باهرسلام صبح به ارباب بی کفن
انگار روبه حرم ایستاده ایم✋
اَلسلام علَی الْحسَیْن
وعلی علی بْن الْحسین
وعلی اولادالحسین
وعلی اصحاب الحسین
@sardarkomil
خاطره از شهید
عصر يکي از روزها بود. #ابراهيم از سر کار به خانه مي آمد. وقتي واردکوچه شــد براي يك لحظه نگاهش به پسر همســايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا #ابراهيم را ديد بلافاصله از دختر خداحافظي کرد و رفت!
ميخواست نگاهش به نگاه #ابراهيم نيفتد.
چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شــد. اين بار تا ميخواســت از دختر خداحافظي کند، متوجه شــد که #ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست.
دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و #ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت.
#ابراهيم شــروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود اما #ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواده ات رو کامل ميشناسم، تو
اگه واقعا اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که...
جوان پريد تو حرف #ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ...
#ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشــغول کار هستي، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر ازدواج کني، ديگه چي ميخواي؟
جوان که ســرش را پائين انداخته بود خيلي خجالــت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه.
#ابراهيــم جــواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناســم، آدم منطقي و خوبيــه. جوان هم گفــت: نميدونم چي بگم ، هر چي شــما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت.
شــب بعد از نماز، #ابراهيم در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد.
اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و همسر مناســبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به حرام بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد.
و حالا اين بزرگترها هســتند که بايد جوانها را در اين زمينه کمک کنند.
حاجي حرفهاي #ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پســرش زده شــد اخمهايش رفت تو هم!
#ابراهيم پرســيد: حاجي اگه پســرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟
حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه!
فرداي آن روز مادر #ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد...
يک ماه از آن قضيه گذشــت،# ابراهيم وقتي از بازار برميگشــت شب بود.
آخرکوچه چراغاني شده بود. لبخند رضايت بر لبان #ابراهيم نقش بست.
رضايت، بخاطر اينکه يک دوســتي شــيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کــرده. ايــن ازدواج هنوز هم پا برجاســت و اين زوج زندگيشــان را مديون برخورد خوب #ابراهيم با اين ماجرا ميدانند.
📔 منبع کتاب #سلام_بر_ابراهیم
_..🍃🌹🍃..____
👉 @sardarkomil 👈
🍃🍃🌷🍃🍃
چند ماه پیش،
رفتم سر مزار یادبود
#شهید_ابراهیم_هادی.
پایین قبر، دوتا مرد نشسته بودند
و یک جوان ریزنقش هم کنارشان نشسته بود.
جوان، بسیار زیاد شبیه
#شهید_هادی_ذوالفقاری بود؛
هم چهرهاش، هم تیپش به آن تیپ شهید که کلاه سایباندار رنگ روشن به سر دارد، حتی لبخند و متانتش.
همهی اینها را در دو نظر دیدم. نمیشد زیاد نگاهش کنم.
حتی، همانطور که فاتحه میخواندم، اسم شهید هادی ذوالفقاری را هم از آنها شنیدم.
خوش به حال او که شبیه آن شهید بود. کاش ما هم باطنمان شبیه آن شهید بشود و بماند.
خوش به حال آن شهید. خوش به حال زائران کربلا که به زیارت قبر او نیز میروند؛ در وادی السلام نجف.
🍃🍃🌷🍃🍃
👉 @sardarkomil 👈
🍃🍃🌷🍃🍃
چرا آدمهایی که کمتر میدانند،
بیشتر تظاهر به دانستن میکنند؟
چرا آدمهایی که کارهای ما را دوست ندارند،
فکر میکنند ما کارهای آنها را دوست داریم؟
چرا خیلی از ما که برای امام حسین(ع) سینه میزنیم،
خیلی راحت با کانالهای ضدانقلاب همسو شدهایم؟
چرا نمیفهمیم یک عده دارند خیلی شیک و مجلسی، ما را از ایران و انقلاب و اسلام دور میکنند؟
چرا از مرگ اطرافیانمان درس نمیگیریم؟
به خدا روز قیامتی پیش روست.
به خدا امتحان از همین حلال و حرامها و قوانین خداست.
🍃🍃🌷🍃🍃
👉 @sardarkomil 👈
🍃🍃🌷🍃🍃
سؤال: برای اینکه در نماز، با خشوع باشیم، چه کنیم؟
آیتالله بهجت قدسسره: "در اول #نماز، توسل حقیقی به امام زمان(عج) کنید تا عمل را با تمامیت مطلقه انجام بدهید."
برگی از دفتر آفتاب، ص١٣٠
🍃🍃🌷🍃🍃
👉 @sardarkomil 👈
فرق " آرامش و آسایش " چیست؟
آسایش یک امر بیرونی؛
و آرامش یک پدیده ی درونیست؛
مردم ممکنه خیلی تو آسایش باشند؛
اما معدود افرادی هستند که درآرامش زندگی میکنند!
" آسایش " یعنی راحتی در زندگی؛
که با امکانات و ثروت خوب و زیاد
به دست میاد؛ هرچی دلشون بخواد میخرند؛ هر کجا خواستند میروند و
" آرامش " رو کسانی دارند که از درون سالم و سلامتند...!
