🔰جاودانگی
رضا اکبری،چ1،قم: بوستان کتاب، 1382 ،416 صفحه رقعی.
⬇️خلاصه ی کتاب
یكی از بنیادیترین پرسشهای بشر، مسئلۀ جاودانگی است كه از دغدغههای همیشگی انسان نیز میباشد.
زمینۀ برای چنین اندیشهای در بشر از چند جهت است: از جمله آنكه مرگ تجربهای است كه نصیب همگان میشود و این خودبهخود مسئلۀ سرنوشت پس از مرگ را پیش میكشد. در كنار این، روح ابدیتخواهی بشر، خود، پیشزمینههای اندیشۀ جاودانگی را تولید و مجالی را در انسان برای تفكر و حتی پذیرش این اندیشه ایجاد میكند.
◀️علاوه براین، اخبار و وعده و وعیدهایی كه ادیان در باب زندگی پس از مرگ به پیروان خود دادهاند، هر موجود عاقلی را به تفكر در باب امكان و چیستی جاودانگی سوق میدهد. شواهد تاریخی، از مكتوبات باقی مانده تا كاوشهای باستانی، گواه دلمشغولی دیرپای انسان به اندیشه جاودانگی میباشند.
⏹مسئلۀ جاودانگی از جهات گوناگون قابل بررسی است:
◀️ از منظر اول، دین و متون دینی ضمن تأكید بر اعتقاد به جاودانگی، اطلاعات زیادی را دربارۀ نحوۀ وقوع آن به دست میدهد.
منظر دوم نگاه تجربی است، اما بدیهی است كه به دلیل سنخ مسئلۀ جاودانگی تجربه را یارای پرداختن بدان نیست. منظر سوم، نگرش عقلی و فلسفی است و شاید آن تنها مسئلهای باشد كه فلسفه در آن قدرت پیشگویی مییابد و از امكان و استحالۀ آن سخن و آن را تبیین میكند. حاصل جستجوهای عقلی در این باب، نظریات مختلف فلسفی است.
فقدان هر گونه اثری كه مباحث فلسفی جاودانگی از منظر فیلسوفان غرب را به زبان فارسی بیان و ارزیابی كرده باشد و نیز دیدگاههای حكمای مسلمان را دربارۀ موضوعات جدید مربوط به جاودانگی استخراج و تنقیح كرده باشد، جایگاه و امتیاز این اثر را روشن میسازد.
🔰این كتاب در حقیقت هر یك از مسائل مربوط به جاودانگی را از قبیل ملاك اینهمانی شخصی، از دیدگاه حكمای مسلمان و فیلسوفان مهم غرب مطرح میكند و در پرتو آن راهحلهای ارائه شده برای تبیین جاودانگی را ارائه و ارزیابی میكند، كاری كه حتی در سطح پایینتر نیز نمیتوان از مشابه آن در زبان فارسی سراغ گرفت.
⬅️در این كتاب، از منظر فلسفی به مسئله پرداخته شده و نظریات حكمای مسلمان و فیلسوفان غربی بررسی و نقد و ارزشیابی شده است. ارایۀ نظریات جدید در میان فیلسوفان مسیحی و ارتباط این مسئله با حیطههای مختلف همچون رابطۀ نفس و بدن، اینهمانی شخصیت، شعور و فراروانشناسی سبب شده است كه در این كتاب با نگاهی مقایسهای به بحث جاودانگی پرداخته شود؛ ازاینرو ضمن بیان تاریخچۀ مسئله، نظریات متفكرانی همچون افلاطون، ابن سینا، فلوطین، شیخاشراق، ملاصدرا، هیك و پرایس طرح و بررسی میشود و تحلیلهای فلسفی دخیل در بحث جاودانگی و ادلۀ مثبتین اشاره و نقد میشوند.
🌐از مجموع مباحث این كتاب این نتیجه حاصل میشود كه هرچند با راهحلهایی ارائه شده از سوی فیلسوفان امكان جاودانگی از منظر فلسفی قابل تبیین است و مشكلات مطرح شده در مقابل جاودانگی را با این دیدگاهها میتوان پاسخ گفت؛ اما از منظر فلسفی جاودانگی اثبات نشده، یعنی دلیل بر لزوم وقوع آن ارائه نشده است و این را تنها از طریق ایمان به وحی میتوان پذیرفت.
