eitaa logo
فقه جامع نظام ولایی
90 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
4 فایل
"فقه جامع نظام ولایی" تکامل تفقه بر محور ثقلین @Mahdiabdollahii
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ضرورت بازنگری در اجتهاد و مرجعیت و روابط فقه و جامعه 🔹پیوستگی دامنه دین در سه حوزه اخلاق، عقاید و احکام و نیز پیوستگی دامنه دین در سه حوزه فرد، جامعه و حکومت اقتضاء دارد که دین هم در مرحله تفقه، هم ابلاغ و هم اجراء و إحکام، از ساختار و منظومه ای واحد، بر محوری واحد و تحت اشراف و مدیریت آن محور واقع شود و در نظام اسلامی این محور، ولی فقیه است. فقهاء و مراجع بازوان فقهی رهبری در زمامداری جامعه می باشند، چرا که فقه در وضعیت مطلوب، به مثابه فقه سرپرستی زندگی فردی و اجتماعی و فقه پاسخگو به نیاز حکومت، نیاز حاکم و ولی فقیه در سرپرستی امور فردی و اجتماعی است و مراجع و مجتهدین می بایست تمام تلاش خود را در جهت بهره مندی حکومت و حاکم اسلامی از گنجینه فقاهت منعطف سازند. بنابراین حوزه علمیه در وضعیت مطلوب خود ، در امر تفقه، تبلیغ و اداره جامعه (اقامه دین)، باید به عنوان بازوی ولی فقیه و تحت اشراف ایشان باشد، چون اساساً شأن ولی و نائب امام عصر (عج) ، مدیریت اقامه دین در همه ابعاد فردی، اجتماعی و حکومتی جامعه است . (روشن است تا این وضعیت مطلوب بسیار فاصله وجود دارد و شاید نتوان خیلی انتظار داشت که تغییر وتحولات آینده نزدیک، منجر به چنین ساختار ایده آلی گردد، لکن نمی توان از شناخت وضعیت مطلوب و مختصات آن نیز غافل بود و برای وصول به آن تلاش نکرد. داشتن چشم اندازی روشن، به برنامه ریزی ها و مدیریت حتی در سطح خرد نیز جهت و راهبرد می دهد.) @m_feghahat
🔸ضرورت انحلال اجتهاد فردی در اجتهاد سازمانی 🔹اجتهاد امروز، نمی تواند فردی باشد بلکه باید در مقیاس سازمانی تکامل یابد، بدین معنا که یک فقیه به تنهایی نمی تواند متناسب با نیازمندیهای تمدنی جامعه اسلامی، تفقه جامع نماید بلکه بخاطر روابط پیچیده موضوعات، میبایست شبکه ای از مجتهدان و متخصصان بتوانند، فرایند تبیین و تحلیل موضوعات و استنباط نظام احکام را انجام دهند و البته در رأس این سازمان، ولایت فقیه مشروعیت ساز و عامل حجیت این فرایند است، بنابراین در روند دستیابی به فقه جامع، پیوند میان حکومت، حوزه و عرصه علوم لازم است، در واقع حوزه و دانشگاه مطلوب اسلامی در دل حکومت نسبت به تبیین برنامه زندگی اجتماعی انسانها، نقش آفرینی می کنند. در چنین ساختاری مراجع، مجتهدین و علماء، در رأس هرم، ذیل چتر سرپرستی ولی فقیه، بنیانهای اجتهاد و استنباط را بنا می گذارند. دستیابی به مکاتب سه گانه اخلاقی، اعتقادی و فقهی اسلام، بر عهده حوزه های علمیه است البته هرچند دستیابی به این مکاتب سه گانه، مستلزم اشراف روحی و معنوی و ذهنی یک فقیه و عالم بر کلیت دین است و از این جهت قابل تفکیک و واگذاری به افراد گوناگون نیست لکن اولاً فرموده اند : «‌أعقلُ الناس مَن جمع عقول الناس إلى عقله‌»و یا « منِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَاءِ» و یا « اضْرِبُوا بَعْضَ الرَّأْیِ بِبَعْضٍ یَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوَابُ» و مسلماً ایجاد بستر مشارکت جمعی فقهاء در فقاهت و اجتهاد، هم به تکامل معرفتی می انجامد و ثانیاً به وحدت فتوی و نظر نزدیک میشویم که از ضروریات غیرقابل انکار است ، همچنین در تقسیم مراحل تفقه جامع که شرح آن گذشت، پس از مرحله دستیابی به مکاتب سه گانه، ساختار حکومت، حوزه و دانشگاه در یک پیوستار و نظام هماهنگ، میبایست تا حصول حکم حکومتی در قالب برنامه زندگی فردی ، اجتماعی و حکومتی، تعامل