🇵🇸🚩کانال کمیل🚩🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
✨﷽✨
شَہیــدها هَم متولد میشوند
مثــل "مـآ" ...
اما مثل ما نمےمیرند
براے همیشہ زنده مےمانند
مثل |تُ| اے شہـید
|تُ| جـدا از همہ متعلق
بــہ هَــمہ اے .. ♥️
#یادشهــداباصـلواتـ ..
🆔 @sardarkomil
🇵🇸🚩کانال کمیل🚩🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
🔺عادت مان داده اند به خود کم بینی؛ رهبر ایران در میان زلزله زدگان حاضر می شود و با آنها صمیمانه دیدار می کند را نمیبینیم اما نخست وزیر ژاپن که با چند نفر عکس گرفته، می شود تیتر خبرهایمان!
🆔 @sardarkomil
🇵🇸🚩کانال کمیل🚩🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
هر انسانی
عطر خاصی دارد
گاهی برخی عجیب بوی خدا میدهند
همانند... #شهید
#علمدار_کمیل
#دوست_شهید_من
#ابراهیم_هادی
@sardarkomil
🇵🇸🚩کانال کمیل🚩🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
سلام امام زمانم✋🌸
دل را پر از طراوٺ عطر حضور ڪن
آقا تو را به حضرٺ زهرا ظهورڪن
آخر ڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(س)
برگرد و شهـر را پر از امواج نورڪن
🌻اللهم عجـل لولیـک الفـرج🌻
جمعه های انتظار...
@sardarkomil
🔴چرا امام زمان ارواحنا فداه ظهور نمیکنند؟
♦️ ماجرای هارون مکی و تنور آتش
♦️مأمون رقّى نقل مى کند:روزى خدمت امام صادق علیه السلام بودم، سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرده، نشست.
🔴آن گاه عرض کرد:
➖ یابن رسول الله، امامت حق شماست زیرا شما خانواده رأفت و رحمتید، از چه رو براى گرفتن حق قیام نمى کنید، در حالى که یکصد هزار تن از پیروانتان با شمشیرهاى بران حاضرند در کنار شما با دشمنان بجنگند!
♦️ امام عليه السلام فرمود:
– اى خراسانى !
بنشین تا حقیقت بر تو آشکار شود.
سپس دستور دادند، تنور را آتش کند. بلافاصله آتش تنور افروخته شد، به طورى که شعله هاى آن، قسمت بالاى تنور را سفید کرد.
♦️ به سهل فرمود:
– اى خراسانى !
برخیز و در میان این تنور بنشین !
خراسانى شروع به عذر خواهى کرد و گفت:
➖ یابن رسول الله !
مرا به آتش نسوزان و از این حقیر بگذر!
.♦️امام فرمود:
➖ ناراحت نباش ! تو را بخشیدم .
در همین هنگام ، هارون مکى ، در حالى که نعلین خود را به دست گرفته بود، با پاى برهنه وارد شد و سلام کرد.
♦️امام عليه السلام پاسخ سلام او را داد و فرمود:
🔸در تنور بنشین !
🔸هارون نعلینش را انداخت و بى درنگ داخل تنور شد!
امام با خراسانى شروع به صحبت کرد و از اوضاع بازار و خصوصیات خراسان چنان سخن مى گفت که گویا سال هاى دراز در آنجا بوده اند.
سپس از سهل خواستند تا ببیند وضع تنور چگونه است
سهل مى گوید، بر سر تنور که رسیدم، دیدم هارون در میان خرمن آتش دو زانو نشسته است.
➖ همین که مرا دید، از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد.
♦️ امام به سهل فرمود:
در خراسان چند نفر از اینان پیدا مى شود؟
عرض کرد:
– به خدا سوگند! یک نفر هم پیدا نمى شود.
آن جناب نیز فرمودند:
آرى ! به خدا سوگند! یک نفر هم پیدا نمى شود.
اگر پنج نفر همدست و همداستان این مرد یافت مى شد، ما قیام مى کردیم.
