بسم ربّ الشهداء و الصدیقین 🔷 هر روز با شهدا 💎29 آبان 1363 🌺سالروز شهادت سردار شهید «علی آشناگر» 💠 با اینکه 12 سال بیشتر نداشت، در تظاهرات و راهپیمایی‌ها و حتی در درگیری مسلحانه ژاندارمری با مردم حضور داشت. ✅علی از بدو جوانی، به ورزش باستانی روی آورد و از قهرمانان این ورزش در رشته کباده و سنگ بود. 🌐کلام همیشگی شهید کلام همیشگی وی به خواهرانش حفظ حجاب و حفظ اهداف انقلاب بود. او دوستان امام را دوست مردم و دشمنان ایشان را دشمن مردم می‌دانست. 🌷لاله های روشن 👇🏼 ┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄ https://eitaa.com/lalahayroshan

بسم ربّ الشهداء و الصدیقین 🗓30 آبان سالروز شهادت طلبه شهید محسن امیرکانیان »بعد از این که به جبهه رفت ضمن شرکت در عملیات های مختلف، بار اول سر و صورتش زخمی شد و در آزاد سازی خرمشهر یک دستش را از دست داد اما با این حال باز هم به جبهه رفت و این بار دیده بان بود.« 💢آخرین جمله یک دیده بان محسن داخل دیدگاه بود و صدایش از بی سیم شنیده می شد که درخواست دیده بان می کرد. بچه ها نگران می شوند و چون پاسخی از او نمی شنوند به دیدگاه می روند و می بینند که محسن شهید شده است. آخرین کالم محسن به روایت آن هایی که بودند این است: 🌷 ما رفتیم پیش خدا حالل کنید.. 🌷لاله های روشن 👇🏼 ┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄ https://eitaa.com/lalahayroshan

بسم ربّ الشهداء و الصدیقین 🗓30 آبان سالروز شهادت دانشجوی شهید «مجید صادقی نژاد» 💠در سن هفده‌سالگی به جبهه اعزام شد. در سال ۱۳۶۳، در کنکور شرکت کرد و در رشته مکانیک دانشگاه علم و صنعت تهران پذیرفته شد. وی پس از مدتی به دفتر سیاسی سپاه رفت و به‌عنوان راوی، فعالیت‌های خود را ادامه داد. 🌱در اوایل دوران نوجوانی‌اش : اگر می‌دید خانمی بی‌حجاب است یا حجاب مناسبی ندارد، از مادرش می‌خواست که با او رفت‌ و آمد نداشته باشد. کار خانه را خودش انجام می‌داد. 🎋سپاهی بودنش را از مادر و پدرش مخفی کرده بود. 💠دلربایی مجید برای مادرش؛ اولین و آخرین باری که او را در لباس سپاه دید پدر مجید به علت فوت یکی از بستگان به یزد رفته بود و مادرش برای اولین و آخرین بار مجیدش را با لباس سپاه می‌دید، چون قبل از آن مجید دوست نداشت کسی بفهمد او به جبهه می‌رود. او وقتی لباس رزمش را پوشید، وسط اتاق خوابید و به مادرش گفت: وقتی می‌خوابم قشنگ‌ترم یا وقتی راه می‌روم! مجید چند بار قبل خروجش از منزل برگشت، به مادرش نگاه کرد و دست تکان داد. بعد گفت: من الان می‌روم، اما زودتر از بابا برمی‌گردم! مجید رفت، یک هفته نشده بود پیکر مطهرش به تهران بازگشت. 🌷لاله های روشن 👇🏼 ┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄ https://eitaa.com/lalahayroshan

بسم ربّ الشهداء و الصدیقین 🗓ا آذر شهادت طلبه شهید سیدمحسن آل‌ احمد طالقانی 🌱🍃در یک خانواده روحانی و محترم شهرستان قم متولد شد. 🌸🌺🌼رفتار متین و انسانی او در رابطه با خانواده و دوستان و همسنگرانش بسیار چشم‌گیر بود تا آن‌جا که حرکت‌های حساب شده‌اش همواره مانع از رشد خصلت‌های غیر اسلامی پیرامونش بود. 🌿🌷شهید آل‌احمد در وصیت‌نامه خود نوشت: انسان که شرایطش آماده باشد و از تمام وابستگی‌ها و تعلقات دل بکند، دیگر به سوی دوست رفتن معطلی ندارد. بحث و استلال و منطق و فلسفه ندارد. سبک و سنگین کردن ندارد. او دیگر عاشق است و عاشق، رسیدن به کوی دوست را می‌خواهد و بس. 🌷لاله های روشن 👇🏼 ┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄ https://eitaa.com/lalahayroshan

بسم ربّ الشهداء و الصدیقین 🗓ا آذر شهادت شهید مدافع حرم یدالله قاسم زاده 🎋🌷شهید هیچ وقت از سوریه رفت‌هایش به کسی چیزی نمی‌گفت، نه از حضورش در آنجا و نه از تخصص‌هایی که در جایگاه یک مستشار نظامی کسب کرده بود. 💢همه اینها به‌خاطر اخلاق خاص او در "نگفتن" آن چیزهایی بود که تجربه می‌کرد، کتوم بودن شهید را همه تأیید می‌کنند. 🎋🌷عشق عجیبی به ولایت داشت و تمام فعالیت‌هایش هم از همین عشق به ولایت شکوفا می‌شد. 🎋🌷دوست داشت همیشه همه اعضای خانواده دور هم جمع باشند و با هم خوب باشند. محبوبیت خاصی بین همه داشت. 🔶🔹🔸 ارتباط عجیبی یدالله با بچه‌ها داشت بسیار شوخ‌طبع بود. با بچه‌ها واقعاً بچه بود. ✔️غیرتی بود. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. به خمس و زکات توجه داشت و نماز و عبادتش برایش مهم بود. 💠می‌گفتیم: "چرا نرفتی شغلی انتخاب کنی که همیشه تهران باشی و برایت راحت‌تر باشد؟"، او هم می‌گفت: "هر کاری که در راه خدا سخت‌تر باشد اجر و پاداشش بالاتر است. من سعی می‌کنم که سخت‌ترین کار را انتخاب کنم تا اجر و پاداشش بالاتر باشد". 🌷لاله های روشن 👇🏼 ┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄ https://eitaa.com/lalahayroshan