و تعاضد داشته باشند. بنابراین در این مقیاس از فقاهت نمی توان بر ساختار سنتی و فردی فقاهت و اجتهاد تحفظ و تعصب داشت بلکه لازم است ساختارهای لازم در حوزه و عرصه فقاهت و اجتهاد منطبق با ساختارهای حکومت و تناسبات ولایت، تأسیس و تشکیل گردند و تفقه بصورت سازمانی با مشارکت مجتهدین و نهادهای گوناگون و حاصل از فرایند علمی حوزه و برآیند دروس و تحقیقات و نیز با در نظر گرفتن تناسبات حکومت صورت بگیرد. با چنین رویکردی، حتی احکام فردی نیز متأثر از روابط و تناسبات موضوعات اجتماعی و سیطره احکام و مناسبتهای حکومتی بر همه موضوعات تغییر خواهند کرد (مقام معظم رهبری نیز مثال ماءالحمام را به عنوان یک مسئله فردی میزنند که با رویکرد حکومتی، حکم آن تغییر می کند.) بنابراین در وضعیت مطلوب، فقاهت فردی و أعلمیت و مرجعیت یک فرد در کل فقه بی معنا و ناممکن است بلکه فرایند فقاهت تحت اشراف ولی فقیه و بر محوریت او و هماهنگی ساختارهای علمی با ایشان واقع می شود چرا که ولی جامعه، أعلم به مسائل اجتماعی و اقتضائات حکومت است و در افقی وسیع و رفیع آسیب ها و نیازمندیهای جامعه را رصد می کند و بدین سبب شایسته است که محور هماهنگی اجزاء دیگر قرار گیرد. @m_feghahat
🔸فقاهت، حکومت و حاکمیت ولی فقیه 🔹پس از فقاهت در مکاتب اسلام، مرتبه دوم «فقه نظام ولایی»، ابزاری در اختیار ولی فقیه است که میبایست با استفاده از ظرفیت حوزه و فقاهت و اجتهاد، پشتوانه حاکمیت را فراهم آورده و حکومت را در مسیر اقامه دین در جامعه سرپرستی نماید. از اینرو از حاکمیت و ولایت فقیه سخن گفته میشود و نه حاکمیت فقه! و حجیت حکومت به فقاهت نیست بلکه به اراده فقیه است و هرچند ولی فقیه حجیت خود و حجیت عملکرد خود را از طریق فقاهت دریافت می کند اما باید توجه داشت که فقه و فقاهت مراتبی دارد که مراتبی از آن که به حکومت و اداره اجتماع و حوزه عملکرد ولی فقیه مربوط است، تحت اراده و اختیار ولی فقیه حجیت می یابد. (در بحث حجیت به تفصیل و مستنداً گفته ایم که حجت امام است و نه کلام وحی مستقلاً). بنابراین فقه در یک سطح مبداء و مبین حجیت ولایت فقیه و حکومت تحت امر اوست و در سطوح و مراتب بعدی، حجیت فقاهت و امر حکومت مبتنی بر اراده و اختیار ولی فقیه خواهد بود و ولی فقیه حاکم بر فقاهت، حکومت و اداره اجتماع مبتنی بر فقاهت می باشد. از اینرو هرگاه سئوال از حجیت ولایت و حکومت فقیه شود میبایست پاسخ آنرا از منابع و ادله فقاهتی بیان نمود و اراده ولی فقیه نقشی در آن ندارد ولی هرگاه سئوال از امر حکومت و ولایت فقیه و نحوه اداره اجتماع یا ساختارها و تصمیمات حکومتی و ... میشود میبایست پاسخ آنرا بر اساس فقاهت تحت اشراف و اختیار ولی فقیه بیان نمود و نمی توان صرفاً با فقاهت و ادله فقهی، با ولی فقیه بر رفتار و عملکرد او یا حکومت محاجّه نمود چرا که حجیت فقاهت در حوزه عملکرد ولایت فقیه و حکومت، مبتنی بر اراده و تحت ولایت و سرپرستی او واقع می شود و قدم اول در محاجه با ولی فقیه، تسلیم و پذیرش حاکمیت و ولایت اوست. بنابراین نمی توان پذیرفت که فقیه دیگری با استدلال فقهی متفاوتی با نظر فقهی ولی فقیه معارضه یا مقابله نماید چرا که اساساً فقاهتی که تحت اراده و اشراف ولی فقیه نباشد حجیت ندارد. البته بیان شد که ولی فقیه با استعانت حداکثری از ظرفیتهای فقهی و اجتهادی حوزه و روحانیت، حکومت را به پشتوانه دین یاری رسانده و اقامه دین و ولایت و سرپرستی حکومت و جامعه را محقق می سازد. بر این مبنا می بایست در فقه نظام ولایی، نقش محوری ولایت فقیه را در فرایند فقاهت و اجتهاد در حوزه فردی و اجتماعی در حیطه حکومت ولایت فقیه نشان بدهیم. @m_feghahat
هدایت شده از دقایق الحقایق!
