eitaa logo
لحظه‌ای باشهدا
3.4هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
20.1هزار ویدیو
857 فایل
ݪحظه‌ا؁باشھدا امروزفضݪیٺ‌زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادٺ‌نیسٺ، امام‌خامنه‌ای کاناݪ‌بہ‌معرفےشھدا،جانبازاטּ،آزادگاטּ،ایثارگراטּ وبصیرٺ‌دینی‌درپیرو؎ازامام‌خامنه‌ا؎می‌‌‌‌پردازد یاد شهدا باذکرصلوات اللهم‌صل‌علی‌محمدوال‌محمدوعجل‌فرجهم ۱۳۹۷/۱/۱۱
مشاهده در ایتا
دانلود
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹من نمیخونم ولی به جاش برا امام حسین😍 گریه میکنم و ..... 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
🍃 👹شمرنمازش رامیخواند. روزه اش راهم میگرفت. اشکاراهم فسق وفجور نمیکرد. وشایداهل رشوه ورباء هم نبود... معاویه وابن زیاد وعمربن سعدهم همینطور... یادمان باشد. زیارت عاشورا راکه میخوانیم وقتی رسیدیم به (وَلَعنَ الله... )هایش. لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم. نکنداین(لعن الله... )شامل حال ماهم بشود؟مایی که گاه خودمان راارزانترازشمروعمروابن زیاد میفروشیم... کربلا به رفتن نیست... به شدن است...! که اگربه رفتن بود! شمرهم کربلایی است! ❤️ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
🌹بخشی از زيباييهاي وقايع کربلا: ❤️زيباترين خواهش يک زن { همراه کردن زهير با امام حسين (عليه السلام) توسط همسرش} ❤️زيبا ترين بازگشت { توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليه السلام)} ❤️زيباترين وفا داري { نخوردن آب در شط فرات ابالفضل (عليه السلام) } ❤️زيبا ترين جنگ { نبرد حضرت علي اکبر (عليه السلام) با دشمن} ❤️زيبا ترين واکنش { پرتاب کردن سر و هب توسط مادرش به طرف دشمن} ❤️زيبا ترين پاسخ {احلي من العسل جناب قاسم ابن الحسن(عليه السلام)} ❤️زيبا ترين هديه {تقديم عون و محمد به امام حسين (عليه السلام) توسط مادرشان حضرت زينب (سلام الله عليها)} ❤️زيبا ترين نماز { نماز ظهر عاشورا در زير باران تير} ❤️زيبا ترين جانثاري { حائل قرار دادن دستها ، توسط عبدالله ابن حسن (عليه السلام) و دفاع از عمو } ❤️زيبا ترين سخنراني { سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (سلام الله عليها) در کاخ ظلم } ❤️❤️و از همه زيبايي ها زيباتر جمله « ما رأيتُ الا جميلاً » که حضرت زينب (سلام الله عليها) حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید:خب , چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
🌾 روایتی از ۱۳شهید نوجوان جهرمی که روز عاشورای ۶۲ تشنه شهید شدند... 🌷 اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان ونوجوان معصوم. شاید اولین سالی بود که بچه‌ها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. هر کس برای خودش خلوتی داشت. بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر  و برخی دیگر چیزی می‌نوشتند. شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی استراحت کنم، زمانی که اتوبوس برای اقامه نماز صبح ایستاد از خواب بیدار شدم. بعد از خواندن نماز صبح من پشت فرمان نشستم. باید کمی عجله می‌کردیم تا ساعت 4 عصر خودمان را به مهاباد برسانیم چون بعد ساعت 4 جاده ناامن می‌شد و تازه تردد ضد انقلاب آغاز می‌شد و تا صبح روز بعد ادامه می یافت و جاده را ناامن می‌کرد. روز عاشورا بود و از گوشه کنار اتوبوس صدای هق هق گریه به گوش می‌رسید. نمی دانم شاید به دلشان افتاده بود که در روز عاشورای امام حسین، به شهدای کربلا می پیوندند. هر از گاهی آقای نظری پارچ آبی را بین بچه‌ها می‌گرداند تا بنوشند اما عاشورا بود وکسی لب به آب نمی زد. حال و هوای اتوبوس قابل توصیف نبود. نزدیک ظهر مقداری نان و خرما بین بچه‌ها تقسیم شد و به عنوان ناهار آن را درون اتوبوس میل کردند. فرصت توقف نداشتیم فقط چند لحظه‌ای را برای اقامه نماز ظهر در سقز ایستادیم. نماز ظهر عاشورایشان دیدنی بود تعدادی نوجوان چهارده پانزده ساله با آن جثه‌ کوچکشان مشغول راز و نیاز بودند. سریع سوار شدند تا زودتر به مهاباد برسیم، دلهره عجیبی داشتم آقای نظری هم که کنار من نشسته بود حال خوشی نداشت و می‌گفت خیلی دلم شور می‌زند. دلمان مثل سیر و سرکه می جوشید و دلیلش را نمی دانستیم که ناگهان متوجه شدم جاده بسته شده است و یک مینی بوس  ویک سواری کنار جاده ایستاده بودند. فکر کردم تصادف شده است. پاهایم را تا آخر روی ترمز فشار دادم، چند نفر با لباس مبدل بسیجی و اسلحه اطراف جاده ایستاده بودند. ناگهان دو سه نفر آرپیجی به دست وسط جاده ظاهر شدند و به سمت ما نشانه رفتند. مصطفی رهایی بلند شد و داد زد: «کوموله‌ها هستند، کوموله‌ها هستند.» شوکه شده بودم، نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. یکی از منافقین گفت: دستتان را بالا ببرید و ناگهان درب اتوبوس را باز کرد و همه را با اسلحه تهدید کرد. دور تا دورمان را با اسلحه احاطه کرده بودند و نمی شد تکان خورد. کارت اتوبوس و پلاک شخصی آن، آنها را متقاعد کرد که اتوبوس شخصی است. آنان تمام وسایل بچه‌ها را از جعبه اتوبوس بیرون آوردند و کارت شناسایی آنها را گرفتند. همه آنها بسیجی بودند به جز مصطفی رهایی که کارت سپاه داشت. با تهدید همه را به سمت جنگل بردند و تنها من و آقای نظری مانده بودیم. نمی دانم چطور باورشان شده بود که ما دو نفر شخصی هستیم و ارتباطی با رزمندگان نداریم و فقط راننده هستیم. در همین حین یک مینی‌بوس پر از مسافر هم از راه رسید و آن را هم متوقف کردند و در بین آنها سربازی را که به همراه پدر پیرش به مهاباد می رفتند، پیاده کردند و سرباز را همان جا جلو چشمان پدرش کشتند و پیرمرد را به من سپردند و گفتند پیرمرد را سوار کن و برگرد. تمام حواسم پیش بچه‌ها بود، خدایا چه بر سر بچه‌ها می‌آورند. جرأت نمی‌کردم از سرنوشت بچه‌ها بپرسم صدای شنیدن تیر از بین جنگل خیلی مرا بیتاب کرده بود با دلهره تمام پشت فرمان نشستم و با اضطراب اتوبوس را روشن کرده و به سمت نزدیکترین مقر سپاه حرکت کردم. فردا صبح زود اتوبوس را برداشتم و به محل حادثه حرکت کردیم. ماشین را کنار جنگل گذاشتم و به سرعت به طرف جنگل دویدم. غمبارترین و سخت ترین صحنه عمرم را آن جا دیدم. بدن بی‌جان و تیرباران شده 13 جوان و نوجوان معصوم که هر یک گوشه‌ای افتاده بودند و در عصر عاشورای سال 1362 به جمع شهدای کربلای 61 هجری قمری پیوستند. ☝ راوی: هدیه کنیم صلواتی نثارارواح مطهر شان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی از ۱۳شهید نوجوان جهرمی که روز عاشورای ۶۲ تشنه شهید شدند... 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
گفت را چگونه یاد گرفته ای؟! گفتم: از آن که معشوق را حتی به قیمتِ از دست دادن هویتش، خریدار بود. ارزوست اللهم ارزقنی ....... چطور خوابیده اند چطور خوابیده ایـم سال ۱۳۶۳ عملیاٺ بدر التماس دعا شهدا را به یاد بسپاریم شهدا را به خاک نسپاریم یاد شهدا گرامی باذکر صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5766887923035146040.mp3
3.56M
✍می گویند؛ آخرالزمان دوره ریزش ها و رویش هاست! ✨درست شبیهِ شب عاشورا، که عده ای غربال شدند و عده ای با حسین، تا آخر آسمان، بال زدند. وای بر من، اگر نخواهی اَم👆 🍃🌹🍃🌹 اللهم عجل لولیک الفرج وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
.. 🔴امام حسین(ع) در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. 🔻شب عاشورا سخن از «نمی‌خواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود. 🔻روز عاشورا می‌گوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟» 🔻شــب صحبت می‌کند تا مبادا خبیثی در بین طیّب‌ها باشد، و روز سخن می‌گوید تا مبادا طیّبی در بین خبیث‌ها مانده باشد. 👈شب غربال می‌کند 👈تا فقط «صالحان» بمانند 👈و روز غربال می‌کند 👈تا فقط «اشقیاء» 👈در مقابل او ایستاده باشند. 🔴آیت الله حائری شیرازی (ره): 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
زیارت_عاشورا_،_ظهر_عاشورا_شهید_تورجی.mp3
22.44M
🌟 در 🎤 شهید محمدرضا تورجی زاده ذاکر و مداح اهل البیت (علیه السلام) فرمانده دلاور گردان یا زهرا {س} - (لشکر۱۴ امام حسین(علیه السلام) وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم 🇮🇷 @lahzaei_ba_sh
19.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 ظهر عاشورا پای روضه خوانی سردار 🎞 کلیپی از روضه خوانی شهید سردار حاج قاسم سلیمانی، عصر عاشورا در مهدیه لشکر ثارالله (ع) کرمان — سال ١٣۶٧ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم 🇮🇷 @lahzaei_ba_sh