⬅️مباحث اصلی:
مطالب كتاب در چهار فصل اصلی ساختاربندی شده است.
در فصل اول، سابقۀ تاریخی مسئله بیان میشود و در فصل دوم، مباحث فلسفی مرتبط با جاودانگی مطرح میگردند. فصل سوم نیز اختصاص دارد به بیان تصورات مختلف در باب جاودانگی كه در آن دیدگاه افلاطونی، سینایی، افلوطینی، اشراقی، صدرایی و پرایس ارائه و در ادامه، در فصل چهارم، دلایل جاودانگی بررسی میشوند.
🔰برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.👇👇👇
⏹پژوهشی که پیشرو دارید در ارتباط با دغدغههای یاد شده شکل گرفته است ما در این پژوهش میکوشیم نشان دهیم فلسفۀ اسلامی نه شرح و تکرار صرف دستاوردهای فلسفی یونانیان است و نه با معارف و آموزههای اسلام ناسازگار است و نه معنایی مشتمل بر ناسازگاری، بلکه فلسفهای است که گرچه مانند همة علومِ مسبوق به سابقه از دستاوردهای پیشینیان بهره برده است؛ اما الهامپذیری آن از معارف اسلامی به اندازهای است که آن را از فلسفههای دیگر متمایز گرده است.
🔼برای آغاز بحث نخست دربارة فلسفه، اسلام و دانشهای اسلامی توضیحاتی ارائه کردیم (فصل اوّل). آن گاه دیدگاههایی را بررسی کردیم که به نحوی از انحا اسلامیبودن این فلسفه را قبول نداشتهاند.
◀️این دیدگاهها عبارتاند از: یونانیبودن این فلسفه، عربیبودن این فلسفه، مشتمل بر تناقضبودن اصطلاح فلسفۀ اسلامی، ناهماهنگبودن این فلسفه با اسلام (فصل دوّم). به دنبال آن به دیدگاههای قائلان به فلسفۀ اسلامی پرداختیم. مباحثی که به عنوان مدافع فلسفۀ اسلامی بررسی شدند، عبارتاند از: فلسفۀ اسلامی به معنای فلسفة مسلمانان، فلسفۀ اسلامی به معنای فلسفة مطلوب اسلام، فلسفۀ اسلامی به مثابۀ فلسفهای هماهنگ با اسلام، فلسفۀ اسلامی به مثابۀ فلسفهای که مدافع اسلام است و سرانجام فلسفۀ اسلامی به مَثابۀ فلسفهای که از اسلام الهام پذیرفته است (فصل سوّم).
⬇️مهمترین نظریۀ او دربارة اسلامیبودن فلسفه نظریة اخیر است.
این نظریه بر آن است که سبب اسلامیشدن فلسفة موجود تأثیر معارف اسلامی در شکلگیری بسیاری از مباحث آن است.
به دلیل اهمیت این نظریه، و ازآنجاکه بسیاری از منکران فلسفۀ اسلامی، منکر فلسفۀ اسلامی به این معنا هستند، آن را مستقلاً در آخر فصل (فصل چهارم) با تفصیل بیشتری مطرح کردیم و کوشیدیم تأثیر معارف اسلامی را در شکلگیری برخی از مباحث برخی از شاخههای فلسفه (هستیشناسی، خداشناسی، انسانشناسی و فلسفۀ سیاسی) نشان دهیم.
🔰برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.👇👇👇
🔰چیستی فلسفه اسلامی
یار علی کرد فیروز جایی،چ1،قم: مرکز انتشارات اسلامی،1390، 287 صفحه.
⬇️خلاصه ی کتاب
فلسفۀ اسلامي چيست و وصف «اسلامي بودن» براي تفكر فلسفي در حوزۀ تمدني اسلام به چه معناست؟
مؤلف در پژوهش حاضر، با بررسي و نقد نظريههاي مختلف در زمينۀ چيستي فلسفۀ اسلامي، به وجود «فلسفۀ اسلامي» در دنياي اسلام استدلال ميكند و نشان ميدهد فلسفۀ اسلامي نه شرح و تكرار صرف دستاوردهاي فلسفي يونانيان است و نه با معارف و آموزههاي اسلام ناسازگاري دارد، بلكه فلسفهاي است كه گرچه مانند هر دانش ديگري از دستاوردهاي پيشينيان بهره برده، الهامپذيري آن از معارف اسلامي اين ميراث گرانبها را از فلسفههاي ديگر متمايز كرده و سبب اسلاميشدن آن گرديده است و اكنون به عنوان نمونهاي موفق از دانش اسلامي، الگوي پژوهشگران عرصه اسلاميسازي علوم انساني است.