🔸نکاتی اندر مقوله رابطه «عدالت» و «ولایت» 🔸آیا می توان به بهانه «عدالت» به «ولایت» خرده گرفت و اشکال کرد؟! حتی اشکال تراشی را از عدالتخواهی فراتر ببریم و بپرسیم که آیا یک فقیه می تواند بر اساس فقاهت و استنباط خود از شریعت، به ولی فقیه اعتراض کند؟! و اینکه چون ولی فقیه معصوم نیست، در صورت خطا و اشتباه و یا خروج از عدالت، آیا نمی توان به او اشکال و اعتراض نمود؟! 🔹در پاسخ به این سئوالات و تبیین رابطه مفهومی عدالت و ولایت، ذکر چند نکته لازم است که ابتدا اجمالی از آنها و در ادامه به تفصیل بیان می گردد: ▪️لازم است بین مقام فهم فقهی فردی نسبت به مختصات کلی ولایت و حکومت و فهم فقهی سازمانی نسبت به تناسبات ولایت و حکومت (عملکرد، ساختار و برنامه) تفکیک قائل شد. اراده ولی فقیه شرط حجیت فهم از تناسبات حکومت است، فقاهت سازمانی در زمان تشکیل حکومت و حاکمیت ولی فقیه، بر محور ولی فقیه حجیت میابد و لذا فهم فقهی فردی حجیت و صلاحیت معارضه با تصمیم حکومتی ندارد ... ▪️عدالت به معنای تعین یافتن جایگاه اجزاء متناسب و هماهنگ با محوریت عادل است، هرچند تناسب و تطابق با واقع نداشته باشد، همچنانکه اگر تطابق با واقع داشته باشد اما هماهنگ با محوریت عادل نباشد و با محوریت طاغوت هماهنگ باشد، باطل است، بنابراین تحقق عدالت به محوریت ولایت است و لاغیر... ▪️مصلحت حفظ نظام و هماهنگی اجزاء با محوریت عادل، نسبت به دفع مفسده تصمیمی باطل، ترجیح دارد... ▪️ولی فقیه در هدایت کلان جریان شیعه، مصون از خطا و اشتباه است و در صورت خروج از عدالت، منعزل و قلوب از حول او متفرق می گردند و ادعای سرپرستی و ولایت نااهلان اشتباه است... 🔹تفصیل پاسخ های فوق را در متن بعدی بخوانید :👇 https://eitaa.com/abdollahimahdi/92 @abdollahimahdi
🔸نظریه معرفت شناسی «تکامل معرفت بر محور ولایت»؛ 1 از 2 🔹یکی از مبانی «فقه جامع نظام ولایی» (نظام معرفتی روشمند مبتنی بر ثقلین) مباحث انسان شناسی با تأکید بر بُعد معرفتی اوست (تسامحاً معرفت شناسی)، شناخت جامع و کامل از عناصر وجودی انسان و تحلیل صحیح نسبت به حدود و روابط و آثار آن عناصر، منوط به بررسی عالمانه آیات و روایاتی است که از انسان و ساختار درونی و بیرونی همه ابعاد وجودی انسان سخن گفته اند. بنابراین لازم است با استناد دقیقی به آیات و روایات، تحلیل جامعی از ساختار انسان ارائه داد و بدون بررسی همه عناصر دخیل در وجود انسان نظیر روح، نفس، قلب، جسد، عقل، فطرت، فهم و ادراک، علم و معرفت، ذهن، لب، فؤاد، صدر، غریزه، میل، شهوات و ... و بدون بررسی روشمند همه استعمالات این مفاهیم در آیات و روایات نمی توان به جمع بندی جامعی از تعاریف و تحلیل صحیحی از انسان رسید. اما متأسفانه در قریب به اتفاق تحلیل های فلسفی و کلامی موجود، با یک ساده انگاری و تبیین سطحی و غفلت از عناصر متعدد و غضّ نظر از پیچیدگی های قابل توجه و اساساً بخاطر روش ناقص و محرومیت از معارف وحیانی، به انسان شناسی و معرفت شناسی بسیار ناقصی پرداخته اند. 🔹در این نظریه ضمن بررسی چیستی علم و معرفت و طرق کسب آن به تبیین «حجیت» یافته های علمی و معرفتی پرداخته می شود و معیارهای قبول و پذیرش و تمسک به آن بیان می گردد. 