┄┄┄┄ 🍂 ┄┄┄┄
👉 @sardarkomil👈
سختی ها را جدی نگیر!
اصلا بگذار از این همه خونسردی ات تعجب کند.
بگذار بداند تو بیدی نیستی که با این بادها بلرزی!
اصلا تا بوده این چنین بوده،
سختی ها همین را می خواهند؛
می خواهند جدی بگیریشان،
آن وقت دست بگذارند بیخ گلویت
و نگذارند آب خوش از گلویت پایین برود!
اما تو مثل همیشه آرام باش،
مثل همیشه بخند،
سخت باش، اما سخت نگیر.
بگذار سختی با تمام وجودش احساس کند
که هنوز هم کسی در این گوشه از دنیا
سخت تر از خودش پیدا می شود.
تو قوی باش... فقط همین...
👉 @sardarkomil👈
سلام وشب بخیر به اعضای محترم بر خود لازم دیدم تااز کسانی که در امر جمع آوری کمک هزینه های اربعین زائرین وهمچنین برپایی ایستگاه صلواتی وموکب علمدارکمیل در راهپیمایی طریق الحسین زحمت کشیدن تقدیر وتشکر نموده،اجر همگی با مادرسادات وشهید ابراهیم هادی
سلام
نمیدونم شاید واست جالب باشه
امسال با بچه های هیئت تصمیم گرفتیم بریم پیاده روی اربعین
بعد از صحبت ها اسم کاروان 50 نفره رو گذاشتیم نواب الشهدا
هر کسی یک اسم شهید واسه همراهی خودش انتخاب کرد
منم اسم شهید مدافع حرم صدرزاده رو انتخاب کردم
موقع رفتن ، عکس این شهید رو از مسئول عکس شهدا گرفتم و زدم رو کوله ام
یکباره عکس شهید ابراهیم هادی رو دیدم شیفته اش شدم
اصلا نمیشناختمش و اسمی ازش نشنیده بودم
به کسی که عکس ابراهیم هادی همراهش بود گفتم بیا تصاویر رو عوض کنیم و در جوابم گفت به هیچ عنوان نمیدم
تو نجف با بچه ها رفتیم سر مزار شهید ذوالفقاری
ایشون رو هم نمیشناختم ولی وقتی دیدم عکس هاشو با شهید ابراهیم انداخته بدجور منو برد تو فکر که این هادی کی بوده
دلم خیلی باهاش گرم بود
تو راه پیاده روی به سمت کربلا تو فکرش بودم
یکی فرد غریبه از پشت سرم دست گذاشت رو شونه ام و یک عکس کوچک رو سینه ای سوزنی از ابراهیم هادی داد و رفت و دیگه ندیدمش
کسی نبود که بخواد عکس توزیع کنه
کاش میشد بقیه اش رو بنویسم
(ولی یکجورایی میگم باشه بین منو و خودش )😔
من تازه دیروز پنج شنبه 10 ابان رسیدم خونه
تو سایت تلگرام و اینترنت سرج کردم کانالتو پیدا کردم
بعد کتابش رو دانلود کردم
تازه فهمیدم کی بوده و چکار کرده و چی شده
کاش بتونه واسه منم دعا کنه
یا علی با ابراهیم هادی
👉 @sardarkomil👈
شهدا شرمنده ایم.....
یه سرداری تو راهیان نور به ما گفت:نباید بگی شهدا شرمنده ایم😢 چرا یه کاری می کنی که بگی شهدا شرمنده ایم و بعد با همین یه واژه سروته کارات رو بهم بدوزی و بگی ما که مثل اونا نمیشیم پس_شهدا شرمنده ایم.
نه، من نمی گم شهدا شرمنده ایم بده، اتفاقا من می گم خیلی هم خوبه اما وقتی باید از شهید شرمنده باشی که ندونی فرزندشهید تو چه حالیه، ندونی شهید زنده ی کشور داره چه زجری می کشه از شیمیایی بودنش، ندونی مادر و همسر شهید چه جوری با اون همه خاطره ی خوب کنار میان و بعدش جلو چشم دشمن حتی یه قطره اشک هم نمی ریزند...
اصلا به نظر من باید ازشهدا شرمنده باشیم😢باید از ابراهیم هادی شرمنده باشیم که با بی چیزی تو کانال مقاومت کرد چون عمل به سخن فرمانده واجبه... باید از محسن حججی شرمنده بود چون با نگاهش همه ی دشمنان رو اسیر کرد بدون اینکه فکر کنه اسیره. باید ازهمه شون شرمنده بود.... 🌹🌹🌹
💐چه جالب! یه شهیدی گفته بود: باید بمانیم، تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشویم. عجب دردی!
حالا قضیه ی شهدا شرمنده ایم همین است از یک سو باید شرمنده نباشیم و کارهای ناقص خود رابا این جمله تمام نکنیم. واز سوی دیگر باید شرمنده باشیم چون همیشه ما شرمنده ی بزرگی شهدا و خانواده هاشون هستیم. همیشه... 💐
👉 @sardarkomil 👈