◀️اصطلاح «فلسفۀ اسلامی» اصطلاح نوپدیدی است؛ از زمان که متشرقان دربارة فلسفۀ فیلسوفان مسلمان پژوهشیهایی انجام داند و به اظهارنظر پرداختند، این اصطلاح در کنار اصطلاحات دیگری مانند «فلسفة غربی» و «فلسفۀ مسلمانان» کما بیش به کار رفت و به دنبال آن مباحثی دربارة معنا، امکان و وجود فلسفة اسلامی مطرح شد و بدین وسیله مسئله فلسفۀ اسلامی شکل گرفت.
⏹عدهای این اصطلاح را بیمعنا و مشتمل بر تناقض پنداشتند و عدۀ دیگری گرچه آن را ممکن دانستند؛ اما فلسفة موجود را مصداق آن ندانستند. عدهای نیز ترجیح دادند این فلسفه فلسفة مسلمین خوانده شود تا فلسفۀ غربی. برخی از اعراب نیز ترجیح دادند آن را فلسفۀ غربی بخوانند و کسانی هم آن را فلسفۀ اسلامی خواندند.
⏹اکنون پرسش این است: آیا واقعاً فلسفة اسلامی فلسفهای است در کنار سایر فلسفهها و اسلامیبودن آن چیزی بیش از یک وصف عارضی و زینتی نیست و یا اسلامیبودن آن معنایی جدّی و پیامی مهم دارد: نشانهها و آثار اسلام را میتوان در محتوای این فلسفه یافت؟ به دلیل وجود نظریههای متفاوتی که دربارة این نظریه که در بالا به آنها اشاره شد لازم است در یک پژوهش علمی این نظریهها واکاوی شوند تا معلوم شود حقیقت امر چیست.
🔰آنچه اکنون ما به عنوان فلسفۀ اسلامی در اختیار داریم، فارغ از اینکه آن را چه بنامیم، ذخیرۀ ارزشمندی از دستاوردهای فکری فیلسوفان برآمده از دامن فرهنگ و تمدن اسلامی است. زندگی و بالندگی این میراث گرانبها در این دوران وابسته به شناخت صحیح آن است. مادام که فرزندان این مرزوبوم با این دستاورد ارزشمند آشنایی کافی نداشته باشند، نمیتوان از آنها اظهار داشت در رشد و شکوفایی هرچه بیشتر آن گام در خوری بردارند. افزون بر این حیات فرهنگی هر قومی مبتنی بر بنیادهای فلسفۀ ویژهای است و بیتردید خودآگاهی فلسفی فکر و فرهنگ آن قوم را زندهتر و پویاتر میگرداند.
🔴خودآگاهی فلسفه از زاویة دیگری نیز اهمیت دارد: یکی از مسائل جدی مجامع علمی و فرهنگی در دوران حاضر مسئله اسلامیسازی علوم انسانی است. علوم انسانی که عموماً در مغربزمین تکوّن یافت و گسترش پیدا کرد و آن گاه وارد کشورهای اسلامی شد، مبتنی بر بنیانهای فلسفۀ خاص فرهنگ مسلّط مغربزمینیان است و آنچه علوم انسانی غربی را ناهماهنگ و احیاناً متعارض با معارف اسلامی کرده است همین مبانی فلسفی آن است؛ بنابراین هم در نقد علوم انسانی غربی و هم در بازسازی و اسلامیکردن آنها چارهای جز رجوع به فلسفۀ اسلامی نیست. بازشناسی فلسفۀ اسلامی از این جهت بسیار مهم است. پژوهشگران و اندیشمندانی که دغدغة تولید علم اسلامی را در سر دارند باید بر حقیقت فلسفۀ اسلامی واقف و از تفاوتهای آن با فلسفههای دیگر آگاه باشند.