🔹بر اساس یافته های این تحقیق، «معرفت» یکی از ارکان وجودی انسان است که مبداء و منشاء رفتار اوست و ریشه در جهت گیری قلبی و حب و بغض انسان دارد. شکل گیری معرفت در وجود انسان را باید بصورت یک فرایند پیوسته مورد توجه قرار داد بطوری که نقش و جایگاه اراده انسان در عوالم قبل و متناسب با آن طینت و خلقت و فطرت و تربیت و ... در آن تبیین گردد. بنابراین عوامل بسیاری در شکل گیری معرفت انسان نقش بازی می کنند که مهمترین آنها «معارف فطری» است، یعنی معارفی که خداوند در فطرت انسان نهاده است که با توجه به آیات و روایات، شامل عالی ترین حقایق هستی، یعنی توحید و ولایت است و اولین معرفت بشری و اولین عامل شکل گیری رفتار در انسان محسوب میشود. این معرفت فطری همراه با جهت گیری قلبی صحیح، مبنای شکل گیری معرفت بیشتر (تکامل معرفت) و رفتار صحیح (عمل صالح) میباشد و سیری تکاملی از «اجمال به تفصیل» در وجود انسان دارد. 🔹در این نظریه بیان خواهد شد که در شکل گیری علم و معرفت عناصر گوناگونی دخیل هستند از جمله مهمترین آنها «طینت»، «میثاق و فطرت»، «روح و قلب و عقل» است و در همه این موارد، أهل بیت علیهم السلام محور ایجاد و تکامل علم و معرفت هستند. به عبارت دیگر؛ علم و معرفت، بر خلاف دانش و آگاهی و تصدیق ذهنی دارای بار ارزشی و قدسی است و ایجاد و تکامل آن به شرط ایمان است و غیر مؤمن از آن بهره ای ندارد، و از آنجا که هیچ رشد و کمال و خیر و بهره ای بدون واسطه أئمه علیهم السلام نازل و واصل نمی گردد، علم و معرفت نیز بر محور ولایت شکل و تکامل می یابد. 🔹در این نظریه ضمن بررسی مفاهیم و مختصات طینت، فطرت، روح، قلب و عقل انسان، سعادت وشقاوت، ایمان و کفر و ... و نیز تبیین نقطه آغاز معرفت و روند تکامل آن، مجاری و ابزار ادراک و کسب علم و نقش الهام و شهود و تعقل و تفکر و تدبر و نیز مختصات قوه ذهن با کارآمدی محاسبه و سنجش و... ، به تفصیل بیان می گردد که اولاً علم و معرفت از تناسبات ولایت أئمه اطهار علیهم السلام است که بدون ایمان کسب نمی گردد، ثانیاً از آنجا که هیچ معرفت و علمی نیست که در قرآن نیامده باشد، حتی شناخت دنیای مادی و تکوین عالم نزد أئمه و در قرآن موجود است، بنابراین علم به تأویل و تفسیر قرآن منشاء همه علوم و معارف است که از طریق أهل بیت علیهم السلام حاصل می شود و لذا گفته می شود علم و معرفت از تناسبات ولایت و شکل گیری و تکامل آن بر محور ولایت است. 🔹در این تحقیق، ضمن تبیین مفهوم و مختصات «قلب» در وجود انسان و نقش آن در علم و معرفت، به عنوان منشاء «تمایلات» در وجود انسان نیز معرفی شده که دارای جهت گیری کفر و ایمان است و در ضمن این بحث، تلقی غلط از «میل فطری» و میل به کمال مطلق تبیین و نقد می گردد. این بحث در مفاهیم اولیه علم اخلاق نیز قابل پیگیری و منشاء تحولاتی خواهد بود. همچنین مباحثی همچون خاستگاه اطاعت از مولی و منشاء صدور فعل از انسان و ... با مبنای مختار مورد بازخوانی و بررسی قرار گرفته است. ادامه 👇 @m_feghahat
2 از 2 🔹در نظریه «تکامل معرفت بر محور ولایت»، فرایند شکل گیری معرفت و اجزاء و مراحل آن مورد بررسی قرار گرفته و نقش «عقل» در ساختار معرفتی انسان، که نقشی ویژه و عاملی اثرگذار در مبانی فقاهت (فقه جامع نظام ولایی) محسوب می شود در فصلی مفصل تحت عنوان «فقه العقل» مورد بررسی و تحقیق قرار می گیرد و بیان خواهد شد که تعریف رایج از عقل که مبنای شکل گیری دانش فلسفه شده است، تعریف دقیقی نیست و «حکمت اسلامی» در دین اسلام که بهره مند از برهان و استدلال است، مختصات بسیار متفاوتی از فلسفه خواهد داشت و به لحاظ مبانی، روش و نتایج متفاوت خواهد بود و از اینرو حجیت فلسفه محل نقد و خدشه جدی است. همچنین دانش های دیگری که به نوعی مورد دخالت عقل ادعایی قرار گرفته اند نیاز به بازنگری و خلوص از نقش عنصری مزاحم و مسمّایی دروغین تحت عنوان «عقل» دارد و آنچه حقیقتاً از نگاه آیات و روایات عقل شمرده می شود، حتماً نقش محوری در این علوم و دانش ها خواهد داشت. یکی از این دانش ها «علم اصول فقه» به عنوان «منطق فهم دین» است که در مباحثی جداگانه از منظر دخالت عقلِ ادعایی مورد نقد قرار گرفته و اصول و روشی جایگزین برای آن طرح گردیده است و از جمله مباحثی همچون حسن و قبح عقلی، دوگانه عقلی و نقلی، قاعده الزام و بسیاری مفاهیم اصولی موجود محل نقد و خدشه قرار گرفته است، همچنین نقش عقل در تاریخ تطور فقه تبیین گشته و فقاهت مطلوب حول محور ولایت معرفی می گردد. 🔹همچنین در فصلی از این تحقیق، آنجا که سخن از نسبت معرفت با واقع می شود، اگر نظریات موجود را عمدتاً در دو دسته «تطابق مطلق» و «نسبیت مطلق» تقسیم بندی کنیم، این نظریه از «تطابق نسبی تکاملی» معرفت با واقع سخن میگوید و متناسب با آن، راجع به رابطه علم و علوم طبیعی با دین و بحث علم دینی نیز موضع گیری می نماید. جزئیات و مستندات این نظریه إن شاءالله در جلسات و نشستها و مقالات علمی ارائه می گردد تا إن شاءالله از نقد و نظر صاحب نظران بهره مند گردیم... و من الله التوفیق @m_feghahat
در پی انتشار مقاله «فقه نظام ولایی، نرم افزار گذار از تمدن غرب به تمدن اسلامی و تحقق حیات طیبه» در نشریه «نظام ولایی» چکیده آن تقدیم می گردد :
🌐 دوفصلنامه ، با هدف تولید و ترویج اندیشه و علم در حوزه فقه سیاسی، نظام سیاسی و حکومت اسلامی (ولایت فقیه)، به همت موسسه و با سردبیری حجت الاسلام دکتر با اخذ مجوز از وزارت ارشاد راه اندازی گردید. ✅ مقالات این دوفصلنامه از قرار ذیل است: 1️⃣ ولايت فقيه به مثابه تئوري براي عمل اجتماعي ـ سياسي / احمد رهدار 2️⃣مناسبات فقه حکومتی و مردم‏سالاری دینی / عباسعلی مشکانی سبزواری 3️⃣مدیریت امام خامنه‏ای‏حفظه‏الله (محور اول: وظائف مبنائی مدیر) / سید صمصام‏الدین قوامی 4️⃣بنياد «مديريت تمدّني دانش» در افق «توسعة عقلانيت ديني» / ذبيح‌الله نعيميان 5️⃣فقه نظام؛ نرم‏افزار گذار از تمدن غربی به تمدن نوین اسلامی / مهدی عبداللهی 6️⃣درآمدی بر فقه سرپرستی از دیدگاه آیت‏الله میرباقری / سنا خلف حیاوی 7️⃣كرامت انساني مبناي انسان شناختي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت / محسن اصغری ✅ علاقمندان جهت انتشار مقالات و یادداشت های سیاسی-فقهی خود، می توانند مطالب خود را از طریق صفحه دوفصلنامه در ایتا ارسال فرمایند. 👇 @Nezamvelaee
