▪️خاطره حاج قاسم از خطای بزرگش و #ظلمی که به یک فرمانده در جنگ کرد. ♦️کارخانه تولید محتوای مذهبی http://eitaa.com/joinchat/3946119185Cc42a0286aa 🔹زحمت #نشر با شما. ماجور باشید

🌸 حاج قاسم تاکید به خواندن چه #کتابی نمود ♦️کارخانه تولید محتوای مذهبی http://eitaa.com/joinchat/3946119185Cc42a0286aa

🔰حاج قاسمی که نمی شناسیم🔰 ✅ کتاب و کتابخوانی در سیره حاج قاسم ✅ روز بصیرت و میثاق با ولایت ۱۴۰۱ ♦️نگارنده : حجه الاسلام بیگدلو ✅ با نشر مطالب، اهلبیت ع را یاری کنیم. ✅ منبر: ۳۷۵ ۱۴۰۱/۱۰/۱۲ http://eitaa.com/joinchat/3946119185Cc42a0286aa

▪️#متن_و_صوت_روضه حضرت ام البنین ع 🔰حالا سر سال است و من کوچه‌نشین هستم من سائلِ هر سالۀ اُم البنین هستم گفت چی می خوای ؟ گفت هر ساله میومدم خرجِ سالمو از آقام می گرفتم و میرفتم گفت میتونی مشخصاتشُ بگی ؟ گفت دستای مهربون و رشیدی داشت نگاهِ نافذی داشت گفت اون دستا رو میومد تو قبرستانِ بقیع عکسِ چهار قبر می کشید به یادِ بچه هاش گریه می کرد چارتاییشون بویِ علی میدادن خیلی برا فاطمه جون میدادن یادش بخیر دور و برم که بودن همه منو بهم نشون میدادن دلم شکسته میدونم شکسته قدم کمونه گمونم شکسته روزا میام تو آفتاب میشینم از چهار طرف سایبونم شکسته کبوتر مدینه پر نداره خونم ستاره و قمر نداره دیگه منو اُم البَنین نخونید اُم البَنین دیگه پسر نداره اُم البَنین شدن چه دردسر داشت تابوتشو معلوم نشد کی برداشت؟ غریبی امروزشو نبینید اُم البنین یه روز چهار پسر داشت آی مادرای شهدا دیگه بهم شیرآفرین نمیگن داره منو میکشه این نمیگن اُم البَنین چقدر بهم میومد دیگه بهم اُم البَنین نمیگن کشته شدن ولی خبر نداشتم به هیچ کدومشون نظر نداشتم تا منو می‌بینید بگید حسین جان اصلاً خیال کنید پسر نداشتم همش میگفت برام گلاب نیارید دیگه منو پیشِ رباب نیارید سر مزارِ من اگه اومدید هر چی آوردید ولی آب نیارید هی صدا میزد عروسِ فاطمه گیسو سفیدِ این قبیله منم رویِ منو نزن ای رباب بسه دیگه برو به زیرِ سایه ای رباب اینجا که میشینی و لالا میگی تا آسمون گریه‌هایِ من میره تو گریه بر بچۀ خود میکنی آبروی بچه‌هایِ من میره ♦️کارخانه تولید محتوای مذهبی http://eitaa.com/joinchat/3946119185Cc42a0286aa

🌸#سخنرانی_طنز😂 ♦️موضوع: فصل امتحانات ♦️یاد قدیما بخیر 😅‍ قدیم ها مدرسه رفتن ها یه حال و هوای عجیبی داشت 🔸وقتی معلم می گفت برو گچ بیار، انگار مشعل المپیک دستمون میدادن 🔸یا وقتی می گفتن:بی سر و صدا وسايلتونو جمع کنيد، با صف بريد تو حياط، امروز معلم نداريد،اون روز بهترین روز عمرمون بود. 🔸موقع #امتحانات هم تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز 🔸یا موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم یادش بخیر... روزگار کودکی روزگار خوشی بود ❤️ از همه جالب تر ابنکه شبای امتحان می فهمیدیم که #مغولها حق داشتن کتابخونه هارو به آتیش کشیدن😂😂 ♦️امتحان همیشه و هر لحظه وجود دارد این مسئله که هر لحظه ما در امتحانیم، موضوع تازه ای نیست، همانطور که بیماری نوعی امتحان است، سلامتی نیز نوعی امتحان است، همانطور که فقر امتحان سختی است، پولداری هم امتحان سخت تری است ولی یک نکته در امتحان بسیار حائز اهمیت است و آن اینکه خدا از کسی بیشتر از حد و ظرفیتش امتحان نمی گیرد زیرا عدالتش زیر سوال می رود. ♦️خدا به اندازه طرفیت مان از ما امتحان می گیرد هیچ وقت یک معلم عاقل از بچه اول ابتدایی امتحان کلاس پنجمی ها را نمی گیرد بلکه بنا بر طرفیت و استعداد ما امتحان می گیرد. حال فضای این امتحان فردی را بزرگتر کنیم و از نظر اجتماعی به آن بنگریم، اینکه کشور ما دچار هشت سال جنگ می شود و همه کشورهای دنیا مقابل ما می ایستند به خاطر این است که ما ملتی با ظرفیت بالا هستیم که خودمان هنوز پی به عظمت خود نبرده ایم اینجاست که خدا ولی خود را برای یادآوری این موضوع که #ما_میتوانیم می فرست، امروز هم اگر کشور در #مشکلات_اقتصادی به سر می برد باید بفهمیم که ما چون ظرفیت شکست دادن این مشکل را داریم لذا دچارش شدیم پس این مشکل را هم می توان برطرف نمود. انسانها با #امید زنده هستند. ♦️به قول شاعر : پایان شب سیه، پاشو امتحان داری😂 ♦️کارخانه تولید محتوای مذهبی http://eitaa.com/joinchat/3946119185Cc42a0286aa