⬅️افزون بر این در کوشش برای تولید علم اسلامی و اسلامیسازی علوم انسانی دستیابی به منطق تولید علم اسلامی و داشتن نمونهای از دانش اسلامیسازی شده راهگشا و راهنمای خوبی خواهد بود. چنانچه بتوان نشان داد فلسفة اسلامی فلسفهای است که در عین حال که واقعاً فلسفه است و بر روش عقلی و استدلالهای برهانی بنا شده است، در همان حال اسلامی است، یعنی نه تنها با معارف وحیانی و آموزههای اسلامی هماهنگ است، بلکه از آنها الهام پذیرفته است و موضوعات، مسائل، تبیینها و احیاناً استدلالهای آن کمابیش برگرفته از متون اسلامی است؛ در آن صورت میتوان آن را به عنوان یک نمونه و سر مشق موفق در دانش اسلامی مطالعه و بازشناسی کرد تا دستکم بخشی از سازوکارهای روشمند اسلامیسازی علوم انسانی را از آن استخراج کرد.
🔰حقیقت دینی در عصر ما
ابوالفضل محمودی،چ1،قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1379، 134 صفحه.
⬇️خلاصه ی کتاب
پیشرفت حیرتانگیز علوم تجربی كه از قرن هفدهم آغاز شد و در قرون بعدی به اوج خود رسید، با توسعهای كه در صنعت و فنآوری به بار آورد، انسان را بیش از پیش بر طبیعت مسلط ساخت. همزمان، احساس پوچی، از خود بیگانگی و اضطراب در بشر افزایش یافت؛ ازاینرو بشر از همیشه نیازمند دستاویزی برای رهایی است و ادیان همواره چنین نقشی را به بهترین وجه ایفا كردهاند. ایفای این نقش از سوی ادیان، متوقف به شرایطی است. از جمله نگرش دقیق به آنها، توجه به مشتركات میان آنها و راههایی كه برای حل مشكلات بشری عرضه كردهاند.
◀️دینداری پایا و بایسته آنگونه نیست كه هویت خود را در تأكید بر لایههای برونی و رعایت ظواهر بنیاد نهاده باشد، بلكه بر لایههای ژرفتر ایمان دینی نظر دارد و بر تعقل، تأمل و تجربۀ درونی تأكید میورزد.
چگونگی بیان حقیقت در ادیان، متأثر از نارساییهای ذهن و زبان آدمی است. این نارساییها، سختی و گاهی ناممكن بودن مقایسۀ نظری را در میان اظهارات ادیان مختلف نشان میدهند. آنچه در هر دینی مهم است دیدگاه جامع آن در مورد واقعیتهایی است كه زندگی انسان باید دائماً با آنها سروكار داشته باشد.
⬅️با اینهمه، با توجه به تفاوتهای ادیان مختلف و موانع گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، نمیتوان انتظار داشت در آیندهای نزدیك، تمایزات و مرزها را از میان برداشت، اما همگرایی ادیان، دستكم در دو جبهه اجتنابناپذیر است: یكی در رویارویی با نیروهای ضددینی جهان، همچون ماتریالیسم و سكولاریسم و دیگری، مشاركت در تحقق آرمانهای والای انسانی، مانند صلح، عدالت و اخلاق. رسیدن به هر نوع همگرایی و اشتراك نیازمند گفتگو و پیشزمینۀ هر گفتگویی رسیدن به زبان مشترك و محورهای مورد اتفاق است و بسیاری از متفكران معاصر كوشیدهاند پاسخگوی چنین نیازی باشند.
🔰ویژگیهای این اثر آن است كه اولاً نویسندۀ آن، ویلیام مونت گمری وات، از متفكران برجستۀ غربی و اسلامشناس برجستهای است كه با آنكه مسیحی است اما دلبستگی خاصی به اسلام دارد و بدین جهت بیشتر مثالهای خود را در كتاب از فرهنگ اسلامی استفاده كرده است. ثانیاً وی در این كتاب، به مهمترین مشكلات و عناصر مانع همگرایی ادیان از قبیل، نارسایی ذهن و زبان آدمی و تلقی افراد از حقیقت و غیره ... اشاره كرده و آنها را تحلیل مینماید.