🔸«فقه نظام ولایی؛ نرم افزار گذار از تمدن غرب به تمدن اسلامی و تحقق حیات طیبه» 🔹انقلاب اسلامی در راه رسیدن به «تمدن اسلامی» در مقابله با «تمدن مادی غرب» مسیری بسوی ظهور و تحقق «حیات طیبه» را طی می کند و لازم است به منظور تبیین و تشریح این مسیر و مقصد موعود و الزامات آن، مختصات و نسبت و رابطه سه پدیده «تمدن اسلامی»، «تمدن غرب» و «حیات طیبه» مورد تدقیق و تأمل قرار گرفته و چیستی، چرایی و چگونگی تحقق تمدن اسلامی بررسی شود. اگر تحلیلهای موجود در رابطه با تمدن غرب، عبارت باشند از «غرب پذیری»، «غرب گریزی»، «غرب گزینی»؛ شاید بتوان تحلیل این نوشته را «غرب گذری» نامید که بر اساس دو اصل «اضطرار» و «استحاله»، تمدن اسلامی را پدیده ای برای گذر از تمدن غرب و نیل به حیات طیبه می شمرد که اولاً بهره مندی از تمدن غرب را در حد اضطرار می داند و ثانیاً میبایست در همان حد، با رویکرد استحاله به شاخصه های حیات طیبه و نهایتاً اضمحلال تمدن غرب نزدیک شد. فقه نیز متناسب با این تعریف، به تأسیس نظامات اجتماعی نخواهد پرداخت بلکه اولاً در یک مرتبه به کشف نظامات مطلوب حیات طیبه در منابع وحیانی می پردازد، ثانیاً در مرتبه دوم به راهبری در برنامه ریزی استحاله نظامات موجود در نظامات مطلوب می پردازد. لازم به ذکر است این نوشتار، به عنوان یکی از مبانی «فقه جامع نظام ولایی» و یکی از قطعات پازل آن بحث، در کنار دیگر قطعات و مباحث، زمینه فقاهتی جامع را با هدف اقامه دین در جامعه فراهم می آورد و در اینجا تنها به فقاهت مبتنی بر درک صحیح از تمدن اسلامی و نسبت آن با حیات طیبه و تمدن غرب، اشاره می گردد. @m_feghahat
فقه نظام؛ نرم_افزار گذار از تمدن غربی به تمدن نوین اسلامی - مهدی عبداللهی.pdf
525.8K
🌐 فقه نظام؛ نرم‏افزار گذار از تمدن غربی به تمدن نوین اسلامی ✍️ مهدی عبداللهی ♻️ دوفصلنامه نظام ولائی (سال اول- شماره اول- پاییز و زمستان 1398) @Nezamvelaee
🔸«طب الولایه» و إعمال ولایت در سرزمین بدن! (1 از 3) 🔹«طب الولایه» از لحاظ اصول و مبانی، موافق با «فقه جامع نظام ولایی» و یکی از موضوعات ذیل آن و از لحاظ روشی نیز در چارچوب روشی آن محسوب می شود و با خوانشی متفاوت و متعالی از طبابت اسلامی، به دنبال راهکارهای توسعه قوای روحی و جسمی در جهت عبودیت خدای متعال و عبور از بحران در حوزه صحت و سلامت است. در این نوشتار بطور اختصار به زوایایی از بحث «طب الولایه» اشاراتی می شود و معرفی نظام مند این مقوله نیازمند تألیف و تدوین دقیق تر و مستندتری است که إن شاءالله به یاری و عنایت خداوند ارائه خواهد شد. در آن نوشتار مطلوب و موعود، می بایست اصول و مبانی طب الولایه، روش، اصطلاحات، مستندات و ... با انسجام و انتظام تبیین گردند لکن این وجیزه عجالتاً با توجه به شیوع بیماری «کرونا» و احساس نیاز و احتمال فایده نسبت به یکی از مباحث کاربردی «طب الولایه» تحت عنوان «اعمال ولایت در سرزمین بدن» که نتیجه آن خودکنترلی بیمار و نقش فعال او در مواجهه با بیماری است، منتشر می گردد. (چکیده ای از این نوشتار در این کانال آمده است، متن کامل را در فایل پیوست مطالعه فرمایید.) 