eitaa logo
کنگره ملی سرداران و۱۲۰۰۰شهیداستان تهران
376 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
274 ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺 🍃✨🌺 فقط خدا میداند به چه گذشت ✍️✍️✍️ راوی: نماز صبح روز 18 اسفند 62 رو خوندیم هنوز پاتک دشمن شروع نشده بود . تک وتوک خمپاره و توپی زوزه کشان میومد و کنار ما توی آب هور میخورد وبا انفجارش صدای جیغ پرنده ها بلند میشد. هوای جزیره خیلی گرفته بود . بوی آب گندیده هور و بوی باروت نفس کشیدن رو سخت کرده بود. گفتم از این فرصت استفاده کنم تا سر و صدا زیاد نشده دعایی بخونم. یه کتاب دعای جیبی داشتم که روش نوشته بود از جیب راست پیراهنم در آوردم و صفحه رو باز کردم. اون موقع ها توی جبهه زیارت عاشورا خوندن مرسوم نبود بیشتر صبح ها میخوندیم ومن هم دعای عهد رو از یر بودم اما با زیارت عاشورا زیاد مانوس نبودم بخاطر این مجبور بودم از روی کتاب بخونم. هنوز سطر های اول زیارت عاشورا رو داشتم میخوندم که صدای آشنایی به گوشم رسید.. صدا زد (بچه ها من رو علمدار صدا میزدند) تنها نخون بگذار ما هم به فیض برسیم. پشت سرم رو نگاه کردم دیدم فرمانده گروهانمون در چند قدمی داخل یک سنگر جمع و جور نشسته. بالاخره امر فرمانده بود رفتم داخل سنگرش و چند تای دیگه هم اومدن که تعدامون از انگشتان یه دست بیشتر نمیشد. به سختی داخل سنگر جامون شد و من شروع کردم بلند بلند زیارت عاشورا رو خوندن. حال خوبی بود بچه ها مثل ابر بهار گریه میکردم اونجایی هم که اشک خودم جلوی دیدم رو میگرفت خطوط روی متن زیارت رو تار میدیدم و غلط غلوط میخوندم. یادم میاد این نوحه رو با بچه های داخل سنگرزمزمه میکردیم صدای نوحه خوندن ما که بلند شد بچه های دیگه هم خودشون رو به اطراف سنگر ما رسوندند و کار بالا گرفت. صدای ناله وشیون بود که بلند میشد و قطرات اشکی که از چشم نوجوون ها روی خاک تیره از انفجار باروت جزیره مجنون میریخت. اون روز کنار پد شرقی جزیره مجنون جوان ها چه کردند.. دشمن شروع شد. آتش های اولیه خیلی دقیق نبود اما در چند دقیقه تمام آتش ها متمرکز شد روی "پد" و اطراف اون. پیام امام به بچه ها رسیده بود که باید حفظ بشه و همه آماده بودن که فرمان را اجرا کنند. گروهان ما به دل دشمن زد و در محاصره ده ها تانک قرار گرفتیم . جنگ سختی بود که یاد سختی های اون هنوز بعد از 39 سال رعشه بر وجودم می اندازه.. اون هایی که اسمشون برای معراجی شدن نوشته شده بود جدا شدند و بقیه هم با دست و روی خونین و با سینه های سوخته از بمب های شیمیایی به عقب برگشتند. وقتی عقب میومدیم از اینکه نمیتونیم پیکرهای بی جان بهترین رفقامون رو عقب بیاریم سخت در عذاب بودیم. بچه ها توی آغوش هم آرام گرفته بودند. 30 سال بعد یه روز با جانشین لشگر سیدالشهداء(ع) شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی با هم نشسته بودیم و صحبت از اون روزها شد. شهید حاج احمد خیلی به هم ریخت. و گفت : جعفر من هر وقت یاد اون روزهای خیبر میوفتم همه وجودم درد میگیره. روزی که " تن ها مقابل تانک ها ایستاده بودند" وغربت و مظلومیت رو داد میزدند. حاج احمد بلافاصله یاد فرمانده اش و فرمانده مون حاج کاظم رستگار فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع) روکرد و گفت : فقط خدا میداند به حاج کاظم چه گذشت. 🍃✨🌺 🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺 @alvaresinchannel
🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹 🌴🌹 عملیات خیبرشاید به این دلیل در دفاع مقدس هشت ساله ممتاز شده که کار به جنون کشید و زیادی در آغوش گرم آرمیدند . سهمیه گردان تخریب لشکر ده سیدالشهداء علیه السلام هم ٢١ لاله عاشق بود که بدنهای اکثر اونها سالهای سال در مجنون به جا ماند بعضی از این پرستوهای شکسته بال برگشتند و بعضی دیگر هنوز برخاک مجنون جا دارند. تصویر بالا متعلق است. شهید فرداد علیپور اهل خلخال و از بچه‌های تخریب بود که برای همراهی بچه‌های اطلاعات عملیات در شناسایی مواضع و موانع دشمن در مامور شد و در روزهای نبرد مرگ و زندگی در جزیره مجنون جنوبی در ١٨ اسفند ماه سال ٦٢ برخاک افتاد و خونش خاک مجنون را سرخ نمود و پیکر پاکش بعد از ده‌ها سال از شهادتش هنوز برخاک مجنون سندی است بر مظلومیت وغربت یارانش... 🌴🌹 🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺 روز18 اسفند 1362 ✍️✍️ راوی: یه چاله پیدا کردیم که قدری استراحت کنیم و هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که دیدم یکی از دور دولا دولا میاد و نفس زنون به ما رسید وگفت من از (ع) هستم! برادرها تو رو خدا بچه های (ع) تو محاصره تانک‌ها هستند و مهماتشون تموم شده به اونا آرپی جی برسونید. من و عباس و چند تای دیگه از بچه های گروهان بلند شدیم . رفتیم چند متر جلو تر دیدیم داخل گونی ها گلوله های آرپی جی هست و فکر کنم هرگونی 5 تا گلوله با خرج داخلش بود. هرکدوم دو تا گونی به دوش کشیدیم و دولا دولا از کنار جاده به سمت جلو حرکت کردیم. هنوز هر وقت یادم میوفته که ما در تیررس شاید بتونم به جرات بگم اقلا 40 تا تانک، داشتیم مهمات جلو می‌بردیم مو به تنم راست میشه. هر چی به پیشونی درگیری نزدیک تر می‌شدیم حرکت به سمت جلو سخت‌تر می‌شد و از طرفی هم خوف داشتیم ترکش به گلوله های آرپی جی اصابت کنه و تو دستمون منفجر بشه. هلیکوپترهایی که بالای سر ما در ارتفاع پایین پرواز میکردند هر از چند گاهی موشک یا رکبار مسلسل هاشون ما رو زمین گیر میکرد. برای در امان ماندن از آتش هلیکوپترها مجبور شدیم توی یک سنگر جانپناه بگیریم چند لحظه گذشت که بلد چی گفت برادرها هلکوپترها رفتند یا علی. از سنگر بیرون اومدیم و حرکت کردیم. از دور چند تا خونه گلی پیدا بود که به اون دهکده می‌گفتند. بچه های تیپ سیدالشهداء(ع) که در اون خط بودن می‌گفتند که ما شب‌ها حمله می‌کنیم این مواضع رو از دشمن می‌گیریم و صبح که هوا روشن میشه دشمن پاتک میکنه و از ما می گیره. در مسیر جاده مالرو نزدیک دهکده شهدای زیادی رو زمین افتاده بودند که سطح جاده کنار پد رو پوشانده بودند و تعداد زیادی شون هم از گروهان قبل از ما بود و از پیکرهای پاره پاره شون معلوم بود تو دل تانک‌ها رفتند. اونجا درگیری تن با تانک بود. هر آن احتمال می‌رفت غیب بشی. یعنی گلوله مستقیم تانک بیاد و تو رو با خودش ببره. با هر جون کندنی بود به تنها خاکریز روی پد رسیدیم اما مگه کسی جرات می‌کرد بره بالا و پشت خاکریز قرار بگیره. چند لحظه مکث کردیم شاید تیربار روی جاده تیر اندازیش متوقف بشه . از روبرو یک یا دو تیر بار چهارلول کالیبر 57 که روی تانک سوار بود و به احتمال 100 درصد با رادار کار می‌کرد نوک خاکریز رو هدف گرفته بود و مثل موریانه خاکریز رو می‌بلعید و هر لحظه از ارتفاع خاکریز کم می‌شد و گاهی هم هلکوپترها بالا میومدند و پشت خاکریز رو می‌زدند و پشت این خاکریز هم پر بود از شهید هایی که لباس‌های نویی به تن داشتند معلوم بود بچه های هستند. از وضعیت به هم ریخته خط پیدا بود از صبح تا حالا که سر ظهر بود چندین مرتبه تانک‌ها رو پس زدند. سینه به خاک‌های کف جاده گذاشته بودم که شهیدی توجه ام رو جلب کرد. دیدم با صورت افتاده و از کمر به پایین رو نداره. معلوم بود گلوله مستقیم تانک اونو به این روز انداخته اما جمله ای روی پشت پیراهنش نوشته که برای من و اونایی که از ترس جان دگمه‌های پیراهنمون روی زمین افتاده بود مثل کمپوت روحیه بود. روی پشت پیراهنش نوشته بود: 🍃🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅اولین یادواره حسنی(علیه السلام) و شهدای با محوریت و تجلیل از پدران و مادران شهدا در . 