✳️تنزیه الانبیاء و الائمه
⬇️در این كتاب كه بر محور نظریات عالم كبیر شیعی، سیدمرتضی علمالهدی (ره)، مطالب صورت پذیرفته، سعی شده است، تا از دیدگاه شیعی در باب لزوم عصمت انبیا و ائمه (ع) و به شبهاتی در باب این موضوع پاسخ داده شود.
محور اصلی این اثر منزه داشتن انبیا و ائمه (ع) از معصیت و گناه به عبارت دیگر عصمت آنان است.
تلاش در این باب از آن جهت صورت پذیرفته است كه مسئلۀ عصمت انبیا و ائمه (ع) از اركان مباحث اسلامی بوده و تأثیر عمدهای در تعیین اعتماد به قول، فعل و سیرۀ معصوم دارد. بدین لحاظ كه معصوم ابلاغكنندۀ رسالت الهی بوده و بدون وجود عصمت (و درنهایت عدم اعتماد) تبلیغ این رسالت، ناقص و بعد مهمی از این حقیقت باطل تلقی خواهد شد، و این نقص چه در گرفتن وحی و چه در تبلیغ وحی و چه در تطبیق وحی و شریعت اسلامی جاری خواهد بود.
⏹نكتۀ دیگر آنكه ازآنجاكه نبی و امام اسوه و الگوی تربیتی بشر هستند، عصمت آنان ضامن اعتماد خلق به آنها خواهد بود و در غیر این صورت، با وجود احتمال خطا دیگر این ضمانت وجود نخواهد داشت. از طرفی اختلاف فرق اسلامی در باب عصمت و حدود آن، و شبهات كثیری كه در این باب وجود دارد، ضرورت پرداختن به این موضوع را دوچندان میكند.
ایدۀ این اثر و ارائۀ آن، این است كه عصمت برای انبیا و ائمه (ع) از جمیع جهات انحراف لازم و ضروری است كه من جمله ضامن اعتماد خلق به حجج الهی است.
◀️مباحث اصلی كتاب:
در ابتدای كتاب، سیدمرتضی علمالهدی، نویسندۀ تنزیه الأنبیاء و الأئمة، معرفی اجمالی شدهاند و در ادامه مباحث كتاب به دو بخش اصلیِ تنزیه الانبیاء و تنزیه الائمه تقسیم شده و در هر بخش مباحثی وارد شده است.
🔰 در بخش اول از سیزده پیامبر، همچون آدم، نوح، ابراهیم (ع) تا در پایان محمد (ص)، نامبرده شده و مطالبی در باب عصمت آنها و برخی نسبتها كه به آنها داده شده آورده شده است.
◀️در بخش دوم، تنزیه الائمه (ع)، در باب عصمت امامان معصوم از جمله خلافت و عصمت امام علی (ع)، و پاسخ به برخی نسبتهای وارد شده به امام، صلح امام حسن (ع) با معاویه، جهاد امام حسین (ع) و ولیعهدی امام رضا (ع) و مسئلۀ امام مهدی (ع) و غیبت آن بزرگوار، مباحثی مطرح شدهاند. در پایان كتاب نیز فهرستهایی از قبیل فهرست آیات و اعلام و غیره بیان شدهاند.
👇👇👇برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.
.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#فارس_حسون
#شریف_مرتضی
#کتب_کلامی
✳️توجیه باور
محمد غبی مبینی،چ1،قم:پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،بهار 1389، 248 صفحه
✳️خلاصه ی کتاب
ویلیام پی. آلستن در آغاز نظریهپردازی برجسته دربارۀ توجیه ظاهر شده بود، اما در رویكرد اخیرش بر حذف توجیه در معرفتشناسی تأكید و به جای آن از وجود مطلوبهای معرفتی گوناگونی دفاع میكند كه هر كدام از آنها میتوانند به باورهای ما ارزش معرفتی ببخشند. در كتاب حاضر نخست دیدگاههای معرفتشناختی آلستن بهویژه رویكردهای متقدم و متأخر وی دربارۀ توجیه شرح داده میشود و آن گاه دیدگاههای وی بهویژه رویكرد توجیهستیز او بررسی میگردد. وی در بررسی خود، روشی تحلیلی، توصیفی و انتقادی دارد.
◀️نویسنده با بررسی دو دیدگاه آلستن (دیدگاه نخست و دیدگاه اخیر) بر این عقیده است كه دیدگاه اخیر وی كه مبنی بر حذف توجیه در داوریهای معرفتشناختی است، دچار مشكلاتی جدی است؛ زیرا اولاً انكار توجیه به معنای قانعشدن به ارزیابیهای معرفتی نسبی و نادیدهگرفتن اهمیت ارزیابی نهایی و جامعنگر دربارۀ باورهاست و این چیزی است كه با شهودات مشترك ما نمیسازد.
ثانیاً مهمترین مطلوبهای معرفتیای كه آلستن بهجای توجیه مطرح میكند، به یك ویژگی واحد باز میگردند و ازاینرو، تنوع و تكثر ادعایی آلستن واقعیت ندارد. نویسنده این اشكال اخیر را با آلستن در میان گذاشته و آلستن آن را وارد دانسته و پذیرفته است كه طرحش به اصلاح نیاز دارد.
⬅️به نظر نویسنده راه گریزی از توجیه به عنوان مسئلهای مربوط به مقام ارزیابی نهایی باور نیست؛ هرچند میتوان در این مقام به بیش از یك معیار و بیش از یك مفهوم برای توجیه معتقد شد. وی یك مفهوم قابل دفاع از توجیه معرفتی را مفهوم وظیفهشناختی آن میداند.
⏹آلستن، چه در دوران توجیهگرایی و چه بعد از آن، با انكار ارادیبودن باور، دایرۀ وظایف مربوط به باور را بسیار تنگ میكند و برای وظایف قابل تصور نیز جنبه معرفتی معتقد نیست، اما نویسنده معتقد است باورهای ما میتوانند متعلَّق پذیرش یا عدم پذیرش ما قرار گیرند و چون پذیرش، عملی ارادی است، با ورود آن به معرفتشناختی، زمینۀ طرح وظایف بسیار مهم فراهم میشود.
⬅️همچنین ازآنجاكه این وظایف در جهت هدف معرفتی صدق طرح می¬شوند، حیثیت معرفتی پیدا میكنند و درنتیجه توجیه وظیفهشناختی باور، بُعد معرفتی مییابد. علاوه بر این مفهوم، مفهومی غیر وظیفهشناختی و معطوف به صدق نیز برای توجیه قابل تصور است.
👇👇👇برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.
🔰تفسیر کلامی آیه نور
مهدی علیزاده،چ1،قم»بوستان کتاب،1384، 272 صفحه.
◀️خلاصه ی کتاب
آيه نور آيه 35 در سورۀ 24 قرآن است که به همين سبب سورۀ نور نام گرفته است.
اين آيه زبان بسيار پيچيدهاي دارد. بىشك رمزگشايى از نمادهاى تمثيل نور - همچون چراغ و چراغدان و آبگينه و زيتون- از بارزترين مصاديق «تدبّر قرآنى» و از بايستههاى معرفتى «وحىباورى» است كه قرآن خود، اهالى اقاليم ايمان را بدان فراخوانده است. هم ازاينروست كه حكما و متفكرانى چون «ملاصدرا و مطهرى» اين آيه را بسيار قابل تأمل يافته و صرف همۀ عمر را براى درك اسرار آن شايسته ديدهاند و عرفايى چون «سيّدحيدر آملى» آن را اهمّ آيات توحيدى قرآن بر شمردهاند.
⬅️پروردگار حکیم در آیۀ مبارکۀ نور که مشتمل بر یازده جملۀ کوتاه است درنهایت ایجاز و اعجاز ـ که از مختصات معجزۀ خالدۀ دین خاتم است ـ چشماندازی بدیع از تمامت نظام هستی ترسیم نموده است و با بیانی در اوج دقّت و اتقان، مختصّات نقطۀ آغاز و انجام چرخۀ وجود را ـ که همان مشیت مطلقه یا حضرت انسان کامل است ـ به دست داده و درهم تنیدگی و تناظر نظام عالم و حیات آدم را بازگفته است و در حقیقت مفاد آیۀ نور، تبیین سرّ واگذاری امانت الهیّه به انسان و ترسیم جایگاه مقام خلافت مطلقۀ انسان از خدای سبحان و چگونگی اِعمال ولایت بر عالم و نحوۀ انتشای طبقات عالم امکان از رهگذر وجود این نقطۀ عطف هستی است.
◀️از دیگر سو تتمّۀ تمثیل در صدر آیۀ 36، خاستگاه رشد و عروج انسان به مقام «قاب قوسین أو أدنی» و نحوۀ دستیابی وی به شایستگی لازم برای مقام خلافت اللّهی را از رهگذر ذکر مدام خدای سبحان و به فراموشیسپردن خود و فنای از افعال و صفات و ذات خویش باز مینماید.
🔰مؤلف در کتاب تفسير کلامي – عرفاني آيه نور ابتدا به بررسی عناصر درون متنی و زبانی آيۀ نور از لحاظ لغوي، نحوی و بلاغی پرداخته، آن گاه با بررسی رويكردهای تشبيهی، سلفی، طبيعتگرا و تنزيهی و نقد آنها، طی تحليل ژرف فقه اللغوی سرانجام به تبيينی هستیشناختی از نور الهی دست يافته است. در قسمت بعد به تفسير تمثيل نور پرداخته و در مرحلۀ نخست تفسير ظاهری و آن گاه تفسير باطنی تمثيل را مطرح کرده است.
⬇️در این اثر مجموعاً چهار قول عمده در تفسير ظاهری تمثيل آيۀ شريفه ذكر و نقد شده است و در مقام تفسير باطنی ابتدا رهيافتهای آفاقی با تقريرهای متعدد آن و سپس رهيافتهای انفسی با تقريرهای متنوعش نقل و نقد شده است و در پايان، تفسير برگزيده اين پژوهش با رويكرد جامع آفاقی انفسی پس از تمهيد مقدمات فنی آن ارائه شده است. اکنون به اختصار بخشهاي کتاب را مرور مي¬کنيم.
پژوهش حاضر ابعاد زيبايىشناختى، كلامى و بهويژه عرفانى اين آيه را در دو بخش به تفصيل بررسيده است كه عناوين آنها عبارتاند از:
◀️بخش اول: جستارهايی در ابعاد زبانشناختی و زيبايیشناختی آيه؛ اين بخش مشتمل بر دو فصل است:
بررسی وجوه واژهشناختی و نحوی آيۀ شريفۀ نور، بررسی وجوه زيبايی شناختی آيۀ شريفۀ نور.
⬅️اما بخش دوم کتاب به تفاسير ظاهری و باطنی آيه اختصاص يافته است. ابتدا در تفسير ظاهري به چهار قول پرداخته شده است:
قول نخست: مقصود، وصف نور معرفت و ایمان است.
قول دوم: مقصود، وصف نور مؤمن است.
قول سوم: مقصود، وصف نور قرآن است.
قول چهارم: مقصود، وصف نور رسول اکرم (ص) است.
🔰آن گاه در باب تفسير باطني آيه اين اقوال ذکر شده است:
الف) آیۀ نور، نماد مراتب عالم وجود.
ب) آیۀ نور، نماد تنزّلات الهی در عوالم امکانی.
تعیّن اوّل، نور آسمانها و زمین،
حقیقت انسان کامل، حقیقت تجلّی اعظم ساری و وجود مطلقِ سعی.
سرانجام مؤلف در تبيين نظريه برگزيده در تفسير صدر آيۀ نور به يک رهيافت جامع آفاقي و انفسي دست يافته است:
در مرحلۀ اول تبیین آفاقی ناظر به قوس نزول؛
و در مرحلۀ دوم تبیین أنفسی ناظر به قوس صعود را مطرح ساخته است.
سرانجام نويسنده در مقام نتيجهگيري خاتم انبیا و اوصیای محمدیّین (ع) اجمعين را به عنوان مصادیق تمثیل آیۀ نور معرفي کرده است.
👇👇👇برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.
🔰جاودانگی
رضا اکبری،چ1،قم: بوستان کتاب، 1382 ،416 صفحه رقعی.
⬇️خلاصه ی کتاب
یكی از بنیادیترین پرسشهای بشر، مسئلۀ جاودانگی است كه از دغدغههای همیشگی انسان نیز میباشد.
زمینۀ برای چنین اندیشهای در بشر از چند جهت است: از جمله آنكه مرگ تجربهای است كه نصیب همگان میشود و این خودبهخود مسئلۀ سرنوشت پس از مرگ را پیش میكشد. در كنار این، روح ابدیتخواهی بشر، خود، پیشزمینههای اندیشۀ جاودانگی را تولید و مجالی را در انسان برای تفكر و حتی پذیرش این اندیشه ایجاد میكند.
◀️علاوه براین، اخبار و وعده و وعیدهایی كه ادیان در باب زندگی پس از مرگ به پیروان خود دادهاند، هر موجود عاقلی را به تفكر در باب امكان و چیستی جاودانگی سوق میدهد. شواهد تاریخی، از مكتوبات باقی مانده تا كاوشهای باستانی، گواه دلمشغولی دیرپای انسان به اندیشه جاودانگی میباشند.
⏹مسئلۀ جاودانگی از جهات گوناگون قابل بررسی است:
◀️ از منظر اول، دین و متون دینی ضمن تأكید بر اعتقاد به جاودانگی، اطلاعات زیادی را دربارۀ نحوۀ وقوع آن به دست میدهد.
منظر دوم نگاه تجربی است، اما بدیهی است كه به دلیل سنخ مسئلۀ جاودانگی تجربه را یارای پرداختن بدان نیست. منظر سوم، نگرش عقلی و فلسفی است و شاید آن تنها مسئلهای باشد كه فلسفه در آن قدرت پیشگویی مییابد و از امكان و استحالۀ آن سخن و آن را تبیین میكند. حاصل جستجوهای عقلی در این باب، نظریات مختلف فلسفی است.
فقدان هر گونه اثری كه مباحث فلسفی جاودانگی از منظر فیلسوفان غرب را به زبان فارسی بیان و ارزیابی كرده باشد و نیز دیدگاههای حكمای مسلمان را دربارۀ موضوعات جدید مربوط به جاودانگی استخراج و تنقیح كرده باشد، جایگاه و امتیاز این اثر را روشن میسازد.
🔰این كتاب در حقیقت هر یك از مسائل مربوط به جاودانگی را از قبیل ملاك اینهمانی شخصی، از دیدگاه حكمای مسلمان و فیلسوفان مهم غرب مطرح میكند و در پرتو آن راهحلهای ارائه شده برای تبیین جاودانگی را ارائه و ارزیابی میكند، كاری كه حتی در سطح پایینتر نیز نمیتوان از مشابه آن در زبان فارسی سراغ گرفت.
⬅️در این كتاب، از منظر فلسفی به مسئله پرداخته شده و نظریات حكمای مسلمان و فیلسوفان غربی بررسی و نقد و ارزشیابی شده است. ارایۀ نظریات جدید در میان فیلسوفان مسیحی و ارتباط این مسئله با حیطههای مختلف همچون رابطۀ نفس و بدن، اینهمانی شخصیت، شعور و فراروانشناسی سبب شده است كه در این كتاب با نگاهی مقایسهای به بحث جاودانگی پرداخته شود؛ ازاینرو ضمن بیان تاریخچۀ مسئله، نظریات متفكرانی همچون افلاطون، ابن سینا، فلوطین، شیخاشراق، ملاصدرا، هیك و پرایس طرح و بررسی میشود و تحلیلهای فلسفی دخیل در بحث جاودانگی و ادلۀ مثبتین اشاره و نقد میشوند.
🌐از مجموع مباحث این كتاب این نتیجه حاصل میشود كه هرچند با راهحلهایی ارائه شده از سوی فیلسوفان امكان جاودانگی از منظر فلسفی قابل تبیین است و مشكلات مطرح شده در مقابل جاودانگی را با این دیدگاهها میتوان پاسخ گفت؛ اما از منظر فلسفی جاودانگی اثبات نشده، یعنی دلیل بر لزوم وقوع آن ارائه نشده است و این را تنها از طریق ایمان به وحی میتوان پذیرفت.
⬅️مباحث اصلی:
مطالب كتاب در چهار فصل اصلی ساختاربندی شده است.
در فصل اول، سابقۀ تاریخی مسئله بیان میشود و در فصل دوم، مباحث فلسفی مرتبط با جاودانگی مطرح میگردند. فصل سوم نیز اختصاص دارد به بیان تصورات مختلف در باب جاودانگی كه در آن دیدگاه افلاطونی، سینایی، افلوطینی، اشراقی، صدرایی و پرایس ارائه و در ادامه، در فصل چهارم، دلایل جاودانگی بررسی میشوند.
