🌱 بهترین سن ازدواج #دکتر_سعید_عزیزی ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

خیره در ساعتی که خاموش است چشم هارا سکوت می بندد پشت قاب خیالی ام ٬ اما کودکی بی خیال می خندد #مهسا_سلمانی ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

یارو اومده حال زن علیرام نورایی رو بگیره زنش دیس بک شدیدی زده:)))) درس برای خانمهای دیگه جای ناراحتی و... همینجوری جواب بدید ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

پاییز همه عطرهای دلچسب را یک جا در خودش گنجانده 🍂 مثل همین نارنگی و رایحه دل انگیزش که بوی کودکی هایم را می دهد ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

. تو‌ مرا یاد ڪنی یا نڪـنی باورت ڪَـر بشود ، ڪَر نشود حرفی نیست ....اما نفسم می ڪَیرد در هوایی ڪه نفس هاے تو نیست....!! #سهراب_سپهری ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

اونجاکه حمیدرضایگانە میگه: صُبح و غَزل و نم نمِ باران و من و نغمەی پاییز این ها هَمگی شورِ تمنّای وصال اند، کُجایی . . .💕 ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

غمگین مشو عزیز دلم! مثل هوا کنار توام، نه جای کسی را تنگ می کنم، نه کسی مرا می بیند، نه صدایم را می شنود... دوری مکن! تو نخواهی بود، من اگر نباشم. #شمس‌لنگرودی ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

يه روزى زندگيت مثل فيلم از جلوى چشمهات ميگذره، مطمئن شو كه ارزش ديدن داشته باشه! ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

وقتی به مادرشوهرم می‌خوام بگم چه کدبانویی ام😂 ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده‌های شما نماز می‌خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم. خودم نماز آنها را می‌خوانم.» مرد گفت: «خوب، لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله‌ای زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود، گفت: «این چه نمازی بود؟» چوپان گفت: «بهتر از این بلد نبودم.» مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده‌ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده است. چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم: خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می‌زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می‌کنی؟» ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧

عشق چیز عجیبیست دست و پایت را می بندد اما پر و بالت می دهد... ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