✳️نویسنده در این كتاب، تلاش میكند، ابتدا به صورت تحلیلی به مسائل مهم از قبیل، حقیقت و واقعیت بپردازد و آن گاه گزارشی از مصداق حقیقت در متون مقدّس مسیحیت، عهد جدید و عهد عتیق، و در فرهنگ اسلام ارائه میدهد و در آخر نیز به وضعیت ادیان در جهان امروز و مشكلات نظری و عملی آنها، اشاره میكند.
▶️ویلیام مونتگمری وات، اسلامشناس برجستۀ اسكاتلندی، از جمله متفكرانی است كه معتقدند ادیان با همۀ گوناگونی، مشتركاتی دارند و در این اثر، «حقیقت دینی در عصر ما» تلاش كرده تا نشان دهد كه چگونه میتوان حقیقت را در نظامهای دینی مختلف كشف كرد و از آن به عنوان زبان مشترك در همگرایی سود جست.
🔵نویسنده در كتاب حقیقت دینی در عصر ما، موضوعات اساسی را، همچون محدودیتهای ذهن و زبان و ماهیت حقیقت و واقعیت، مطرح و آن گاه با طرح حقایق اصلی عهدین و قرآن پرداخته و درنهایت، جایگاه كنونی ادیان و مشكلات نظری و عملی فراروی آنها را به بحث میگذارد. این كتاب در شش فصل صورتبندی شده است:
فصل اول، در باب نارساییهای ذهن و زبان آدمی است؛
در فصل دوم حقیقت و واقعیت بحث شده، و در فصل سوم حقیقت در عهد عتیق و در فصل چهارم، حقیقت در عهد جدید بررسی میشود، فصل پنجم اختصاص به موضوع خدا در سایر ادیان دارد و فصل ششم دربارۀ ادیان در جهان امروز سخن گفته میشود.
🔰حکمت الهی و آفرینش هدفدار
⏹امیر شیرزاد؛ چ۱، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، بهار ۱۳۹۱، ۳۰۴ صفحه رقعی.
کتاب حاضر پژوهشی است در حکمت الهی. آنان که خدا را با اوصاف حکیم بودن و غنی بودن باور داشته اند، ممکن است این پرسش برایشان مطرح گردد که خدای متعال با وجود حکمت و غنای ذاتی اش، چه هدفی از آفرینش موجودات دارد ؟ فاعلی که حکیم است، همه افعالش بر اساس حکمت است و هیچ فعلی از او خارج از قلمرو حکمت او نیست؛ از سوی دیگر بحث حکمت الهی با مباحث دیگری چون جهان شناسی، انسان شناسی و غیر اینها ارتباط تنگاتنگ دارد؛ همچنان که حکمت الهی با توحید، نبوت، امامت، معاد، اختیار، تکلیف و ... مرتبط است؛ بنابراین فراگیری، بنیادی و مهم بودن موضوع حکمت و فقدان نوشتاری فارسی و مستقل در این زمینه تحریر کتابی دربارۀ آن را ایجاب می کند.
⏹کتاب حاضر به طورمشخص دربارۀ سه پرسش اساسی بحث کرده است: ۱. مراد از حکمت چیست ؟ حکیم کیست ؟ و حکیم بودن خدای متعال به چه معناست ؟ ۲. خدای متعال با اینکه غنی محض و بی نیاز مطلق است، چرا جهان را آفرید ؟ هدف او از آفرینش چه می باشد ؟ و حکمت الهی در خلقت چیست ؟ ۳. آیا آفرینش به عنوان فعل الهی دارای هدف و غایت است ؟ اگر پاسخ مثبت است، آن غرض و غایت کدام است ؟ در خلال پاسخ به این پرسش ها، مباحثی مطرح شده است که خوانندگان را با دیدگاه ها و نگرش های گوناگون دربارۀ حکمت و هدف داری افعال و آفرینش خدا آشنا می سازد. بررسی ابعاد گوناگون این مسئله، علاوه بر غنی سازی فکر و شناختِ خدا، معرفت انسان به جهان و خویشتن را عمیق تر می سازد. پژوهشگر کوشیده است دیدگاه های گوناگون دربارۀ هدف داری افعال خدا، به ویژه هدفمندی آفرینش را در چهارچوب خاصی تبیین و بررسی و تعریف های گوناگون از حکمت و هدفداری بیان کند.