🔰برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.👇👇👇
⏹پژوهشی که پیشرو دارید در ارتباط با دغدغههای یاد شده شکل گرفته است ما در این پژوهش میکوشیم نشان دهیم فلسفۀ اسلامی نه شرح و تکرار صرف دستاوردهای فلسفی یونانیان است و نه با معارف و آموزههای اسلام ناسازگار است و نه معنایی مشتمل بر ناسازگاری، بلکه فلسفهای است که گرچه مانند همة علومِ مسبوق به سابقه از دستاوردهای پیشینیان بهره برده است؛ اما الهامپذیری آن از معارف اسلامی به اندازهای است که آن را از فلسفههای دیگر متمایز گرده است.
🔼برای آغاز بحث نخست دربارة فلسفه، اسلام و دانشهای اسلامی توضیحاتی ارائه کردیم (فصل اوّل). آن گاه دیدگاههایی را بررسی کردیم که به نحوی از انحا اسلامیبودن این فلسفه را قبول نداشتهاند.
◀️این دیدگاهها عبارتاند از: یونانیبودن این فلسفه، عربیبودن این فلسفه، مشتمل بر تناقضبودن اصطلاح فلسفۀ اسلامی، ناهماهنگبودن این فلسفه با اسلام (فصل دوّم). به دنبال آن به دیدگاههای قائلان به فلسفۀ اسلامی پرداختیم. مباحثی که به عنوان مدافع فلسفۀ اسلامی بررسی شدند، عبارتاند از: فلسفۀ اسلامی به معنای فلسفة مسلمانان، فلسفۀ اسلامی به معنای فلسفة مطلوب اسلام، فلسفۀ اسلامی به مثابۀ فلسفهای هماهنگ با اسلام، فلسفۀ اسلامی به مثابۀ فلسفهای که مدافع اسلام است و سرانجام فلسفۀ اسلامی به مَثابۀ فلسفهای که از اسلام الهام پذیرفته است (فصل سوّم).
⬇️مهمترین نظریۀ او دربارة اسلامیبودن فلسفه نظریة اخیر است.
این نظریه بر آن است که سبب اسلامیشدن فلسفة موجود تأثیر معارف اسلامی در شکلگیری بسیاری از مباحث آن است.
به دلیل اهمیت این نظریه، و ازآنجاکه بسیاری از منکران فلسفۀ اسلامی، منکر فلسفۀ اسلامی به این معنا هستند، آن را مستقلاً در آخر فصل (فصل چهارم) با تفصیل بیشتری مطرح کردیم و کوشیدیم تأثیر معارف اسلامی را در شکلگیری برخی از مباحث برخی از شاخههای فلسفه (هستیشناسی، خداشناسی، انسانشناسی و فلسفۀ سیاسی) نشان دهیم.
🔰برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.👇👇👇
🔰چیستی فلسفه اسلامی
یار علی کرد فیروز جایی،چ1،قم: مرکز انتشارات اسلامی،1390، 287 صفحه.
⬇️خلاصه ی کتاب
فلسفۀ اسلامي چيست و وصف «اسلامي بودن» براي تفكر فلسفي در حوزۀ تمدني اسلام به چه معناست؟
مؤلف در پژوهش حاضر، با بررسي و نقد نظريههاي مختلف در زمينۀ چيستي فلسفۀ اسلامي، به وجود «فلسفۀ اسلامي» در دنياي اسلام استدلال ميكند و نشان ميدهد فلسفۀ اسلامي نه شرح و تكرار صرف دستاوردهاي فلسفي يونانيان است و نه با معارف و آموزههاي اسلام ناسازگاري دارد، بلكه فلسفهاي است كه گرچه مانند هر دانش ديگري از دستاوردهاي پيشينيان بهره برده، الهامپذيري آن از معارف اسلامي اين ميراث گرانبها را از فلسفههاي ديگر متمايز كرده و سبب اسلاميشدن آن گرديده است و اكنون به عنوان نمونهاي موفق از دانش اسلامي، الگوي پژوهشگران عرصه اسلاميسازي علوم انساني است.
◀️اصطلاح «فلسفۀ اسلامی» اصطلاح نوپدیدی است؛ از زمان که متشرقان دربارة فلسفۀ فیلسوفان مسلمان پژوهشیهایی انجام داند و به اظهارنظر پرداختند، این اصطلاح در کنار اصطلاحات دیگری مانند «فلسفة غربی» و «فلسفۀ مسلمانان» کما بیش به کار رفت و به دنبال آن مباحثی دربارة معنا، امکان و وجود فلسفة اسلامی مطرح شد و بدین وسیله مسئله فلسفۀ اسلامی شکل گرفت.
