رفتم داخل کیسه خوابم و کلاهش را به سرم کشیدم؛ ولی زیر چشمی نگاه می‌کردم ببینم سیدرضا چکار می‌کند. لحظاتی که گذشت، دیدم سرش را از زیر پتو در آورده و نگاهی به من و اطراف انداخت. بلند شد و ایستاد به نماز. بی‌سر و صدا نگاهش می‌کردم. خواند و خواند تا به نماز وتر رسید. دست چپش بالا رفت و با دست راستش تسبیح به دست گرفت. دلم نمی‌آمد بخوابم و این صحنه‌ی بی نظیر را از دست بدهم. حال خوشی داشت. بارها به من گفته‌بود: "کمیل! هرکس به هرجایی رسید، با نماز شب رسید. نماز شب رو برای خدا بخون تا خدا دستت رو بگیره." شهدا نگاهی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
سرِ پُستم بودم و خسته آمدم که بخوابم. نصفه‌های شب بود. وارد اتاق که شدم، دیدم نشسته و تا مرا دید رفت زیر پتو. در دلم گفتم: "باز این پسره شوخی‌ش گرفت." حرفی نزدم و رفتم داخل کیسه خوابم و کلاهش را به سرم کشیدم؛ ولی زیر چشمی نگاه می‌کردم ببینم سیدرضا چکار می‌کند. لحظاتی که گذشت، دیدم سرش را از زیر پتو در آورده و نگاهی به من و اطراف انداخت. بلند شد و ایستاد به نماز. بی‌سر و صدا نگاهش می‌کردم. خواند و خواند تا به نماز وتر رسید. دست چپش بالا رفت و با دست راستش تسبیح به دست گرفت. دلم نمی‌آمد بخوابم و این صحنه‌ی بی نظیر را از دست بدهم. حال خوشی داشت. بارها به من گفته‌بود: "کمیل! هرکس به هرجایی رسید، با نماز شب رسید. نماز شب رو برای خدا بخون تا خدا دستت رو بگیره." شهدا نگاهی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh