شهید مهدی جان نثاری درهمان کودکی پدر خود را ازدست میدهد
ومادرش باتمام مشقات او را بزرگ میکند
شهید همین که به سنی میرسد شروع به کار و فعالیت مینماید
درهمین زمان باشروع نهضت در تظاهرات شرکت فعالی میکند وباپیروزی انقلاب به سپاه می پیوندد
وعازم کردستان میشود،
وبعد از تلاش فراوان دران منطقه بدست اشرار ضد انقلاب به شهادت می رسد
@lahzaei_ba_sh
مادر شهید میگوید
مهدی خیلی آرام،ساکت،وعلاقمند به نماز بود
قبل از سن تکلیف نماز را فرا گرفت و روزهای گرم تابستان روزه میگرفت وبه پدرمرحومش هدیه می کرد
اهل مطالعه بود
به عیادت بیمار ان میرفت
وعلاقه خاصی به امام حسین علیه السلام داشت
به بچه های یتیم مهربانی می کرد
واهل کار و تلاش بود
@lahzaei_ba_sh
امروز روز ناشنوایان
یاد شهید ناشنوایی که باامام خود هرروز حرف میزد
وهمه مسخره اش میکردند
وجای قبرش راهم آقا میگوید
@lahzaei_ba_sh
عبدالمطلب یه پسرعمو به نام«غلامرضا اکبری» داشت که شهیدشده بود.
عبدالمطلب سرقبرش نشست وبعدبازبون کرو لالی خودش باماحرف می زد.ماهم گفتیم:چی میگی؟!محلش نذاشتیم.هرچی سروصدا کرد هیچ کس محلش نذاشت.
وقتی دیدمانمی فهمیم،بغل دست قبراین شهیدباانگشتش یه چارچوب قبرکشیدوروش نوشت:شهیدعبدالمطلب اکبری.بعدبه مانگاه کردوگفت:نگاه کنید.خندید،ماهم خندیدیم.گفتیم حتماشوخیش گرفته.دید همه داریم میخندیم.طفلک هیچی نگفت؛یه نگاهی به سنگ قبرکردو بادست،نوشته شوپاک کرد.بعدسرش روپایین انداخت ورفت...
رفت جبهه...جنازه ی عبدالمطلب روآوردن.و دقیقاتوی همین جایی که باانگشت کشیده بود،خاکش کردند»
وصیت نامه:
یک عمرهرچی گفتم به من میخندیدند،یک عمرهرچی میخواستم به مردم محبت کنم فکرکردندمن آدم نیستم و مسخرهام کردند،یک عمرهرچی جدی گفتم شوخی گرفتند،یک عمرکسی رونداشتم باهاش حرف بزنم،خیلی تنها بودم.
امامردم!حالاکه مارفتیم بدونید،هرروزباآقام حرف میزدم وآقا بهم گفت:تو شهید میشی. جای قبرم روهم بهم نشون داد.این راهم گفتم اماباورنکردید.
روحش شاد و راهش پر رهرو
@lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمی دانم شهیدان چکار کردند
که اینطور حجت خدا شدند
شهدا مگه ما هم دل نداریم
شهدا نگاهی،اخه مادرمانده ها را نگاهی
دلمان بدجوری تنگ شما شده
اللهم ارزقنی......
@lahzaei_ba_sh