📚 بحار، ج ۴۷، ص ۱۲۳
اندکی تأمل 👇
🔴آیا ما اینگونه مطیع امام زمان خویش هستیم؟! آیا کسی ایمانش و معرفتش نسبت به امام زمانش قوی هست که بدون چون و چرا مثل هارون مکی قبول کند، آیا اینطور هستیم؟آیا با قلم و قدم و مال و جان خویش او را یاری میکنیم؟!
♦️اگر جوابمان مثبت است خوشا به سعادتمان واگر جواب منفی است پس بکوشیم که عقب مانده ایم
🆔 @sardarkomil
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
4.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽نماهنگ/
نه ایران کوفه است و نه ما اهل کوفه
آقا جانمان تنها نیست 💪
🆔👇👇👇
@sardarkomil
دلنوشته :
🌹بسم رب الشهدا والصدیقین🌹
دنبال شهرتیم و پی اسم و رسم ونام
غافل از اینکه فاطمه(س)گمنام میخرد
قبل ازآشنایی من با شهید ابراهیم هادی،برای شهدا احترام قائل بودم ولی خیلی اعتقادی درتوسل به شهدا نداشتم.😕تااینکه یه روز دلم گرفته بود، پیامی از طرف دوستم اومد که عکسی از شهید ابراهیم هادی بود ودر زیرعکس نوشته بود((محاله با این شهید دوست بشی وکمکت نکنه،دوست شهید من ابراهیم هادی تولدت مبارک))
اونروز تولد ابراهیم هادی بود ❤️ودوستم به طوراتفاقی پیام تبریک تولد رو برای منم فرستاده بود.وقتی عکس این شهید بزرگوار رو دیدم ناخوداگاه جذب این شهیدشدم و اشک میریختم.😭(قبلا شنیده بودم که میگفتن برای پیداکردن دوست شهید خودتون،عکس شهدا رو نگاه کنید و ببینید که کدوم شهید به دلتون میشینه اما تا حالا تجربه نکرده بودم)
همون روزبرای این شهید بزرگوارنذرکردم وچند روز بعد حاجتمو گرفتم.
تا الان هم بیشتراوقات شهید ابراهیم هادی خیلی لطف کردن.😊
سعی کردم ایشون رو به اطرافیانم معرفی کنم وامیدوارم که در این کارموفق شده باشم.🙏
🌺دوستان خوب کانال حتما به نیابت ازایشون نذرکنید و ثواب آن رو هم به خانم فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)تقدیم کنید(چون خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیها به زیاد به دیدار شهدای گمنام میروند)
انشالله همه حاجت رواباشند ودر راس همه حاجاتمون ظهورآقامون امام زمان(عج) رو فراموش نکنیم(آقامون خیلی غریبه) که اگر آقا بیایند تمام مشکلات حل میشه و دنیا گلستان میشه
💐توکه یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
التماس دعای فرج💫
👉 @sardarkomil
#شهید_محمد_آژند
بسم رب الشهدا و الصدیقین
هر که می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند. گرچه خواندن داستان را چه سود اگر دل، کربلایی نباشد ... (سید شهیدان اهل قلم)
روایت راز تصویر شهید اتاق حضرت آقا را به خاطر دارید؟ به راستی راز آن تصویر چه بود؟!
به قول شهید سید مرتضی آوینی:
«می گویند در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود.»
آن زمان که به جای پیکر برادر، تصویر لحظه شهادتش را نشانم دادند ...
گویی این لحظه در دست تقدیر تاریخ نهفته بود تا لحظه شهادت برادرم فرا رسد ...
گویی تاریخ با ثبت این تصویر بار دیگر تکرار شده بود،
آن هم با تمام جزئیات ...
لباس بادگیرش، همانی بود که در تصویر اتاق رهبرم بود ...
کلاه بافتنی هم،
تفنگ و خشاب هم،
معصومیت و مظلومیت هم،
و حتی آرامش لحظه شهادت نیز هم ...
