أحسَنُ الكلامِ ما زانَهُ «حُسْنُ النِّظامِ» وَ فَهِمَهُ الخاصُّ وَ العامُّ.
بهترين گفتار، آن است كه به نظامی نیکو آراسته باشد و عالم و عامى آن را بفهمند.
@m_feghahat
🔸در حوزهها، اساس، فقاهت است. فقه بايد پيشرفت بكند.
امام خامنهای (مدظله العالی) :
در حوزهها، اساس، فقاهت است. فقه بايد پيشرفت بكند.
فقاهت به معناى خاص خود مورد نظر ماست. فقه به معناى عام كه آگاهى از دين است در اينجا فعلًا مورد بحث ما نيست؛ فقه به معناى خاص، يعنى آگاهى از علم دين و فروع دينى و استنباط وظايف فردى و اجتماعى انسان از مجموعهى متون دينى، كه خيلى هم مهم است... ما بايد به فقه عمق ببخشيم. از سطحىنگرى در فقه بايستى پرهيز بشود. امروز فقه ما بايد از فقه زمان شيخ و شاگردان شيخ و شاگردان شاگردان شيخ كه بزرگان دورهى ما قبل ما هستند عميقتر باشد.
در مسائل، ما بههيچوجه نبايد سطحى فكر كنيم. بايد به فقه پيچيدگى و عمق ببخشيم. اين، يك بعد از ابعاد پيشرفت فقاهت است.
بعد ديگر، سعه و فراگيرى مسائل زندگى است؛ يعنى ما بايد به بعضى از ابواب آن هم ابواب داراى اهميت فردى، نه اهميت اجتماعى اكتفا نكنيم؛ مثلًا ابواب طهارت. شما الآن نگاه كنيد ببينيد، تعداد كتبى كه در باب طهارت نوشته شده، چقدر است؛ تعداد كتبى كه در باب جهاد، يا در باب قضا، يا در باب حدود و ديات، يا در باب مسائل اقتصادى اسلام نوشته شده، چقدر است.
خواهيد ديد آن اولى بيش از اين دومى است؛ از بعضيها كه خيلى بيشتر است. بعضى از كتب دورهيى ما، حتّى كتاب جهاد را ندارد... عدهيى هم كه بحث كردند، خيلى مختصر بحث كردند و مثلًا مىبينيد كه آن پيچيدگىهاى علمى را در بعضى از كتب به كار نبردند.
ما بايد به فقه وسعت بدهيم؛ يعنى فقه ما بايد از لحاظ سعهى سطح فقاهت پيشرفت كند و همهى مسائل زندگى را شامل بشود.
بيانات در آغاز درس خارج فقه؛ 31 شهریور1370
@m_feghahat
🔸مواجهه هوشمندانه دستگاه فقاهت با موضوعات مستحدثه تمدنی
امروز یک دغدغه مهم اهل علم، مواجهه عالمانه و فقیهانه با موضوعات مستحدثه و پیچیده تمدنی است بهنحوی که رویکرد فعال دین در اقامه ارزشها و احکام الهی در جامعه و ارتقا به سوی تعالی و سعادت دنیا و آخرت، در رویارویی با تمدن منحط غربی مقهور و محدود به مناسبات باطل و ظلمانی نشود.
به نظر میرسد دغدغه متولیان نشست هماندیشی اساتید هستههای حل مسأله (طرح شهید صدر) در بنیاد شیخ انصاری، خصوصاً طرح سئوالات این نشست در رابطه با «منابع قابل بهرهبرداری در موضوع شناسی فقهی» ناظر به همین کلان مسئله است که یک موضوع پیچیده تمدنی را بر اساس چه معارفی برآمده از کدام منابع شناختی، تحلیل و بررسی نماییم که این شناخت ما را به دقیقترین حکم برای آن موضوع یا بهترین راهکار را برای حل آن مسأله برساند.
بر این اساس، نکتهای در رابطه با مواجهه هوشمندانه یک فقیه (یا دستگاه فقاهت) با موضوعات مستحدثه تمدنی ارائه میگردد.
بر اساس معارف دینی، یک فقیه قبل از آنکه فقیه باشد، بایستی حکیم و متکلّم و عالم به معارف و الهیات دینی باشد، یک فقیه نیازمند یک جهانبینی و یک معرفت حاکم بر فهم فقهی خود است که بیش از هر چیز، بر فهم تخصصی یک موضوع پیچیده، جهت و شاکله میدهد.