⬅️مبنای کار نویسنده روش عقلی و استدلالی است و از براهین نقلی جز در مواردی معدود پرهیز شده است. وی در مباحث خود رویکردی انتقادی و تطبیقی در پیش گرفته است که بدین ترتیب خوانندگان را با دیدگاه های مختلف آشنا می کند. وی در بررسی چیستی حکمت، دیدگاه دانشمندان مسلمان را ا به دو دستۀ کلی تقسیم کرده است:
گروهی از منظر حسن و قبح به حکمت الهی نگریسته و با توجه به اختلاف شان در ملاک حسن و قبح به طریق کاملاً مخالف رفته اند.
گروه دوم نگاه هستی شناختی به موضوع دارند. ملاحظۀ حکمت الهی به معنای اخص کلامی آن ( غرض داشتن خدا از خلقت ) و توجه به اخذ معنای غایت مداری در معنای فلسفی آن دو، پرسش عمده را مطرح می سازد که بخش دوم و سوم کتاب عهده دار پاسخ به آنهاست:
پرسش اول اینکه آیا خدا از فعل خود هدفی دارد ؟
دوم اینکه آیا فعل الهی غایت مدار است ؟ نویسنده پاسخ هر یک از پرسش ها را از سه رویکرد بررسی کرده است:
رویکرد اشاعره، رویکرد عدلیه و رویکرد حکما.
🌐در نهایت به بررسی تطبیقی این سه رویکرد پرداخته است. در باب هدفداری موجودات، سه تصویر ارائه شده است؛ تصویر اول: هر موجودی برای کمال آفریده شده است و هر موجودی که در مرتبۀ آغازین هستی خود واجد همۀ کمالات ممکن خود نیست، به گونه ای آفریده شده که به اقتضای ذاتی خود رو به سوی کمال دارد.
تصویر دوم: این تصویر مبتنی بر اثبات نوعی شعور و آگاهی در همۀ موجودات است.
تصویر سوم: همۀ موجودات دارای هدف و علت غایی اند؛ اما این هدفداری، نه در متن موجودات طبیعی، بلکه در ذات فاعل های فوق طبیعی و علل عالی است که فاعل های طبیعی مسخر آنها می باشند. بر هر یک از این تصویرها، استدلال هایی عرضه شده که نویسنده آن را بررسی کرده است.
🔰برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.👇👇👇
🔰در آمدی به فلسفه ذهن
🔼کیت مسلین،ترجمه مهدی ذاکری ؛چ1،قم:پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،زمستان 1388، 484 صفحه وزیری.
⏹خلاصه ی کتاب
فلسفۀ ذهن یك از شاخههای فلسفۀ تحلیلی است كه در قرن بیستم پس از معرفتشناسی فلسفۀ زبان اهمیت بسیاری یافت و با استفاده از پیشرفتهای علومی چون روانشناسی تجربی، عصبشناسی، فیزیولوژی مغز و علوم كامپیوتری رشد و گسترش پیدا كرد. نویسندۀ كتاب حاضر هرچند از متفكران صاحبنام در این حوزه نیست؛ اما این كتاب او ویژگیهایی نسبت به كتابهای دیگر در این زمینه دارد؛ از جمله اینكه او در اینجا بیشتر شأن معلمی دارد و موضع خود را در طرح مباحث چندان دخالت نمیدهد و تلاش میكند كه آرا و استدلالهای اصلی دیدگاههای مختلف را بهخوبی گزارش كند. همچنین این كتاب دارای سبك و سیاق آموزشی است و نویسنده سعی كرده كمترین اطلاعات فلسفی را پیشفرض بگیرد. ویژگی دیگر این كتاب، جامعبودن آن است و مهمترین مسائل و دیدگاهها دربارۀ اساسیترین مسئله در فلسفۀ ذهن را معرفی میكند.
