🇵🇸🚩کانال کمیل🚩🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
سلام امام زمانم✋🌷
سلام بر تو هنگامی که برمی خیزی و می نشینی
سلام بر تو در شب تار و روز روشن
سرت سلامت آقای خوبم!☀️🌤
🍁🍂🍁🍂🍁🍁
@sardarkomil
🇵🇸🚩کانال کمیل🚩🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
#نردبام_عشق
بگـذار پایت را
به دوشِ من ؛ رفیق من
من زیر پایت را
دمی خالی نخواهم کرد ...
@sardarkomil
🇵🇸🚩کانال کمیل🚩🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
سلام بر ابراهیم
@sardarkomil
🇵🇸🚩کانال کمیل🚩🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
خوابیـدن ...
رویِ سنگ و خاک ، با تو
خواب پُر ز آرامش با من
#شبتون شهدایی
#sardarkomil
عباس هادی می گوید: یکبار که با #ابراهیم صحبت میکردم گفت: وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی میرفتم همیشه با وضو بودم. همیشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز میخواندم.
پرسیدم: " چه نمازی؟! "، گفت:" دو رکعت نماز مستحبی میخوندم و از خدا میخواستم که یه وقت تو مسابقه، حال کسی رو نگیرم. "
اما آنچه که ابراهیم را #الگوئی برای تمام دوستانش نمود. دوری ازگناه بود. او به هیچ وجه گرد #گناه نمیچرخید. حتی جائی که حرف از گناه زده میشد سریع موضوع را عوض میکرد.
هر وقت هم میدید که بچهها در جمع مشغول غیبت کسی هستند مرتب میگفت : (( #صلوات بفرست ))و یا به هر طریقی بحث رو عوض میکرد.
هیچگاه از کسی بد نمیگفت ، مگر به قصد اصلاح کردن، هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نمیپوشید .
بارها خودش را به کارهای سخت مشغول میکرد و زمانی هم که علت آن را سؤال میکردیم میگفت: برای نفس آدم،این کارها لازمه.
💠 @sardrkomil
جعفر جنگروی تعریف میکرد که یکبار پس از هیئت نشسته بودیم و داشتیم با بچهها حرف میزدیم. #ابراهیم توی اتاق دیگه تنها نشسته بود و توی حال خودش بود. وقتی بچهها رفتن.اومدم پیش ابراهیم، هنوز متوجه حضور من نشده بود. باتعجب دیدم هر چند لحظه یکبار سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش میزنه. یکدفعه گفتم: "چیکار میکنی داش ابرام ؟!"
انگار تازه متوجه حضور من شده باشه از جا پرید و از حال خودش خارج شد. بعد مکثی کرد و گفت: "هیچی، هیچی، چیزی نیست".
گفتم:"به جون ابرام ولت نمیکنم. باید بگی برا چی سوزن زدی تو صورتت" مکثی کرد و خیلی آرام مثل آدمهائی که بغض کردهاند گفت: "سزای #چشمی که به #نامحرم بیفته همینه."
@sardarkomil