⏹عدهای این اصطلاح را بیمعنا و مشتمل بر تناقض پنداشتند و عدۀ دیگری گرچه آن را ممکن دانستند؛ اما فلسفة موجود را مصداق آن ندانستند. عدهای نیز ترجیح دادند این فلسفه فلسفة مسلمین خوانده شود تا فلسفۀ غربی. برخی از اعراب نیز ترجیح دادند آن را فلسفۀ غربی بخوانند و کسانی هم آن را فلسفۀ اسلامی خواندند.
⏹اکنون پرسش این است: آیا واقعاً فلسفة اسلامی فلسفهای است در کنار سایر فلسفهها و اسلامیبودن آن چیزی بیش از یک وصف عارضی و زینتی نیست و یا اسلامیبودن آن معنایی جدّی و پیامی مهم دارد: نشانهها و آثار اسلام را میتوان در محتوای این فلسفه یافت؟ به دلیل وجود نظریههای متفاوتی که دربارة این نظریه که در بالا به آنها اشاره شد لازم است در یک پژوهش علمی این نظریهها واکاوی شوند تا معلوم شود حقیقت امر چیست.
🔰آنچه اکنون ما به عنوان فلسفۀ اسلامی در اختیار داریم، فارغ از اینکه آن را چه بنامیم، ذخیرۀ ارزشمندی از دستاوردهای فکری فیلسوفان برآمده از دامن فرهنگ و تمدن اسلامی است. زندگی و بالندگی این میراث گرانبها در این دوران وابسته به شناخت صحیح آن است. مادام که فرزندان این مرزوبوم با این دستاورد ارزشمند آشنایی کافی نداشته باشند، نمیتوان از آنها اظهار داشت در رشد و شکوفایی هرچه بیشتر آن گام در خوری بردارند. افزون بر این حیات فرهنگی هر قومی مبتنی بر بنیادهای فلسفۀ ویژهای است و بیتردید خودآگاهی فلسفی فکر و فرهنگ آن قوم را زندهتر و پویاتر میگرداند.
🔴خودآگاهی فلسفه از زاویة دیگری نیز اهمیت دارد: یکی از مسائل جدی مجامع علمی و فرهنگی در دوران حاضر مسئله اسلامیسازی علوم انسانی است. علوم انسانی که عموماً در مغربزمین تکوّن یافت و گسترش پیدا کرد و آن گاه وارد کشورهای اسلامی شد، مبتنی بر بنیانهای فلسفۀ خاص فرهنگ مسلّط مغربزمینیان است و آنچه علوم انسانی غربی را ناهماهنگ و احیاناً متعارض با معارف اسلامی کرده است همین مبانی فلسفی آن است؛ بنابراین هم در نقد علوم انسانی غربی و هم در بازسازی و اسلامیکردن آنها چارهای جز رجوع به فلسفۀ اسلامی نیست. بازشناسی فلسفۀ اسلامی از این جهت بسیار مهم است. پژوهشگران و اندیشمندانی که دغدغة تولید علم اسلامی را در سر دارند باید بر حقیقت فلسفۀ اسلامی واقف و از تفاوتهای آن با فلسفههای دیگر آگاه باشند.
⬅️افزون بر این در کوشش برای تولید علم اسلامی و اسلامیسازی علوم انسانی دستیابی به منطق تولید علم اسلامی و داشتن نمونهای از دانش اسلامیسازی شده راهگشا و راهنمای خوبی خواهد بود. چنانچه بتوان نشان داد فلسفة اسلامی فلسفهای است که در عین حال که واقعاً فلسفه است و بر روش عقلی و استدلالهای برهانی بنا شده است، در همان حال اسلامی است، یعنی نه تنها با معارف وحیانی و آموزههای اسلامی هماهنگ است، بلکه از آنها الهام پذیرفته است و موضوعات، مسائل، تبیینها و احیاناً استدلالهای آن کمابیش برگرفته از متون اسلامی است؛ در آن صورت میتوان آن را به عنوان یک نمونه و سر مشق موفق در دانش اسلامی مطالعه و بازشناسی کرد تا دستکم بخشی از سازوکارهای روشمند اسلامیسازی علوم انسانی را از آن استخراج کرد.