⬅️نویسنده در پی معرفی مهمترین مسائل و دیدگاهها دربارۀ فلسفۀ ذهن است؛ از جمله مسئلۀ ذهن و بدن، آگاهی، علیت ذهنی و... . همچنین فصلی جداگانه را به دوگانهانگاری اختصاص داده است. بر این اساس وی در این كتاب به پرسشهای فراوانی در باب فلسفۀ ذهن پاسخ داده است؛ مانند اینكه ذهن چیست؟ حالات ذهنی چه تفاوتهایی با حالات فیزیكی دارند؟ چه ارتباطی میان ذهن و اشیای فیزیكی برقرار است؟ طرح اساسی نظریۀ اینهمانی ذهن و مغز چیست؟
◀️شبهپدیدهانگاری چه مدعایی دارد؟ دیدگاه ارسطو در باب فلسفۀ ذهن چیست؟
روش نویسندۀ كتاب، كیت مسلین، در ارایۀ مطالب آن است كه چون كتاب جنبه آموزشی دارد، برای كمك به فهم بهتر مطالب، در ابتدای هر فصل فهرستی از اهداف آن فصل را عرضه میكند و در لابهلای مطالب تمریناتی را میآورد. آن گاه در پایان هر فصل تعدادی پرسش را مطرح میسازد و پس از طرح پرسشها، منابعی را برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ موضوع آن فصل معرفی میكند.
🔰كتاب دارای یازده فصل است كه به این قرار است: فصل اول: مسئله ذهن و بدن؛
فصل دوم: دوگانهانگاری؛
فصل سوم: نظریه اینهمانی ذهن و مغز؛
فصل چهارم: رفتارگرایی تحلیلی؛
فصل پنجم: كاركردگرایی؛
فصل ششم: جدیگرفتن آگاهی: یگانهانگاری غیرتحویلی؛
فصل هفتم: علیت روانی ـ فیزیكی؛
فصل هشتم: دیدگاه ارسطو؛
فصل نهم: مسئله اذهان دیگر؛
فصل دهم: اینهمانی شخصی به عنوان استمرار فیزیكی؛
فصل یازدهم: اینهمانی شخصی بهعنوان استمرار روانی.
🔰برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.👇👇👇
🔰در امدی بر انسان گرای در غرب
🔼محمد هادی طلعتی؛ چ1،قم : پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،1395، 224 صفحه رقعی.
⬅️خلاصه کتاب
اثر حاضر با عنوان درآمدی بر انسانگرایی در غرب به بررسی یکی از نگرشهای پر نفوذ و پردامنه در تاریخ فرهنگ و تمدن مغرب زمین بهویژه از دورۀ رنسانس به این سو پرداخته است.
در یک نگاه کلی اومانیسم یا انسانگرایی در فارسی، نگرشی است که تلاش میکند هر چه بیشتر انسان را در مرکز تأملات خود قرار دهد و اصالت را پیش از هر چیز، به رشد و شکوفایی تواناییهای انسان بدهد. البته باید دانست که این نگرش یک جریان یکنواخت و همگون درطول تاریخ فرهنگ و تمدن و فلسفههای غربی نبوده و فراز و فرودهای بیشماری را بهویژه از دورۀ رنسانس به این سو از سر گذرانیده است.
⏹پژوهش حاضر به روشی توصیفی – تحلیلی کوشیده است که نخستین ریشهها و رگههای انسانگرایی را از دورۀ باستان واکاوی نموده و آن گاه در یک سیر تاریخی شمایی از یک نوع انسانگرایی دینی ذیل عنوان اومانیسم مسیحی شناسایی نموده و درنهایت به بخش عمده این اثر یعنی بررسی اومانیسم از دورۀ رنسانس تا دورۀ معاصر بپردازد و در خلال مباحث مهم ترین مؤلفههای اومانیستی هر دوره را بازتاباند. بدین ترتیب نوشتار پیشرو، در هفت فصل سامان یافته که به منظور شناختی کلی از این اثر در زیر به معرفی اجمالی این فصول میپردازیم:
💠فصل اول: کلیات: در این فصل به معنای اومانیسم و گونههای مختلف آن پرداخته شده است.
🔼فصل دوم: اومانیسم در فلسفههای دوران باستان: تمرکز اصلی در این فصل بر شناسایی ریشههای تاریخی اندیشههای اومانیستی در خلال تفکرات اسطورهای، شک شکاکان و سوفیستها بهویژه پروتاگوراس و درنهایت دوران طلایی یونان و روم باستان مانند اندیشههای فلسفی سقراط، افلاطون، ارسطو و اپیکور بوده است. هرچند بجز پروتاگوراس، اندیشههای اومانیستی این دوره کمرنگ است؛ اما سعی شده تا ویژگیهایی همچون توجه به طبیعت و ارائه تبیینهای علمی متناسب با دیدگاههای علمی آن روزگار با تأکید بر عنصر مشاهده و تجربه و توجه به انسان در مقام فاعلشناسا و ارایۀ نظریات مختلف و پرهیز از تعصب بازنمایانده شود.