این نگاه کلان و اندیشه محوری از وجود سه نظام «الهی»، «الحادی» و «التقاطی» موضوعات که بر آمده از رویارویی دو جریان تاریخی حق و باطل است، خبر میدهد، شاید بتوان گفت این سه نظام محصول سه پدیده «حیات طیبه» عصر ظهور، «تمدن اسلامی» عصر غیبت و «تمدن غربی» است، نظام موضوعات الهی دقیقاً شامل موضوعاتی است که خدای متعال برای زندگی ایدهآل در دنیا تعریف کرده و در دین اسلام تجلّی یافته و در عصر ظهور به نحو حداکثری تحقق مییابد و در واقع مناسبات اقامه ولایت در جامعه است و خاستگاه این موضوعات معارف و مناسبات اقامه دین اسلام است، نظام موضوعات الحادی شامل موضوعاتی است که مناسبات ولایت طاغوت و ظلمات جریان باطل است و خاستگاه آن تمدن غرب است و نظام موضوعات التقاطی شامل موضوعاتی است که جریان حق بخاطر نفوذ مناسبات ظلمانی باطل، به آنها مبتلا شده و البته به تصرّف در آنها در جهت تحقق اهداف دین پرداخته است و گرچه خاستگاه اولیه آن تمدن غربی است، اما در وضعیت موجود بخاطر ابتلای جامعه اسلامی به آن، در نظام مسائل تمدن اسلامی جانمایی میشود. تمدن اسلامی در عصر غیبت در مواجهه با ظلمات گسترده باطل و نفوذ حداکثری مناسبات ظلمانی آن در جامعه اسلامی به انحلال این موضوعات در وضعیت مطلوب پرداخته است.
مواجهه دستگاه فقاهت و بلکه فراتر از آن حکومت اسلامی به پشتیبانی فقاهت، «اقامه» موضوعات الهی، «امحاء» موضوعات الحادی و «انحلال» موضوعات التقاطی است. به عنوان مثال؛ دفاع از نظام انقلاب اسلامی یک موضوع مستحدثه تمدنی الهی است که بایستی با قوّت اقامه شود، تغییر جنسیت یک موضوع الحادی است که بایستی با قوّت امحا شود و بانک یا هنرسینما یک موضوع التقاطی است که بایستی با شاخصهای دینی در وضعیت مطلوب منحل شوند.
این تقسیمبندی، فقیه را قبل از استنباط حکم، در جهتگیری اساسی و موضعگیری اولیه یاری میرساند و رویکرد فقاهتی او را در سه مسیر متفاوت قرار داده و هدایت مینماید. اینکه فقاهت ما در جهت اقامه یک موضوع باشد یا امحاء یک موضوع یا انحلال یک موضوع، سه رویکرد متفاوت در مواجهه با موضوعات مستحدثه تمدنی است که قبل از شناخت تخصصی یک موضوع (و بحث از منبع این شناخت تخصصی و تفصیلی بر آمده از عرف یا علوم تخصصی)، با شناخت اجمالی آن به لحاظ خاستگاه آن حاصل میشود و چه بسا در مقام امحاء و تاحدی در مقام انحلال، فقیه را از شناخت تفصیلی بینیاز میسازد. (در اکتفا به شناخت اجمالی یک موضوع مستحدثه الحادی یا التقاطی، بحث و دلایل مفصلی وجود دارد که در جای خود قابل بحث است از جمله اینکه سیر تمدنی باطل سیر از بساطت به سوی تعمیق و پیچیدگی تمدنی موضوعات مستحدثه است و یک فقیه نباید در مناسبات ظلمانی باطل گرفتار آید...)
یک نکته اینکه وظیفه فقیه خصوصاً در فقه نظام، تعیین مناسبات و روابط موضوعات مثل بانک و بیمه در یک عرصه مثل اقتصاد یا سیاست است که لازم است ابتدا جایگاه یک موضوع بر اساس خاستگاه آن در یک نظام کلان (الهی، الحادی یا التقاطی) مشخص شود تا در ادامه فقاهت، دقیقتر بتوان روابط و مناسبات آن موضوع را با موضوعات پیرامونی را مشخص نمود. در واقع تعیین حکم یعنی تعیین نسبت یک موضوع با موضوعات دیگر و این تعیین حکم بایستی مبتنی بر شناخت نظام شامل بر آن موضوع باشد، در نتیجه فقیه نیازمند یک شبکه مفهومی یا منظومه مفاهیم و موضوعات مرتبط در یک عرصه است که به آن «مکتب» میگوییم. تعیین حکم یک موضوع مثل بانک نیازمند شناخت منظومه مفاهیم عرصه اقتصاد (مکتب اقتصادی اسلام) است.
@m_feghahat
یک نکته دیگر اینکه بایستی در فقاهت بین مقام «فهم» و «تفاهم» تفکیک نمود، در مقام تفاهم که مرحله تحقق حکم أعم از اقامه، امحا یا انحلال است، شروع از عرف به عنوان مبداء حرکت ضروری تلقی میشود اما در مقام فهم، عرف و علوم جایگاه فرعی و تبعی دارند و الهیات و معارف دینی خصوصاً در لایههای کلان و راهبردی، حاکم بر هر نوع معرفت و مقدم بر هر نوع منبعی است که در شناخت موضوع میتوانند مؤثر باشند.
@m_feghahat