چه آرامشی بهتر از آن زمان که به دیدار محبوب می روی؟
و چه مامنی امن تر از آن که سر بر دامن مادر سادات داشته باشی؟
به راستی راز تصویر شهید اتاق حضرت آقا چه بود؟!
آیا سربندی بود که به لوله تفنگ خود بسته بود و بدون شلیک گلوله ای، بی دفاع شهید شده بود؟!
هر چه بود محمد اما، تا آخرین خشابش جنگیده بود ...
می پندارم که برادرم محمد (آژند) در آن لحظات محاصره و درگیری،
از حضرت زهرای اطهر مدد جسته بود و همچون کفیل زینب سلام الله علیها – حضرت عباس علیه السلام – با خود اینچنین زمزمه کرده بود که :
و الله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی ...
یقین دارم که غیرت عباسی برادرم او را اینگونه تا آخرین قطره حیاتش بر پای عهد عاشورایی اش استوار نگه داشته ...
آخر هنگامه ی رفتن، پدرم او را به دستان پر توان علمدار کربلا «حضرت ابوالفضل» بخشیده بود ...
و بخشش پدرم به عملدار کربلا اینگونه رقم خورد که نام محمد، در خیل مدافعان گردان عباس علیه السلام گنجانده شود ...
دایره محاصره تنگ تر می شود، خشاب ها یک به یک خالی می شوند و محمد یک به یک مزد دلدادگی هایش را می گیرد!
مزد مرثیه سرایی اش برای حضرت زهرا تیری می شود که پهلوی چپش را می درد ...
و مزد ذکر مصیبت های حضرت زینب سلام الله علیها نیز تیری می شود که قبل از تعویض آخرین خشاب بر پیشانی نازنیش فرود می آید ...
به راستی اگر دل کربلایی نباشد خواندن داستان کربلا را چه سود؟!
«و اسئله ان یبلغنی المقام المحمود لکم عندالله» را بی درد به کسی نمی دهند!
باید دلت کربلایی باشد ...
تا به بلای کربلا آزموده نشوی رسیدن به چنین مقام محمودی میسر نیست ...
این هر دو شهید به بهای ریختن خون خویش در پای محبوب به مقام محمود رسیدند ...
هر دو به تاسی از ارباب بی کفن خود،
پیکر مطهرشان را میهمان انوار طلایی آفتاب کردند و بی کفن و بی مزار بر زمینی تفتیده ماندن را بر بازگشت به دامان پدر و مادر برگزیدند ...
شاید تمام اینها راز تصویر شهید اتاق رهبرم باشد ...
و شاید تمام اینها و ناگفته های دیگری از شهادت برادرم محمد (آژند)، راز داستان شهادتش باشد که از بین دوازده شهید فدا شده در عملیات 21 دی، تنها عکس برادرم در تاریخ ثبت می شود ...
با خود می اندیشم آن زمان که حضرت آقا معصومیت و آرامش چهره برادرم محمد در هنگامه شهادت
و خون جاری بر صورتش که از محل اصابت تیر بر سر مبارکش سرازیر شده را ببیند آیا می گوید : «چهره این شهید چقدر معصوم و زیباست ... الله اکبر ...»
می اندیشم اگر رازهای شهادت برادرم محمد را برای رهبرم بازگو کنند چه خواهد فرمود؟
آیا آن روز نیز خواهد رسید که رهبر مسلمین عالم، تصویر لحظه عروج ملکوتی برادرم محمد را در اطاقش بگذارد و آن را دوست بدارد؟
ای شقایق های آتش گرفته!
دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد،
آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟
(هنوز ناگفته های بسیاری از شهادت و دلاوری های برادرم باقی مانده که ان شاء الله اگر عمری باقی باشد روایتگر آنها خواهم بود.
شهدا! بر ما فاتحه ای بخوانید که شما زنده اید و ما مرده ...)
به نقل از برادر بزرگوار شهید
#ادامه_دارد ...
@sardarkomil