eitaa logo
❤️مرتضی عطایی و مهدی صابری❤️
198 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
20 فایل
کانال شهیدان مرتضی عطایی ومهدی صابری✋🏻 مدافعان حریم ولایت 🌷 آغاز نوکریمون روز تولد آقا زاده امام حسین حضرت علی اکبر 1402/12/2
مشاهده در ایتا
دانلود
هروقت‌میری‌رختخوابت یه‌سلامۍ‌هم‌به‌امام‌زمانٺ‌بده ۵دقیقه‌باهاش‌‌حرف‌بزن چه‌میشودیه‌شبی‌به‌یاد‌کسی‌باشیم‌که هرشب‌به‌یادمان‌هست...
قبل از خواب زمزمه کنیم: 🌱|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ.... اوست خدای یکتا که معبودے جزاو نیست..:) •|سوره حشر|•
❤️مرتضی عطایی و مهدی صابری❤️
شَـبتِون‌دَر‌پَنـٰآھِ‌مـٰآدَر‌سـٰآدآت🤍!' نیـم‌نِگـٰآهۍ‌بِـہ‌پُسـت‌هـٰآمون🎬!' مَمنون‌اَز‌صَبوریتون‌ 🌸!' ۅضۆیادټۅں‌نࢪھ🖇 التماس‌دعاۍ‌شهادٺ🖐🏼 یـٰآ؏ـلی‌تـٰآفَـردـٰآ🌑!'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌اطلاعیه❌ ❌تصمیم بر این داریم به مناسبت سالروز شهادت شهید (۲۲ بهمن) نذری الویه ، داخل گلزار شهدا داشته باشیم. عزیزان هرچقدر که تمایل دارید کمک کنید حتی ۱۰ هزار تومان و میخواهید در این امر شریک باشید به آیدی زیر مراجعه کنید 👇 @yas_beauty_03 | شاید برای شما هم سوال شده باشه که چرا بعضی جاها برای شهید ابراهیم هادی، ساندویچ الویه نذری میدن⁉️ | 💠‍ مهدی حسن قمی از کوچکترین دوستان ابراهیم می‌گفت: تربیت کردن ابراهیم به صورتی غیر مستقیم بود. مثلا هربار که با هم بودیم و یک فقیر می دید، پول را به من میداد تا به فقیر بدهم. اینطوری خودش گرفتار ریا نمی‌شد و به ما هم درس برخورد با فقیر می داد. 🌭ابراهیم به ساندویچ الویه علاقه داشت. اما هرجایی نمی رفت. یک ساندویچ فروشی در 17 شهریور بود که به فروشنده اش آقاشیخ می گفتند. یعنی آدم مقدس و مسجدی بود. ☘️ابراهیم همیشه پیش او می‌رفت. میدانست توی الویه، کالباس نمی ریزد و فقط از مرغ استفاده می‌کند. ابراهیم سوسیس و همبرگر و... هرگز استفاده نکرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بہ‌رسم‌ادب‌یہ‌سلآم‌بدیم‌بہ‌امام‌زمانمون:)💚🌤 السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌یا‌بقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ اَلسّلامُ عَلَیْکَ‌یا مَولایَ یاصاحِبَ‌الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجازا اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُ‌ویاشَریکَ‌الْقُران وَیااِمامَ الْاُنسِ‌وَالْجان :) 💚🌤 💚🌤 اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج...