🔹طب الولایه بر مبنای اینکه سعادت و کمال هر چیزی تقرب به محور کمال دهنده است و «ولایت» محور عالم تکوین و تشریع و عامل هماهنگ کننده همه اجزاء می باشد و دین مناسک تولی به ولایت است و سعادت دینا و آخرت و کمال فردی و اجتماعی در گرو تحقق محوریت تام ولایت در کلیه مناسبات روحی، فکری و رفتاری است، صحت و سلامت و عافیت جسم و بدن را در کنار صحت و سلامت و عافیت روح، نفس و دین در تحقق محوریت ولایت در همه مناسبات و فعل و انفعالات و کنشهای جسمی و مادی بدن دنبال می کند. به عبارت دیگر جسم و بدن نیز مانند دین و روح و نفس انسان، زمانی می تواند در جلب مصالح و دفع مفاسد موفق باشد که ولایت الهیه تا آخرین سطوح آنرا (ولایت الهیه، ولایت نبویه، ولایت أئمه تا ولایتِ خلیفه الهیِ نفس در عالَم جسم و بدن) را در همه مناسبات و فعل و انفعالات جسم و بدن حاکم نماید. محوریت ولایت و حاکمیت ولی و خلیفه الهی در گستره عالم جسم، در یک سطح به معنای رعایت رضا و سخط الهی در نیات و تمایلات و افکار و عقاید منتهی به اعمال است که نتیجه آن تبعیت و التزام به خواست و اراده الهی و امتثال اوامر و نواهی او و در نتیجه اعمال و رفتار صحیح است و طبعاً سلامتی و صحت و عافیت چه در مرحله پیشگیری و چه در مرحله درمان محقق خواهد شد و سطح دیگری از محوریت ولایت در سرزمین بدن، اعمال ولایت بواسطه اشراف و سلطه بر اعضاء و جوارح و فعل و انفعالات درونی است که می بایست بر اساس دستورات طب الولایه، عناصر و اجزاء و پدیده های درون خودش را با تناسبات ولایت هماهنگ ساخته و نظم و انسجام و رشد و ارتقاء دهد که نتیجه آن صحت و سلامت و عافیت است. 🔹درون بدن سرزمین و عالَمی است مانند سرزمین و عالَم بیرون بلکه از جهاتی عظیم تر و بزرگ تر از عالَم بیرون است ، و همانطور که می بایست در عالَم بیرون محور همه تناسبات، «ولایت» باشد تا همه اجزاء و عناصر به هماهنگی رسیده و جایگاه و نقش خود را بخوبی یافته و به تعادل رسیده و عدل به تمام معنا محقق گردد، در سرزمین درون نیز لازم است که نفس انسان، نقش خلیفه الهی خود را بیابد و «ولایت» را در سرزمین وجودش حاکم گرداند و محور همه تناسبات درونش گردد و هر جزئی و عنصری و حرکتی و ... بر محور آن و متناسب با آن تنظیم و هماهنگ گردد و همه بر محور امام، موحد و خالص گردند و کفر و شرک از سرزمین درون ریشه کن شود و عدل (استقرار در جایگاه حقیقی) حاکم گردد، چه اینکه ریشه و اساس همه بیماریها و مشکلات جامعه درون نیز، وجود اولیای طاغوت و شرک و کفر است و تا کل بدن به اخلاص در تعبد و تولی به ولایت نرسد، تنزیه و طهارت و در نتیجه صحت و سلامت پیدا نمی کند. «لوکان فیهما آلهه الا الله لفسدتا» ادامه 👇 @m_feghahat
(2از 3) 🔹به عبارت دیگر، مهمترین و اثرگذار ترین کاری که در رابطه با یک پدیده یا موضوع می توان انجام داد، مدیریت، هدایت و سرپرستی آن پدیده و موضوع است، در رابطه با بدن نیز مهمترین و اثرگذارترین مواجهه، مدیریت بدن خصوصاً سرپرستی اجزاء و عناصر و پدیده های درون بدن است و یک نکته بسیار مهم اینکه بسیاری از تناسبات و قواعد و سنتهای جاری در عالم بیرون، در عالَم درون بدن نیز جاری و ساری است و می توان بسیاری از آموزه های وحیانی در رابطه با هدایت و اصلاح جامعه را تناظر سازی نموده و با اعمال ولایت و سرپرستی در عالم درون نیز به کار گرفت. مثلاً هجوم دشمن توسط ویروس بواسطه «نفوذ» ویروس در سلولهای بدن صورت می گیرد و ویروس مهاجم بدون این