❤️💙
دختر خانه بودم. داشتم تلویزیون تماشامی کردم. مصاحبه ای بود با شهردار شهرمان. یک خورده که حرف زد، خسته شدم سرش را انداخته بود پایین و آرام آرام حرف می زد. باخودم گفتم« این دیگه چه جور شهرداریه؟ حرف زدن هم بلد نیست. » بلند شدم و تلویزیون را خاموش کردم.
چند وقت بعد همین آقای شهردار شریک زندگیم شد.
❤️شهید مهدی باکری
📗یادگاران، ج۳، ص ۵
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
زمان: نيمه شب
مكان: روي پشت بوم،
خوابيده زير سقف آسمون
[دستش رو دراز كرده رو به آسمون]
- داري چيكار ميكني؟
+ ميخوام يه ستاره بچينم
- واسه چي؟
+ واسه اين كه بذاريش رو موهات
- ستاره ها رو سياهيه دلِ آسمونِ كه قشنگن
+ سياهی شب پيش موهات يه دروغ بزرگه
👤الهام تولا
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
مبادا
چند ساعت ديرتر به زندگي كردن فكر كنيد،
بايد تاخت،
بايد زد به سيم آخر،
بايد دل به دريا زد،
بايد كرد آن كاري را كه بايد،
بايد خواست تا بشود ...
هيچ چيز در اين زندگي
آنقدر سخت نيست كه هيچ وقت حل نشود !
هيچ چيز آنقدر تلخ نيست كه رَد نشود !
هيچ چيز آنقدر بد نيست كه خوب نشود !
👤صابر ابر
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
✨❤️✨
عارفےرا گفتند:
چگونه تنهایےراتحمل میکنی؟
گفت:من همنشین خدایم هستم
هروقت خواستم
اوبا من سخن بگوید
قرآن میخوانم
وهرگاه بخواهم
من بااو سخن بگویم
نماز میخوانم
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
دهم ربیع الاول سالروز ازدواج حضرت محمد مصطفی (ص) وحضرت خدیجه (س)را به ساحت مقدس امام زمان(عج) و تمام مسلمین جهان تبریک وتهنیت میگوییم
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