خدایا..
ما خستهیِ راه نیستیم،
خستهیِ بیراهههایی هستیم که هرچقدر رفتیم به تو نرسیدیم...💔
گرچه این شهر شلوغ است ولی باور کن!
آنچنان جای تو خالیست،
صدا می پیچد...
#العجل
لِواءَ النَّصرِ
وَ تَجْعَلَنِى بِقَِسْمِكَ رَاضِياً قانِعاً ... میشود آمدنت قسمتِ زندگانیِ ما باشد؟! #صاحبنا❤️
اگر مرگ به سراغم آمد
و هنوز همدیگر را
ندیده بودیم؛
فراموش نکن من خیلی
دیدنت را آرزو میکردم...
یابنالحسنم...
جوانی را در عالم برزخ دیدم
که به من می گفت :
وقتی اینجا آمدید میفهمید که هر
کاری که به غیر یاد خدا باشد، ضرر کردید ..
• شیخ رجبعلی خیاط(ره) •
ليْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ...
[کاش میدانستم...]
|دعای ندبه|
#امامزمانم❤️
در دعای جوشن کبیر
یه عبارتی هست که :
'' یا کَریم الصَّفْح ''
یِجوری تو رومیبخشه
انگار نه انگار تو خطایی مرتکب شدی
وخدای ما اینگونه است ツ
از اعمال شبِ نوزدهم یکی
این است که صد مرتبه بگویی :
اللهم العن قتلة امیرالمومنین
و هربار به این فکر کنی
که مگر بابایِ ما را چند نفر کشتند؟!
خیلی به رنگ پوستت حساس نباش!
این چیزا گذراست.
اونی که همیشگی و مهمه،رو سیاهی
و رو سفیدی تو آخرته!!
#بدونتعارف
ما همونایی هستیم که میگیم:
خدایا تو بساز توبسازی قشنگتره!
بعدش که خدا ساخت..
اغلب ناراضی هستیم :)
تنها چیزی که مؤمن را بیچاره میکند
محبّت به دنیاست ...
-آیتاللّهمرتضیتهرانی
نامِ تو پناه است ؛
نگاهِ تو امان است ...!
آغوشِ تو ؛
دلبازترین جایِ جهان است !
#پناه❤️
محرم آمد...
باخت دادن یعنی
امام حسینی که حتی
حرّ و خرید
ما رو نخره..
#التماسدعا
تو تنها غمی هستی که آدمیزاد
برای به سینه کشیدنش مشتاق است (: ❤️🩹
#عزیزمحسین❤
به قول ِ استاد صفایی حائری(ره)
اگه غبطه خوردنی هم باشه
واسه اون لحظه ای هست که
حسین(؏) بر صورت حُر دست کشید💔))
#حُرِّپشیمانتوامیاحسین
🔴 بگویید دیگر روضه حضرت قاسم نخوانند
🔴 خاطرهای از ریاست جمهوری رهبری
سال 1362 زمانی که رییسجمهور از ساختمان ریاست جمهوری در خیابان پاستور خارج میشد، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده میشد. چند محافظ دور کسی حلقه زده بودند و چیزهایی میگفتند. او فریاد میزد آقای رییسجمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم ...
آقای خامنهای پرسید چی شده؟ کیه این بنده خدا؟ یکی از محافظان گفت: حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل اومده و با شما کار واجب داره، بچهها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا، گفته میخوام با آقای خامنهای حرف هم بزنم.
پسرک 13 ساله با صورت پُر اَشک، از حلقه محافظان بیرون آمده و خودش را به آقا میرساند. آقا دستش را دراز کرده و با صدای بلند میگوید سلام بابا جان! خوش آمدی. حالت چطوره؟ سرتیم محافظان میگوید: این هم آقای خامنهای! بگو دیگر حرفت را. ناگهان آقا با زبان آذری میپرسد: اسمت چیه پسرم؟
پسر نوجوان با شنیدن زبان مادری جان گرفته و با هیجان به ترکی میگوید: آقاجان من مرحمت بالازاده هستم از اردبیل، تنها اومدم تهران که شما را ببینم. آقا دست روی شانه او گذاشته و میگوید: افتخار دادی پسرم، صفا آوردی، چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهی کجای اردبیل هستی؟
- انگوت کندی آقا جان! آقا جان! من از اردبیل آمدم تا اینجا که خواهشی از شما بکنم.
+ بگو پسرم. چه خواهشی؟
- آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!
+ چرا پسرم؟
نوجوان دوباره بغضش می ترکد: آقا جان!حضرت قاسم 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود میدان و بجنگد، من هم 13 سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم. میگوید 13 سالهها را نمیفرستیم. اگر به جنگ رفتن 13 سالهها بد است، چرا این همه روضه حضرت قاسم (ع) میخوانند؟
+ پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است.
نوجوان هیچ نمیگوید، فقط هِقهِق گریه میکند.
+ آقای...! یک زحمتی بکش با امام جمعه تبریز تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ماست، هر کاری دارد راه بیاندازید و هرکجا خواست ببریدش. ماشین بگیرید تا برگردد.
آقا خم میشود صورت او را میبوسد و میگوید «ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان».
نوجوان 13 ساله (شهید مرحمت بالازاده) روز ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر به فاصله اندکی از شهادت شهید مهدی باکری به شهادت رسید و میهمان حضرت قاسم (ع) شد ...
انگار حسینی شدن ما
راهی جز بیحسین شدن
زینب نداشت...(:
ای عهده دارِ مردم بی دست و پا حُسین