🌱 بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🌱 ۞اَللّهُمَّ۞ ۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞ ۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞ ۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞ ۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞ ۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞ ۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞ ۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞ ۞طَویلا۞
📜بخشی از وصیت‌نامه روسیاهم. روسیاهم که با ۲۵ سال سن نتونستم تو رابطه‌ی عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه‌ی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم. ازت ممنونم؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر، فراوان‌تر محب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه وآله السلام... رسیدن به سن ۳۰ سال؛ بعد از آقا علی‌اکبر (ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی‌اکبر (ع) اصلاً نمی‌تونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علی‌اکبر (ع) نمی‌خوام! چقدر خوب میشه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب می‌آیند بالا سرم تن تکه تکه‌ام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهت‌های تو بدن من و شهزاده علی‌اکبر (ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند! خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم. پدر و مادرم و خواهران گلم، صبر کنید. صبر صبر صبر. خواهرای خوبم! حجاب حجاب حجاب. مامان دوستت دارم بابا دوستت دارم @lashkarfatemion
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر ۹ 💠 آقای عبدالکریم منصوری از مشهد مقدس: ... ✍ از کودکی قاری قرآن کریم و مؤذن در مسجد بودم و سالهاست که به لطف خدا توفیق قرائت قرآن کریم را دارم و سعی می کنم که با تمام توان، هر روز لحظاتی از وقتم را با قرائت قرآن سپری کنم. در زندگي ام همواره تلاش کردم تا خود را با شهدا و امام شهدا، امام خمینی(رحمةالله‌علیه) مأنوس کنم. من در قسمت حمل بار راه آهن مشهد در ایستگاه شهید سید ابراهیم رئیسی خدمت می کنم و با جابه جایی بار زائرین حرم مطهر حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام زندگی را می گذرانم. بعد از ایّام کرونا بود، یک روز وقتی قطار سمنان-مشهد در ایستگاه مشهد توقف کرد، یکی از زائرین آقا امام رضا علیه السلام به طور اتفاقی جلو آمد و تصویر شهیدی را به من داد و گفت: «این شهید برکت دارد» به من گفت: خواست خدا بود که برگه تصویر وصیت نامه شهید قسمت شما شد. آن جوان که رفت، به تصویر شهید خیره شدم. چه لبخند قشنگی داشت. زیر عکس شهید نوشته شده بود: شهید عباس دانشگر، جوان مؤمن انقلابی. مجذوب چهره زیبای شهید شدم و عکس شهید را تا کردم و در قرآن همراه خود قرار دادم... 🔰
ادامه داستان آقای عبدالکریم منصوری از مشهد مقدس ... از لطف خداوند متعال، سه فرزند دارم. دخترم سالها درگیر یک بیماری بود و از آن رنج می بُرد. مدتی که گذشت بیماری دخترم اوج گرفت و ناگهان به اِغماء رفت و بیهوش شد. چند روز بعد، دکترها جواب اش کردند و تمام خانواده غُصّه دار شدند. در مشکلات زندگی، به حضرت زهرا‌ سلام الله علیها و امام رضا علیه السلام متوسل می شدم. حتی سالها پیش در خواب یکبار حضرت زهرا(سلام‌الله علیها) و بار دیگر امام رضا(علیه‌السلام) را دیدم. از مدت ها قبل، به نیّت شهدا قرآن کریم را قرائت می کردم، از وقتی با شهید دانشگر آشنا شدم، در ثواب قرائت قرآن ایشان را هم شریک کردم. به دعای شهدا اعتقاد دارم و می دانم که شهدا واسطه هستند و تأثیر فرستادن هدیه و ثواب برای شان را بارها در زندگی ام تجربه کردم. بعد از سه چهار روز، یک شب در عالم رؤیا شهید عباس دانشگر را دیدم. شهیدِ جوان خوش سیما که با خنده ی زیبایش جلو آمد و گفت:« خوش به حال شما که قاری قرآن کریم هستی. شما که اُنس با قرآن کریم و آیات خدا داری، نگران چیزی نباش» حرف شهید را که شنیدم از خواب پریدم و از شدّت هیحانِ دیدن او ، ناخودآگاه نشستم. بعد از آن با دلی شکسته، برای شِفای دخترم راهی حرم مطهر آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام شدم. در حرم مطهر امام رضا علیه السلام وارد صحن اسماعیل طلا که شدم، دست ادب بر سینه گذاشتم و سلام دادم و کنار پنجره فولاد نشستم. به خاطر غُصّه دخترم حسابی اشک ریختم و با آقا دردِ دل کردم. از امام حاضر، حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام خواستم تا دخترم شِفا پیدا کند. به امام رضا(علیه‌السلام) گفتم: امروز من حواله شده شهید عباس دانشگر هستم. شما و کَرمتان. بعد از زيارتِ حرم مطهر علی ابن موسی الرضا علیه السلام، به بیمارستان رفتم. دیدم همسرم خیلی خوشحال است. تعجّب کردم. گفت: همین چند دقیقه پیش بود که دخترمان به هوش آمد. لطف خداوند متعال و امام رضا(علیه‌السلام) بود که محبّت شهدا شامل حال مان شده بود. امّا ماجرا به اینجا ختم نشد. یک سالی که گذشت و الحمدللّه از سلامتی دخترم اطمینان پیدا کردم، بعد از مدتی یک جوان مؤمن و با اخلاق، به خواستگاری دخترم آمد و دخترم راهی خانه بخت شد. آنچه که در این چند سال پس از آشنایی با شهید دانشگر برایم اتفاق افتاد مرا بیشتر از قبل مطمئن کرد که هر که می خواهد حاجت روا شود، خوب است درِ خانه شهدا برود و با استعانت از خداوند متعال، محضر ائمه اطهار علیهم السلام، شهدا را واسطه قرار دهد. بعدها فهمیدم که چرا آن جوان می گفت: «این شهید برکت دارد» چرا که شهدا همه هستی خود را در راه خدا دادند و به خدا وصل شدند و پیش خدا آبرو دارند. 📗 نویسنده: مصطفی مطهری نژاد 🍃🌺🍃 @lashkarfatemion