🔸زمان:۲۱ اسفند ماه ۱۴۰۱ از ساعت ۹/۳۰ صبح. 🔸مکان:شهر ری، ابن بابویه،روبروی بقعه شیخ صدوق،مجموعه ایوان ری. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت : جبهه جنوب تاریخ شهادت : 19 اسفند 1366 ✅35سال از شهادت دلاور مرد تخریبچی لشگر10 گذشت یاد و خاطره شیر میدان نبرد شهید غلامرضا رعفری را گرامی میداریم. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🔸روایت شهید زعفری از عملیات خیبر: بود وبا توی درگیری های کنار هم بودیم..توی محاصره تانکها نزدیک دهکده داخل جزیره گیر افتاده بودیم.خاکریزی که پشتش بودیم باگلوله های مستقیم تانک هر لحظه داشت کوتاه تر میشد.با شهادت و مفدود شدن فاصله مون کم شده بود.دیدم سرصدامیاد نگاه کردم دیدم یکی از به چندمتری ما رسیده.به حاج قاسم اشاره کردم. دیدم تند تند داره حمدوسوره میخونه..بهش گفتم داری فاتحه ی خودت رو میخونی. . دیدم داره با پیم نارنجک ور میره. گفتم: میخواهی چیکار کنی گفت مواظب من باش میرم سراغ تانک.. اگر تانک به خاکریز برسه دخل همه رو میاره در یک آن ، با همه ی توانش دوید سمت تانک واز شنی ها بالا رفت و برجک رو باز کرد و نارنجک رو داخلش انداخت. و تانک رو منفجر کرد. غلام میگفت : وقتی اومد پشت خاکریز تلو تلو میخورد. بهش گفتم برادر اصغری داشت قلبم میومد توی جورابم. گفت خدا بهم رحم کرد. یاد هر دوشون بخیر 10آبانماه سال 66 با انفجار مین والمر از منطقه عملیاتی سردشت پرکشید و هم در 19 اسفند ماه 66 از جبهه جنوب میهمان آسمانیان شد. @alvaresinchnnel
🥀💐🥀💐🥀💐🥀💐🥀💐🥀 💐🥀 روزگار وصل یاران یاد باد 19 اسفند ماه 65 در پرکشید فرمانده گردان زهیر(ع) 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
ساعت 6:30 صبح فردا بیست ویکم اسفند برنامه زنده شبکه خبر درخصوص سردارشهید حاج کاظم رستگار فرمانده لشکر۱۰ حضرت سیدالشهداء(ع)
سی و هشتمین سالگرد گرامیباد یاد و خاطره شهدای عملیات بدر را گرامی میداریم. 20 اسفند 1363 شرق دجله با رمز مبارک @alvaresinchannel
دشمن آماده پاتک شده نگرانی در چشم فرمانده لشگر بچه های تخریب مامور میشوند دژ پشت سر فرمانده را بشکافند @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 محل درگیری رزمندگان تهران با دشمن در عملیات بدر در شرق دجله. وبدن های شهدا در این منطقه روی خاک افتاد روزهای 22 اسفند تا 24 اسفند ماه سال 63 خط های سفید تو در تو در تصویرحکایت از وارسی و جستجوی بچه های تفحص برای یافتن ابدان شهدا دارد. @alvaresinchannel
مراسم سومین روز در گذشت بانو فرخنده رفیعی طاری(مادرسردارشهید مرتضی سلمان طروقی) درزمان ومکان ذیل برگزارمیگردد. حضورشماسروران گرامی موجب شادی روح آن مرحومه وتسلی قلوب باز ماندگان خواهد شد. زمان: سه شنبه ۲۳ اسفند از ساعت ۱۵تا ۱۶/۳۰ مکان: خیابان شهیدآیت شمالی، بالاتراز چهارراه سرسبز، مسجداحمدیه نارمک.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 22 اسفند ماه بر این در وای من قفلی لجوج است بجوش ای اشک هنگام خروج است در میخانه را گیرم که بستند کلیدش را چرا یا رب شکستند؟ @alvaresinchannel