نفوذ امکان تکثیر و تخریب ندارند! و جالب اینکه این نفوذ ویروس در همه سلولها امکان پذیر نیست و در سلولهایی نفوذ می کنند که «آشنا» به آن ویروس باشند یا تناسباتی داشته باشند! و پس از نفوذ در برنامه و عملکرد آن سلول در جهت اهداف خود، اختلال ایجاد نموده و با خدمت گرفتن امکانات و ظرفیتهای درون سلول، شروع به تکثیر می نماید و پس از مدتی یا به آرامی مانند جوانه ای از سلول خارج می شوند و یا با متلاشی کردن سلول میزبان، خارج شده و تعداد زیادی ویروس همراه خود آزاد می کنند. همچنین گاهی دو ویروس با نفوذ در یک سلول و تبادل اطلاعات (اطلاعات ژنتیکی)، مکمل همدیگر شده و تقویت می یابند و ... و یا مثلاً سیستم ایمنی بدن وظیفه دارد که دشمن (عفونت) را در بدن شناسایی کرده و بواسطه علائمی (سیتوکین ها) به سلولهای رزمنده (سلولهای ایمنی و گلبولهای سفید) معرفی نماید تا آنها را نابود سازند لکن گاهی ویروسهای نفوذی، سیستم ایمنی را دچار خطای محاسباتی نموده و در معرفی دوست و دشمن اشتباه می کند و لذا سلولهای ایمنی به بافت های سالم نیز حمله می کند! 🔹در هنگام بیماری انسان ها اغلب تماشاچی رقابت و درگیری میان تیمی از قوای مدافع بدن و تیمی از مهاجمان هستند، یک تماشاچی تیم مورد علاقه اش را تشویق و برای پیروزی آن دعا می کند و حاضر نیست تفأل به شکست (تطیر) بزند ، یک بیمار نیز نهایتاً به طرفداری از بدنش، به صحت و سلامتی اش امید و برای درمان و عافیت، دعا و توسل داشته باشد، هرچند گاهی ممکن است با افکار و احساسات منفی و القاء یأس و ناامیدی و دیگر اقدامات نادرست، بدن و قوای درونی خودش را تضعیف نماید! به هرحال او در نقش یک تماشاچی بیش از این قدرتی ندارد و معمولاً از درون خودش غافل است و این رقابت و درگیری را با مشاهده آثارش دنبال می کند. اما همه سخن این است که انسان می تواند هوشمندانه از جایگاه تماشاچی به جایگاه مربی ارتقاء پیدا کند و در نقش یک مربی و رهبری مقتدر قوای درونی خود را تصور و در ارتباط فکری و ذهنی با آنها ، جبهه مقاومت را در سرزمین درونش در برابر هجوم بیگانه تدبیر و مدیریت و پشتیبانی و حمایت و هدایت نماید و با افکار مثبت و القائات ذهنی و معنویات و توسلات و ادعیه و دیگر اقدامات، بصورت خودآگاه بدن و قوای درونی خود را تقویت و اصلاح و سازندگی را محقق نماید. برای واضح تر شدن این موضوع، لازم است در قالب مثالی توضیح داده شود؛ درون انسان حدود 30 تریلیون سلول وجود دارد که 200 نوع مختلف از جمله گلبولهای قرمز و سلولهای چربی، سلولهای پوست، سلولهای عصبی و ... را شامل می شوند. 80 درصد این سلولها را گلبولهای قرمز تشکیل می دهند که رقمی حدود 25 تریلیون می شود و با توجه به سرعت مرگ و میر این سلولها و تولد سلولهای جدید، درهر ثانیه 2 تا 3 میلیون گلبول قرمز تولید می شود، وظیفه گلبولهای قرمز تغذیه دیگر سلولها و انتقال اکسیژن و دفع دی اکسید کربن است، بخشی دیگر از سلولها را گلبولهای سفید تشکیل می دهند که نقش آنها دفاع در برابر هجوم میکروب ها، ویروسها و باکتریها و دیگر عوامل خارجی است، در واقع سیستم ایمنی بدن را تشکیل می دهند و با عوامل بیگانه مبارزه می کنند و انواع مختلفی با وظایف گوناگونی دارند. ادامه 👇 @m_feghahat