eitaa logo
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
10.9هزار ویدیو
144 فایل
مشکل کارمااینه که برای رضای همه کارمیکنیم به جزرضای خدا⚘ حذف آی دی از روی عکس ها وطرح ها مورد رضایت نیست❌ کپی و انتشار مطالب با صلوات جهت تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بلا مانع هست✅ خادم کانال👇 @sh_hajahmadkazemi
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ آبان ۱۴۰۰
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 پارت پنجاه و پنج - هانیه : وقتی از خانه عمو برگشتم خانه خودمان دیدم که چندتا بشقاب میوه و لیوان های چای روی زمین هستند…! ---- - سلام ، من اومدم🤠 + سلام مامان خوش اومدی ، خوش گذشت!؟ - اره خوب بود با زن‌عمو و نیلی کلی حرف زدیم کسی اینجا بوده🧐 - وقتی که رفتی خونه عموت یک خانوم اومد اینجا😕✋🏻 + خب دوست های شما بودن؟🚶‍♀ - نه بابا انگار که مادر سید محمد بودن… ---- وقتی مامانم گفت سید محمد یک لحظه دلم هری ریخت گفتم آمدن حتما شکایت من را به بابا بکنند که چرا اون روز جلوی مسجد بین همسایه ها داد زدم😣 تنها راهی که اومد توی ذهنم این بود که بگم من برم لباس هایم را عوض بکنم✋🏻 رفتم داخل اتاق و در بستم نفس عمیقی کشیدم و گفتم : خدا رحم بکنه لباس ها را عوض کردم و بلا تکلیف نشستم بعد دو تقه ریز به در مامان امد داخل👀🌿 گفتم الان که دیگه کارم تموم بشود داشتم زیر لب شهادتین میخواندم اما… مامان با آرامش گفت : نمـیخوای بپرسی چرا ایشون اومده بودن!؟ گفتم : خب به من چه حتما کاری داشتن دیگه 😀😅! مامان امد و کنارم نشست و گفت : + اومده بودن کار خیـر داشتن … اومده بودن که که تو را برای پسرشون خواستگاری بکنن💍! وقتی مامان گفت خواستگاری اولین چیزی که اومد توی ذهنم این بود که چرا امروز صبح رفتم خانه عمو . خخخ. ؟؟ ایکاش نمیرفتم حداقل مامان سید را میدیدم😅 بعد‌ش برای اینکه عادی سازی بکنم به مامان با خنده گفتم : مطمعنی؟ شاید اشتباه اومده باشن🚶‍♀ بعدش اصلا این پسره مگه من را دیده !؟ مامان گفت که : اومدن داخل، از پسرشون تعریف کردن بعد تو را خواستگاری کردن😃 ماهم گفتیم تو رفتی خونه عموت بنده خدا هاهم گفتن ما به تو بگیم هرچی شد بعد بهشون خبر بدیم که با پسرشون رسمی خواستگاری بکنن🚶‍♀ - چی گفتن از پسرشون؟! + اسمش سید محمده کار دولتی داره متولد دهه هفتاد ماشین هم که داره یک خواهر هم داره که مجرد هست دیگه از خصوصیات اخلاقیش گفتن همین ☺️ به مامانم گفتم که : چقدر بی ادب حداقل زحمت میکشید برای آینده اش وقت میگذاشت کار و تعطیل میکرد همراه مامان و باباش میومد😑💔 شیرینی هم نیوردن که 🙁 اه ای کاش زنگ بزنی بگی دفع بعد دانمارکی بخرن مامـان برای اینڪه جلوی مسخره بازی های من را بگیره گفتش که: هانیه ایراد بنی اسرائیلی نگیر اگه میخوای بگو نمیخوای باز بیابگو الکی غر نزن😣! بعد خندید و گفت من اندازه تو بودم انقدر بی حیا نبود بعد از اینکه مامان از اتاق رفت بیرون جوابش و آرام طوری که خودم بشنوم دادم گفتم حیا و دادیم شوهر دیگه ... هرچقدر آن روز بالا پایین کردم به این نتیجه رسیدم من هنوز هیچی در مورد این سید نمیدانم… سال تولد و خواهر و برادرش که برای من نون و آب نمیشد به مامان گفتم بگو هانیه میگه من هنوز این آقا را نمیشناسم چند جلسه تشریف بیارند که من بشناسمشون الان اخه باید به چیه این آقا فکـر بکنم؟ ! شب که بابا خونـه آمد چیزی در این مورد نگفت ولی معلوم بود توی شُک هست مامان ظهر به من گفته بود که بابا داخل دوراهی گیر کرده از یک طرف میگه این پسر به ماها نمیخوره از یک طرف میگه ولی خیلی پسر خوبی هست و میشناسمش ! شب یکم با مامان داخل آشپزخانه پچ پچ کردند که مچـشون را گرفتم و فهمیدم دارن در مورد اینکـه چند جلسه دیگه من باید سید را ببینم حرف میزدن 🤐... موقع خواب توی اینترنت سرچ کردم ببینم اصلا حدیثی درمورد ازدواج هست یانه اصلا آن زمان ها خواستگاری بوده یا نه…… کلی حدیث اومد بالا پس اون زمان ها این رسم بوده … 🌱🌿 نویسنده ✍ | 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
۲ آبان ۱۴۰۰
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_تلالو_ابراهیم #کپی‌‌در‌هر‌صورت‌ممنوع‌‌حتی‌‌باذکر‌نام‌نویسنده #هرگونه‌کپی‌‌‌غی
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 پارت پنجاه و شش - هانیه : یکی از عکس ها را بزرگ کردم نوشته بود : - امام رضا فرمودند' وقتۍ‌که‌از‌دیـن‌و‌اخلاق‌خواستگار‌راضی‌بودیدبه‌ ازدواج‌با‌او‌راضی‌باشید☘ و‌به‌خاطر‌فقیر‌بودنش‌او‌را‌ رد‌نکنید! عکس دیگه که یک سفره عقد بود را بزرگ کردم نوشته بود : - پیامبر خدا صلی‌الله' در اسلام هیچ بنایی ساخته نشد که نزد خدواند عزوجل محبوب تر و ارجمندتر از ازدواج باشد✋🏻' ... عجیب بود فکر نمیکردم که درمورد ازدواج هم حدیث باشه فکر میکردم فقط در مورد گناه حدیث داریم ولی حالا که میبینم نه اینطور نیست ! همه چیز دین توی گناه نیست خیلی مساله های مهمتری هم هست که مردم ما دنبالش نمیردند😕! دلیلش چی میتونه باشه؟ اخه چرا دین از ازدواج گفته از اقتصاد گفته از حتی از آینده هم گفته یهو صدای معلم دینی مدرسه اکو شد تو سرم: بچـها دین اسلـام کامل شده ادیان دیگه است درسته؟ بعد ما بچه هاهم جیغ و هوار میکردیم یه عده میگفتن بله یه عده هم اشتباه جواب میدادن نله 😂 .. فردا مامان پسره زنگ زد و مامانم دقیقا حرف های خودم را بهش زد 🚶‍♀ انقدر خوشم امد که مامان سید گفت هانیه راست میگه و قرار شد دو روز دیگه خود سید هم بیاد! مامان میخواست به عمو اینا بگه من نزاشتم گفتم یک حدیثی از پیـامبر خواندم که مراسم ازدواج را آشکارا برگزار بکنید و خواستگاری پنهان 🌱🦋 حالا اگر درست نمیشد از فردا نقل مجلس میشیدم ! دو روز گذشت …… ساعت هفت زنگ خانه را زدن قطعا خودشان بودند ' رفتم جلوی آیینه و به خودم نگاه کردم - همه چیز مرتب بود چادر هم پوشیده بودم یک چادر معمولی وقتی که توی بیرون از خانه چادری شدم تصمیم گرفتم داخل خانه هم به این عهد عمل بکنم . . . هم راحت تر بودم و هم کامل تر 💞" راحت از دست نامحرم ها چه فامیل چه غریبه و دستور خدا کامل انجام داده بودم (: .... رفتیم جلوی در تا خوش آمد بگوییم ! به ترتیب اول یک خانوم چادری که برخلاف خانوم های مسن ، چادر گل گلی طرح دار نپوشیده بود یک چادر ساده سر کرده بود🚶‍♀ بعد یک دختر خانوم تقریبا ۲۰ ساله امد اون هم چادری بود و البته قد بلند بعدش هم که سید اومد مثل بقیه آقایون ( انتظار داشتید الان پادشاه با اسب بیاد🚶‍♀) یه جعبه شیرینی دستش بود خوبه الان بهش بگم سلام یاعلی مدد😌✋🏻 آخه هروقت من و میدید میگفت یاعلی مدد و میرفت🚶‍♂ همه نشستن من هم رفتم ‌شیرینی هارا چیدم توی ظرف دقیقا مثل شیرینی های خودم خریده بودن؛ اگه خیلی وقت نگذشته بود میگفتم حتما شیرینی هارا نخورده الان آورده خواستگاری من😕 چایی هم بردم با شیرینی بخورند اتفاق خاصی هم نیفتاد مگه قراره همیشه چایی ها بریزه روی داماد!؟ یا قراره همیشه چادر زیر پای ما دختر ها گیر بکنه و با کله بیفتیم زمین :|؟ چادر خواستگاری کردن سوژه خنده انقدر بدم میاد اصلا هم سخت نبود از اینکه چرا لایه اوزون سوراخه حرف زدن😂 از اینکه چرا ماشین گرون شده حرف زدن از اینکه چرا درصدی از مردم حیوان دارن حرف زدن🤣🚶‍♂ از لاک پشت عموی من تا پرنده بابای من صحبت کردن خواهر سید که معلوم نبود داره با گوشی چیکار میکنه😑 مامان سید و مامان حورا هم داشتن باهم حرف میزدن سید هم که داشت با دقت به لایه اوزون و کلاغ و لاک پشت گوش میداد 🚶‍♀ و با پدرم حرف میزد تا اینکه بالاخره رضایت دادن برن سر اصل مطلب😕 مامان سید بااجازه ای گفت و شروع کرد به حرف زدن: - ما امشب مزاحم شدیم که این دوتا جوان همدیگر را بیشتر بشناسن و اگه صلاح بود ازدواج بکنند 🌱 قبلا یک بار خانواده ها باهمدیگر دیدار داشتن و میدونن این محمد ما کیه و چیه ... اگه اجازه بدید که برن صحبت بکنند تا این دوتا جوان هم همدیگر بیشتر بشناسن 🙂 ... نویسنده✍ | ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
۲ آبان ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم
۳ آبان ۱۴۰۰
ابراهیم می گفت: همیشه به دنبال حلال باش! مال حرام زندگی را به آتش می کشد پول حلال کم هم باشد دارد 🌷 گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️
۳ آبان ۱۴۰۰
صبح که می‌شود عزمت را جزم کن بال‌های عشق را بگشا و در آسمان زندگی پرواز کن زیبا ، آزاد و رها🍃🕊 امروز روز دیگری است...🌱 ❤️ گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️
۳ آبان ۱۴۰۰
🌱 🕊 ✍ابراهیم خیلی در اعمالش دقت می کرد. شنیده بود که نفوذ شیـطان در اعـمال انسان بسیار مخفی است. شیطان هر کسی را به طریقی گمراه می کند حتی کارهای خوبی که انجام می داد مراقب بود که آلوده به نیت های دنیوی نشود. 🔹مرتب با علمای ربانی در ارتباط بود و تلاش می کرد تا شیطان را ناکام کند. ابراهیم می دانست که شیطان سه بار قسم خورده تا انسان را گمراه کند 🔸«قـالَ فَبِعـِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمـَعِين»َ ابليس گفت: به عـزّت تو سوگـند كه همـه ى مـردم را گمـراه خواهـم كرد. سوره ص آیه ۸۲ 📚خدای خوب ابراهیم گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️
۳ آبان ۱۴۰۰
✅آقا سجاد 🌹 اهل مطالعه بود. او پس از خواندن سلام بر ابراهیم، عاشق شهید هادی شد. به هرکسی از دوستان می رسید یک جلد کتاب ابراهیم می داد و می گفت: «بخون بعد بهم برگردون ». همیشه چند جلد کتاب تو ماشین داشت و به صورت گردشی به دوستاش و آشناها می داد. گاهی خواننده کتاب از بس عاشق کتاب می شد که دیگه بازگشتی تو کار نبود و آقا سجاد اون کتاب رو به عنوان هدیه تقدیمش می کرد. شهید مدافع حرم ❤️سجاد طاهرنیا❤️ ❣❣❣❣❣ 🌸🍃🌸🍃🌸 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
۳ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ آبان ۱۴۰۰
۳ آبان ۱۴۰۰