✅مهدی طوقانی دنبال محل شهادت برادرش با برادر حاج اصغر ارس از رزمندگان گردان میثم و بلدچی محلی به شرق دجله رفته و نوشته است............. ✍️ روایت مهدی طوقانی 🍂 به سمت شرق دجله راهی می شویم، طبق نشانی، به روستای العزیر محل دفن عزیر نبی (ع) از پیامبران بنی اسرائیل می رسیم. نام مبارک حضرت عُزیر(ع) یک بار در قرآن آمده است؛ وقتی او به قصد سفر از خانه بیرون آمد و در بین راه به یک آبادی رسید که به طور وحشتناکی درهم ریخته و ویران شده بود و حتی استخوان های ساکنان آنجا نیز پوسیده شده بود. با دیدن این منظره وحشتناک به فکر معاد و زنده شدن مردگان افتاد و با خود گفت: چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند؟ و.... آری خداوند در این نقطه از زمین عبرت هایی به ما انسان ها نشان داده است! و درست در همین سرزمین، خاک شکافته می شود و پیکر مطهر شهدا به عنوان عبرت های تاریخی به اهل زمین نشان داده می شود. هرلحظه عظمت این سفر برایم آشکارتر میشود. از روی پلی که بر روی رودخانه دجله قرار گرفته به شرق دجله می رویم. به مجنون ترین جزیره عالم آمده ام! آمده ام تا از میان معبرها و نیزارها، به وعده گاه عاشقی برسم! انگار ۱۴۰۰ سال است که سر قرار می آیی، چیزی نیست! پشت سر گذاشتن مسافتی طولانی و خطرات احتمالی منطقه عملیاتی بدر ، به شوق دیدار تو می ارزد! هر اتفاقی ممکن است بیفتد؛ احتمال اینکه روی مین برویم یا حتی توسط نیروهای امنیتی عراق دستگیر بشویم، هست. کمی جلوتر به یک کتیبه سنگی بزرگ می رسیم که ارتش بعث عراق برای تبلیغات نصب کردند و روی آن اینطور حکاکی شده است؛ "تاج المعارک!" حزب بعث، عملیات بدر را تاج المعارک نامید و یکسری آمار کذب، علیه نیروهای ایرانی در مورد آن نوشت. اما از آنجایی که "عدو شود سبب خیر" همین کتیبه سنگی بزرگ و البته کاذب! شاخص ما برای شناسایی منطقه عملیاتی بدر می شود و حاج اصغر بازمانده عملیات بدر، با همین معیار و ذهنیتی که از شب عملیات به یاد دارد اینجا را شناسایی می کند، از جاده خاکی وارد خاکریزهای محل درگیری در سال ۶۳ می شویم، از حاج اصغر می پرسم که: حاجی! مطمئنی همین نقطه است؟ خواب نیستم... حاج اصغر محل شهادت حاج عباس کریمی؛ فرمانده لشکر ۲۷ در عملیات بدر را نشان می دهد و از دور به یک نقطه اشاره میکند: "سعید طوقانی و داوود عابدی هم اونجا تیر خوردند" تازه شد در دل یاران وفا داغ سعید... انگار همین چند دقیقه قبل تیر به سعید اصابت کرده! هنوز خون سعید تازه است! @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منطقه عملیاتی بدر (شرق رود دجله عراق) شهادت تفحص پیکر شهدای گردان میثم ❤️ ✅اصغر ارس: من داوود (شهید داوود عابدی) رو انداختم رو کولم بیارم عقب دیدم سعید اینجا افتاده.... @alvaresinchannel
رونمایی از کتاب «آقا رسول» در آخرین جمعه سال در بهشت زهرا به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، آیین رونمایی از کتاب «آقا رسول» جمعه این هفته (۲۶ اسفندماه) بعد از قرائت دعای روح‌بخش ندبه در گلزار شهدای بهشت‌ زهرا به همت گروه پژوهشی ـ فرهنگی خط مقدم برگزار می‌شود. کتاب «آقا رسول» روایتی مستند از زندگی شهید رسول کشاورز نورمحمدی که به قلم لیلا رستم‌خانی به رشته تحریر درآمده است، توسط انتشارات نشر دهم در سال ۱۳۹۹ وارد بازار نشر شد. در فارس ببینید👇 http://fna.ir/1ut9pk ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس 🌱بـــه زودی در گـــــــــادوانــــ🌱 ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @frontlinelR🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ╰┅─────────┅╯
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 در سی و هشتمین سالگرد شهادت @سردار_شهید_حاج_عباس_کریمی فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله در عملیات بدر یاد و خاطره شهدا را گرامی میداریم. شهادت: 23 اسفند 1362 شرق دجله @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 #عملیات_بدر پاتک سنگین دشمن و عملیات شکافتن و انفجار دژ روز 23 اسفند سال 1362 شرق دجله یاد و خاطره شهدایی که مردانه مقابل دشمن جنگیدند و غریبانه به شهادت رسیدند و پیکر مطهر آنها سال ها میهمان هور بود گرامیباد. @alvaresinchannel