سلام خدمت مخاطبین کانال استاد رفیعی
با عرض پوزش و معذرت خدمت برندگان عزیز که جوایزشون بموقع پرداخت نشد
دوستان که برنده شده اند لطفا به پیوی بنده مراجعه کنند تا جوایزشون پرداخت بشه
@martyr20 تلگرام
@mohagheghi20 ایتا
کانال استاد رفیعی
سلام خدمت مخاطبین کانال استاد رفیعی با عرض پوزش و معذرت خدمت برندگان عزیز که جوایزشون بموقع پرداخت
از دوستان عزیز بازم عذر میخام به بنده حقیر ی کاری پیش آمده بود درگیر اون بودم و نتوانستم جوایز بموقع پرداخت بشه
#ادمین_نوشت
#یهتجربهیسختاماپرازدرسهایبزرگ
اولش خواستم این پیامو نزارم ولی دیدم مشکل خیلی از نوجوون های امروزی است که گول حرف ها رو میخورن....لطفا لطفا از این خانم الگو برداری کنید به خدا و امام زمان برگردید...در هر مرحله ای باشید مهم نیست مهم الانه که برای شما یه تلنگره از طرف خدا که این پیامو ببینی و از کار اشتباهت دست بکشی هیچی در این دنیا ارزشش بالاتر از خالق و مخلوق نیست
والسلام
سلام امید وارم که حالتون خوب باشه
من میخوام سرگذشت خودمو براتون بگم که چی شد که متحول شدم و برگشتم
(من ی دخترِمذهبی بودم که حتی راضی نبودم چادرم رو کسی از سرم بکشه یا حتی اگه بهم میگفتن درش بیار و زشته و اینا با اخم و عصبانیت باهاشون رفتار میکردم و اجازه نمی دادم که در مورد چادری بودن من نظر بدن ولی...
من از بچگی با دخترایی بزرگ شدم که اصلا شبیه من نبودن و نیستن
نه اینکه من از اونا بهتر باشما ننننه
اما اعتقادات من با اونا خیلی فرق داشت و اونا احترام زیادی براش قائل نیستن
دوستام خودشون میدونن که من ی کوچولو کنجکاوم و اگه ی چیزی ببینم کنجکاویم بهم قَلَبه میکنه و باید بدونم این چیه...
بعضی وقتا با دوستام که میرفتم بیرون بعضی از بچه ها یواشکی باهم حرف میزدن و هی باعث میشدن که من بدتر کنم و هی بیشتر بپرسم که(چی شده؟چی میگین شماها باهم؟)
منم که وقتی اینو میپرسیدم هی سعی میکردن یا منو بپیچونن و یا بهم محل نزارن
ولی بالاخره فهمیدم که اینادر مورد چ کسایی بحث میکنن و چی میگن و چیا شده بود که از من پنهون میکردن(((اما کاش اون لحظات گوشام کر بود و نمی شنیدم که چی میگن😞)))
داشتن در مورد گروه و افرادی که باهاشون چت میکنن بحث میکردن و میگفتن فلانی اینطوری کرد و فلانی اینجوری کرد
همون موقع با خودم گفتم (اینا الان چی میگن؟😐💔 یعنی واقعا با نامحرماشون و کسانی که نمیشناسن چت میکنننن؟😱)
اون موقع برام تعجب اور بود که دوستان اینطوری شدن دقیقا همونایی که خونواده هاشون حساس بودن که خدایی نکرده دختر یا پسرشون از این کارا نکنه...
فک میکردم اشتباه میکنم یا حتما اشتباه شنیدم ولی ازشون پرسیدم و کاملا درست بود💔
یک لحظه شیطان اوند تو وجودم و به خودم گفتم خب اینا که نمیشناسنشون چه اشکالی داره مثلا؟
و اینطوری شد که منم کشیده شدم توی این گناه...💔
روز ها گذشت و من اشتباهی بزرگتر کردم،یعنی رل زدم(استغفرالله ربی و اتوب و الیه💔)
اولش نخواستم این کارو بکنم و گفتم مذهبی هستم اما انگار فقط اسم مذهبی بودن رو با خودم داشتم
روز ها گذشت و بین من و طرفم هی بدتر میشد(خدا خیلی دوسم داشت که بینمون رو بدتر کرد واقعا🙂)
همش میگفتم خدایا چرا؟
چرا آخه؟
من دوسش دارم چرا اینطوری میشه همش؟
(اون موقع واقعانی احمق بودم و هی گلایه میکردم پیش خدام و میگفتم که چرا)
اما با بدتر شدن اوضاع من خیلی چیزا فهمیدم به لطف خدا...
اونم اینکه طرفم واقعا ی ادم دختر بازه و
اینکه من گول خوردم و فقط حرفاش همه از روی هو*س بود
(اون موقع کاملا خورد شدم🙂)
حتی ی شب ی دختر خانوم اومد گفت چرا هی به خودتون امید میدین من عشق اونم و اونم عشق من:)
اما اون دختر خانوم اشتباه متوجه شده بود و فکر میکرد که اومدم بینشون رو بهم بزنم با وجود اینکه فقط خواستم به خودم بفهمونم که اون پسر اصلا انسان نیست (سر کاره خانوم امیدوارم هرجا که هستی بفهمی که داری اشتباه میکنی و گوله ی ادم هوس باز رو میخوری امیدوارم جوری عاشق خدا و اقا امام زمان بشی که دیگه حتی بهش فکر هم نکنی گلم الهی جوری عاشق امام حسین ش کن که اصلا یادش بره ادم بدای زندگیشو🤲)
خب من چیزایی که باید میفهمیدم رو به لطف خدا فهمیدم و واقعا اون لحظات خورد شدم و شکستم :)
ولی اصلا از دردایی که کشیدم پشیمون نیستم و البته خیلی هم خوشحالم که خودش با کاراش خودشو از زندگی من بیرون کرد و جا و مکانش رو به بهترین ها داد
من اول به اون پسر گفتم منو بلاک کنه چون خواستم اگه دوباره شیطان اومد توی وجودم و باعث شد که من بهش پیام بدم بلاک شده بمونه که نتونم این گناه رو انجام بدم و خودمم بلاکش کردم ... از خدا که پنهون نیست از شما چ پنهون که بارها و بارها بوده که من از بلاکی درش اوردم و خورد توی ذوقم که طرف بلاکم کرد و برنداشته (اما این خیلی خوب بود برای من که باعث میشد من باهاش هم کلام نشم...✨🌸)
زمانی که با اون پسر دوست بودم ی دختر خیلی بی ادب و بداخلاق بودم که با همه حتی مامان باباش میکرد و بی اعصاب بود جوری بودم که اصلا نمیتونستی بهم بگی بالا چشمت ابرو اما از وقتی که نیست خیلی حالم خوبه هم حاله خودم هم حاله دلم اخه جای اون ادم بدو جای اون شیطان توی وجودمو دادم به خالقم... دادم اقا امام زمان ...دادم به داداش ابراهیم و داداش محمود(این دو نفر شهید ابراهیم هادی و شهید محمودرضا بیضائی هستن)