🌿 لطفاً برای فرج دعا کنید 🌿
🔴تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج(قسمت پنجم) 🌸آقا سپس فرمود: «رفقایت را صدا ک
🔵تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت امام زمان عج (قسمت هفتم)
✅وقتی به آن درختچه رسیدیم، چاهی دیدیم که آبی زلال و گوارا داشت و حدود یک وجب یا کمی بیشتر از سطح زمین پایینتر بود.
💦به راحتی دستمان به آب میرسید و توانستیم مشکهایمان را پرکرده،آب بنوشیم و وضو بگیریم.
✅خلاصه بعد از انجام کارها و خواندن نماز، آقا هم که نمازشان به پایان رسیده بود، تشریف آوردند و فرمودند:
🍀«همه ناهارشان را داخل ماشین بخورند»
🔰بعد از این که ماشین به راه افتاد، من مقداری آجیل و خوراکی برداشته، به حضرت تعارف کردم اما ایشان چیزی برنداشتند و فرمودند: «نمیخواهم».
✅مقداری نان که خودم در «شاهرود» از گندم خوب و تمیز درست کرده بودم، به ایشان تعارف کردم که حضرت مقداری برداشتند اما ندیدم که بخورند..
💠آن گاه حضرت از بعضی از شهرهای ایران مانند همدان، کرمانشاه، مشهد تعریف کردند و از بعضی از علما مانند «ملاّ علی همدانی» تمجید کردند.
✅آن گاه مقداری هم به من امیدواری داده، فرمودند: «شما انشاءالله وضعتان خوب است و خوب خواهد شد». و درباره ناراحتی هایی که داشتم، دلداری دادند، بحمدالله، آن گرفتاری ها برطرف شد.
🔻در طیّ مسیر دربارة بعضی از علما، صحبت هایی به میان آمد ـ آقا از بعضی از مراجع مثل «آیتالله سیّد ابوالحسن اصفهانی» و دیگر آقایان تعریف و تمجید کردند.
☀️حضرت در پاسخ بعضی از مسائلی که خدمتشان عرض میکردم، میفرمودند:
🌹«همه این ها از برکات ما اهل بیت است»🌹
🔷در این حین عرضه داشتم: «در جادههای ایران، چند فرسخ به چند فرسخ، قهوهخانه، آب، روشنایی و میوه است. اما اینجا هیچ چیز نیست».
🌺حضرت فرمودند: «در همه جای ایران، نعمت وافر و فراوان است و همه آن ها از برکات ما اهل بیت است»🌹
⚫️ و من غافل از همه جا و همه چیز، اصلاً متوجّه مقصود آن حضرت نبودم‼
🔹ماشین همچنان راه خود را با قدرت می پیمود تا این که اول مغرب ،همان طور که آقا فرموده بودند ـ به جریه در مرز میان عراق و عربستان رسیدیم.
✍ادامه دارد ...
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج ⤵️⤵️
🥀کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید 🥀
🌿 لطفاً برای فرج دعا کنید 🌿
⚠️هیچ کس به من نگفت😔 3⃣1⃣قسمت دوازدهم 😔هیچ کس به من نگفت: که باید منتظر شما بود و انتظار شما چه اج
⚠️هیچ کس به من نگفت😔
4⃣1⃣قسمت سیزدهم
😢 هیچ کس به من نگفت: که شناخت شما، 💞عشق راستین ایجاد میکند و عشق، اطاعت میآورد و اطاعت، همان صراط مستقیمی است که دست مرا در دست انبیاء ، شهدا و صالحین و صدیقین میگذارد و اینان همان اهل بیتی هستند که به من بال پریدن میدهند 😍تا کرانه بی نهایت پرواز کنم.
اما کدام شناخت شناخت شما، غیر از دانستن اسم پدر و مادر و سال تولد است که آنها را در نوجوانی آموختیم، اما راه به جایی نبردیم. در مدرسه هم امتحانش را بیست گرفتیم، ولی اثری در زندگیمان نداشت.😔
✅شناخت شما، شناخت علم و ولایت و احاطه شما بر جهان هستی است، که به وسیله شما بلا از ما دفع میشود و برکت و نزولش، به خاطر شماست که ادامه دارد، که ☀️خورشید با اینکه ⛅️پشت ابر است گرما میبخشد و نورش همه جا را روشن کرده و باید میدانستم که شناخت امام غایب به این است که بدانی امان اهل زمین است و زمینیان همه وامدار او هستند و اهل آسمان صدقه ی سر او به حیات ادامه میدهند و زمین🌏 را مشاهده میکنند.
⁉️چرا کسی مرا در نوجوانی به کلاس آمادگی شناخت تو رهنمون نکرد😔 همه چیز را به ما یاد دادند جز این نکته که همه چیز به خاطر توست و تو، امام همه چیزی.
