61.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ورودی مراسم معنویی اعتکاف
دختران متوسطه اول؛مسجد النبی (ص)
پر از حس خوب ☺️
پیشنهاد دانلود ...
🦋 عضویت در کانال افق سوم بانوی لر
@lorban
📃 بخوانید روایتی از اولین شب #اعتکاف
بیحال زل زده بودم به جزوه آموزشی و هیچ میلی به خواندنش نداشتم. دعا میکردم موقعیتی پیش بیاید تا از این وضعیت خلاص شوم. گوشی را در دستم گرفتم و سری به پیامها زدم. گروه روایت پیشرفت و پیام خانم حافظی، مسئول خانه روایت، تو توجهم را جلب کرد. همینطور که پیام را میخواندم، صدای خانم حافظی را هم میشنیدم. همیشه پیامهایش صدا دارند. نوشته بود: «یه نفر از خانمهای پیشرفت برای روایت اعتکاف داوطلب بشه.»
حال نوشتن نداشتم. گوشی را بستم و دوباره به جزوه زل زدم. صفحاتش را ورق زدم و به کلماتش نگاه کردم. کلمه «رشد همهجانبه» به نظرم درشتتر آمد، آنقدر درشت که فکر کردم چرا تا حالا اعتکاف نرفتهام؟
بدون تلف کردن وقت، گوشی را باز کردم و در جواب خانم حافظی نوشتم: «من میام.» اضطراب دیر رسیدن به اولین اعتکاف و از دست دادن لحظههایی که میتوانست برای روایت شکار باشد، مرا وا داشت تا فوری ساکم را ببندم. همه چیز آماده بود که یک مهمان ناخوانده، رفتنم را چهار ساعت به تأخیر انداخت. اگر خودم هم میخواستم دیر برسم، اینقدر طول نمیکشید. مهمانمان که رفت، برادرم مهدی سوار بر رخش دم خانه منتظرم ماند تا در کسری از ثانیه مرا به مسجد برساند. از اهل خانه خداحافظی کردم و با رخش مهدی به مسجد رسیدم.
جلوی در مسجد، نگاهم به شیشههای کدر و در سفید رنگپریدهاش افتاد. تا خواستم در بزنم، در را برایم باز کردند. آب نطلبیده را که میگفتند مراد است. باز شدن در آن هم وقتی در نزدم و آنهم برای اعتکاف، چه باشد؟ باید ببینم این در باز شده مرا به کجا میکشاند! ای که مرا خواندهای، راه نشانم بده!
هر چه بیرون مسجد رنگپریده بود، داخل مسجد آبی کاشیهای دیوار و سبز کتیبههای آویزان به اسم حضرت علی (ع) آرامبخش بود. تنها جای خالی کنار بخاری عظیم مسجد بود و من هم فراری از گرما. چارهای نداشتم باید تحمل میکردم.
دور تا دور مسجد را از زیر نظر گذراندم. جمعی دختر دانشآموز اعتکافاولی و صدای جیغجیغ و خندههای سوسکی به گوش میرسید. آیا بین اینها اعتکاف شدنی است؟ اعتکاف که هیچ، روایت چه چیزی را بنویسم؟ آن وسط یک میز چیده بودند از عکس شهدا و پرچم فلسطین و شهدای مقاومت؛ وسط درگاهی سبز و سفید بادکنکی با یک کیک بزرگ که روی میز جا نمیشد. شب میلاد بود دیگر.
هنوز سرجایم آرام نگرفته بودم که صدای جیغ و التماس دخترها بلند شد که گوشیهایشان را تحویل ندهند. ترسیدم که سراغ گوشی من هم بیایند اما بچههای تیم روایت گفتند فقط دانشآموزها برایشان قدغن است گوشی داشته باشند. هنوز اعتراضها ادامه داشت که کیک را وسط آوردند و صداها خوابید. برنامهریزیشان بینقص بود. خوردن کیک و جمع کردن ظرفها تمام نشده، گروهگروه نشستن و فال چلسرو شروع شد. «خدا خدام بی رسیم و مطلو، دلم ساکت بی و پژاره شو» بچهها گفتند فالت خیلی خوب آمده. چل سرو تمام شد و گروه کناریام که معروف بودند به بچههای فدک، شعرخوانیشان گل کرد. یکی از آنها شاعر بود.
تا حوالی ساعت یک نیمهشب سرگرم بودیم که صداها کم شدند و چراغهای روشن کمتر. من هم یک گوشه دنج کشف کردم تا کنار بخاری آبپز نشوم. طبقۀ بالا خلوت بود و خوراک درونگراها. بساطم را بردم بالا و حالا در سکوت فکر کردم: «پس اعتکاف اینطور جایی است؟»
🖋️به قلم فاطمه سلیمی
#خرم_آباد
🦋 عضویت در کانال افق سوم بانوی لر
@lorban
💥پویش #دختران_مسجدی
🔻برگزاری مراسم معنوی اعتکاف مسجد قائم اسلام آباد
┄┅✼🍃🌺🍃✼┅┄
#بروجرد
#اعتکاف_دخترانه
🦋 عضویت در کانال افق سوم بانوی لر
@lorban
هدایت شده از افق سوم بانوی لر
✅دوره آموزشی بانوی مجاهد در دو بخش معرفتی و میدانی برگزار می گردد:
🔰موضوعات دوره مجازی :
🌱اخلاق تشکیلاتی
🌱 الگوی پیشرفت
🌱 انسان شناسی قرآنی
🌱طرح راهبردی انقلاب اسلامی
✅ثبت نام از طریق لینک پرسلاین
https://survey.porsline.ir/s/qT2syttu
📇 آخرین مهلت ثبت نام: 30 دیماه
🔰شرایط شرکت در دوره حضوری:
✅ رده سنی ۱۸ تا ۴۰ سال
✅ فعال فرهنگی و میدانی
✅ افرادی که در دوره مجازی بانوی مجاهد همراه باشند و در آزمون ها نمره قبولی را کسب کرده باشند .
📡لینک دوره مجازی
https://panel1.mobasheran.org/user/register_courslist/42923
📜با ارائه گواهی معتبر
🌱جهت کسب اطلاعات بیشتر در ساعات اداری با شماره 09167472477 تماس حاصل نمایید.
مهربانوی عزیز لرستانی جهت همراهی با اخبار و دسترسی به بارگزاری دوره های آفلاین عضو کانال افق سوم بانوی لر شوید .
🦋 عضویت در کانال افق سوم بانوی لر
@lorban