⬇️فصل سوم: اومانیسم دینی (مسیحی) در اندیشۀ فیلسوفان قرون وسطا: در این فصل تلاش شده تا امکان دستیابی به نوعی اومانیسم دینی از لابهلای اندیشههای فلسفی دو فیلسوف بزرگ این دوران یعنی اگوستین و توماس آکوئیناس در تقابل با اندیشههای ضد فلسفی قرون اولیه مسیحیت را میسر گرداند. در این فصل عمده توجه به نظریات این دو فیلسوف بر آشتیدادن آموزههای فلسفی افلاطون و ارسطو با تعالیم مسیح و ایمان مسیحی همراه با بازنمایی نوعی اومانیسم دینی در حد امکان بوده است.
⬇️فصل چهارم: اومانیسم دورۀ رنسانس: بررسی دو جنبش مهم کلاسیستی و اومانیستی در این دوران مد نظر این فصل است. از این میان، جنبش اومانیسم که مهمترین ویژگی این دوران را رقم میزند مؤلفههای نوینی را هم در ابعاد فلسفی و هم در بعد اصلاح دین پدید میآورد که اثرات آن تا قرنهای بعد و بعضاً تا به امروز در تاریخ و تمدن غرب ماندگار میشود. مهمترین مؤلفههای اومانیستی که در این فصل بررسی شدهاند از قرار زیر است: تقدّسزدایی از دین، توجه به تحول باطنی و درونی انسانها به جای تأکید برشعائر ظاهری، تلفیق آموزههای اومانیستی با آموزههای الهیات مسیحی، کاستن از نقش مرجعیت کلیسا، شادهسازی متن کتاب مقدّس.
⬅️فصل پنجم: اومانیسم دورۀ مدرن: در این فصل اندیشههای فلسفی نخستین فیلسوفان عقلگرا و تجربهگرا بهویژه بیکن، دکارت، لاک و هیوم مطمحنظر بودهاند. استنتاج اندیشههای اومانیستی از اندیشههای دکارت در این فصل با استناد به نظر برخی اندیشمندان معاصر صورت گرفته که معتقدند دکارت با اثبات من اندیشنده و استنتاج انواع مختلف هستیها (از خدا تا انسانها و جهان) از من اندیشنده به نوعی پایۀ ریز اندیشههای فلسفی اومانیستی بوده است. اما استنباط اندیشههای اومانیستی از خلال اندیشههای فیلسوفان تجربهگرا بهویژه با رویکرد تجربی و حذف عناصر ماوراء طبیعی از مقوله شناخت – که با مذاق اومانیسم سکولار دورۀ معاصر سازگار است – در این فصل سهلتر صورت گرفته است.
▶️فصل ششم: اومانیسم در عصر روشنگری: در این فصل تمرکز اصلی بر اندیشههای اومانیستی کانت است که در سه ساحت معرفتشناسی، اخلاق و دین واکاوی شده است.
⬇️فصل هفتم: اومانیسم دورۀ معاصر: در این فصل مهمترین فلسفههای معاصر که ابعاد اومانیستی در آن شاخص بودهاند از جمله فلسفههای پراگماتیسم و اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم بررسی شدهاند.
البته فلسفۀ مارکسیسم در ذیل اومانیسم الحادی همراه با اندیشههای فوئرباخ و اگوست کنت در زیر فصل سوم گنجانده شده است. پایان بخش این فصل در زیر فصل چهارم به عمده جریان اومانیسم در دورههای معاصر یعنی اومانیسم سکولار اختصاص یافته که مهمترین بیانیههای اومانیستها در سالهای 1933 ، 1973 و 2002 که بیشتر منتج از فلسفههای پیشین است، فراروی خواننده قرار داده شده است.
🔰برای خرید و مطالعه آنلاین به لینک زیر مراجعه کنید.👇👇👇