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده: حسن محمودی
#متن_هیچ_کس_به_من_نگفت ۱۳
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج ⤵️⤵️
🥀کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید 🥀
1_3735626276.mp3
6.23M
🍃دعای حفظ ایمان تاهنگام مرگ🍃
ان شاءالله هرروزتکرارخواهدشد
#اللهمعجللولیکالفرج👇
🌴کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🌴
حجه الاسلام والمسلمین میرزا محمدی_استاد میرزا محمدی _ حدیث کساء-1548299989.mp3
21.48M
#حدیث_کساء
🎤 حجت الاسلام #استاد_میرزامحمدی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
هر روز به نیت ظهور #امام_زمان
عجل الله تعالی فرجه الشریف
حدیث شریف کسا می خوانیم
#به_نیت_فرج_آقا
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج️
⤵️⤵️
🥀کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🥀
✳️منتظران ظهور
⚠️هیچ کس به من نگفت😔
قسمت چهاردهم
😔هیچ کس به من نگفت،که میشود به شما هدیه داد و شما را خوشحال کرد…😢 اگر به من میگفتند که سه بار «قل هو الله احد» ثواب یک ختم قرآن را دارد، من از همان نوجوانی بعد از هر نمازم، یک ختم قرآن به شما اهدا میکردم تا هر روز عزیزتر از دیروز باشم😊 و یک قدم 👣نزدیکتر از روز قبل.
🌷هدیه من ناقابل بود، ولی احسان شما در مقابل هدیه من این قابلیت را داشت که مرا به عزت بندگی و خدمت به شما برساند.😊
👈🏼احسان از طرف کریمترین انسان روی زمین، زندگی مرا زیر و رو میکرد، اگر از نوجوانی اهل احسان و اهدای هدیه میبودم.
✨اما حالا هم دیر نشده، بپذیر از من که وجود ناقابلم، رکوع و سجدهای به جای آورد و آن را در قالب دسته گلی 💐همراه چند صلوات به وجود نازنینت اهدا کند. کاش گلهای زیادی نثار آن وجود میکردم تا در نتیجه احسان، بوی گل نرگس را استشمام میکردم🌼
🌟آقای من از این پس با شما عهد می بندم بعد از هر نماز واجب سه بار سوره توحید را برای شما بخوانم.
🔹سر چه باشد که به پای تو گذارم آن را
🔹جانچه قابل که تو از منبپذیری جان را
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍🏼نویسنده: حسن محمودی
#متن_هیچ_کس_به_من_نگفت ۱۴
🌿 لطفاً برای فرج دعا کنید 🌿
🔴تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج(قسمت پنجم) 🌸آقا سپس فرمود: «رفقایت را صدا ک
🔵تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج..🌹
(قسمت ششم)
🌸سپس آقا فرمودند:
«علی اصغر مقصّر است (که باعث گم شدن شما شد)، اکنون محمود رانندگی کند من هم وسط (صندلی کنار راننده) مینشینم و شما (شیخ اسماعیل) هم کنار من بنشین به رفقا هم بگو زودتر سوار شوند.»
♦به محمودآقا گفتم: تورانندگی کن.
آقا خودشان کنار راننده نشستند و من هم کنار ایشان نشستم
⭕ حاج محمود پشت فرمان نشست.
🌺آقا به من فرمودند: «بگو ماشین را روشن کند».
🔴عجیب اینکه در این حال هیچ کدام از مسافران و راننده ها حواسمان نبود که آب و بنزین که تمام شده،پس ماشین چه جوری حرکت کند؟!
❄️حاج محمود استارت زد، ماشین روشن شد و به راه افتاد. در این لحظه دیدم آقا، انگشت سبابه شان را حرکت دادند امّا من از رمز و راز آن آگاه نبودم.
🚖ماشین بدون این که در شن ها فرو رود، به سرعت راه خود را می پیمود. وقتی از میان آن دو کوه گذشتیم همان طور که آقا فرموده بودند دو کوه🏔 دیگر ظاهر شد.
🌹آقا فرمودند: «بگو از میان این دو کوه حرکت کند».
🔻من به حاج محمود آقا گفتم: از وسط دو کوه حرکت کن.
🌺آقا با این که اصلاً فارسی سخن نگفتند و تنها با من به عربی صحبت می کردند اما نام من و سایر زوّار و حجّاج و راننده ها را می دانستند و همه را به اسم، نام می بردند و سخنان فارسی ما را متوجّه شده، پاسخ میگفتند.
🔻وقتی به وسط دو کوه رسیدیم، حضرت به آسمان نگاهی کرده، فرمودند:
🔵«الآن اوّل ظهر است. به راننده بگو بایستد. همه پایین بیایید و نماز خود را بخوانید.
✨من هم نماز خود را بخوانم، بعد از نماز رفقا بعد از نماز سوار شده و ناهار را هم در ماشین بخورند تا اول مغرب انشاءالله به جریه برسیم».
✅وقتی دوستان پیاده شدند آقا فرمودند:
«آب که ندارید؟»
🔹عرض کردم: خیر، آبی نداریم.
🌹حضرت در این هنگام درختچة خاری را که به ضخامت یک عصا بود به من نشان دادند و فرمودند:
🌹«آن درخت را که می بینی، کنار آن چاهی است. بروید، آب بنوشید، وضو بگیرید و نماز بخوانید، مشکهایتان هم پر کنید ،من همین جا نماز میخوانم، من وضو دارم.»
✍ادامه دارد..
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج ⤵️⤵️
🥀کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید 🥀