6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد شجاعی
🔸شیفتگان دنیا!!!
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتما ببینید و نشر دهید.
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚☘
میدونم صدامو داری میشنوی...شرمنده ام که مانع ظهورت شدم
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابراهیم هادی
چه کردی که
مـــادر
خریدارت شد ....... 🖤
#شهید_ابراهیم_هادی
#فاطمیه
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
:)💔
#سلام_اربابم_حسین❤️
روزت را زیبا کن!
عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ...
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
سرباز #امام_زمان(عج) باشید
🇮🇷کانال شهیدابراهیم هادی 🇱🇧
🇵🇸••https://eitaa.com/m_kanalekomeil
࿐ᭂ⸙🍃🇮🇷🍃⸙ᭂ࿐
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
📝 چه تکلیف سنگینی است بلا تکلیفی وقتی که نمیدانم منتظرت ماندم یا فقط خودم را به انتظار زدهام آقا.
📝 امروز میخواهم عهدم را با شما تجدید کنم، عهدی که بارها آن را شکسته اما، هربار به دنبال فرصتی بودهام که دوباره آن را تجدید کنم 💔
مقام عرشی حضرت زهرا_3.mp3
13.1M
#مقام_عرشی_حضرت_زهرا "س" ۳
✦ الگوگیری؛ اساس و پایهی هر حرکتی است!
بدون الگوی صحیح، هیچ حرکتی نه درست، آغاز میشود، نه به سرانجامِ درست میرسد!
✨حضرت زهرا سلامالله علیها، کاملترین الگوست برای یک زندگی موفق که نتیجهی آن، تکامل باطن انسانی ماست!
الگویی برای همه... نه فقط بانوان ❌
#استاد_شجاعی 🎤
@m_kanalekomeil
#قسمت_نهم
#شهيد_مهدي_زين_الدين
حول و حوش عملیات خیبر بود . خیلی وقت می شد که از مهدی خبر نداشتم . از یکی از خانم ها که شوهرش آمده بود پرسیدم " چه خبره ؟ خیلی وقته که از آقا مهدی و بچه ها خبری نیست " گفت شوهرم می گوید " همه سالم اند ، فقط نمی توانند بیایند خانه . باید مواضعی را که گرفته اند حفظ کنند . " هر شب به یک بهانه شام نمی خوردم یا دیر تر می خوردم . می گفتم صبر کنم شاید آقا مهدی بیاید . آن شب دیگر خیلی صبر کرده بودم . گفتم حتماً نمی آید دیگر . تا آمدم سفره را بیندازم و غذا بخورم ، مهدی در زد و آمد تو . صورتش سیاه سیاه شده بود . توی موهایش ، گوشه چشم هایش و همه ی صورتش پر از شن بود . بعد از سلام و احوال پرسی گفتم " خیلی خسته ای انگار . " گفت " آره چند شبه نخوابیدم . " رفتم غذا گرم کنم و سفره بیندازم . پنج دقیقه بعد برگشتم دیدم همان جا ، دم در ، با پوتین خوابش برده . نشستم و بند پوتین هایش را باز کردم . می خواستم جوراب هایش را در بیاورم که بیدار شد . وقتی مرا در آن حالت دید عصبانی شد . گفت " من از این کار خیلی بدم می آید . چه معنی دارد که تو بخواهی جوراب من را در بیاوری ؟ " بلند شد و دست و صورتش را شست دو سه لقمه غذا خورد و رفت خوابید .
سر این چیزها خیلی حساس بود . دوست نداشت زن بَرده باشد . می گفت " از زمانی که خودم را شناختم به کسی اجازه ندادم که جوراب و زیر پوشم را بشوید . " خودش لباسهای خودش را می شست . یک جوری هم می شست که معلوم بود این کاره نیست بهش می گفتم ، می گفت " نه این مدل جبهه ای است . "
آن شب بعد از چند ساعت بیدار شد . نشستیم و حرف زدیم . از عملیات خیبر می گفت . می گفت " جنازه ی خیلی از بچه ها آن جا مانده و نتوانستیم برشان گردانیم . " حمید باکری را گفت که شهید شده . حالا من وسط این آشفته بازار پرسیدم " اصلاً شما ها یاد ما هستید ؟ اصلاً یادت هست که منیری ، لیلایی وجود دارد ؟ " چند ثانیه حرف نزد . بعد گفت " خوب قاعدتاً وقتی که مشغول کاری هستم ، نمی توانم بگویم که به فکر شما هستم . اما بقیه ی وقت ها شما از ذهنم بیرون نمی روید . دوستانم را می بینم که می آیند به خانه هایشان تلفن می زنند و مثلاً می گویند بچه را فلان کار کن . ولی من نمی توانم از این کارها بکنم . " آن شب خیلی با هم حرف زدیم . فهمیدم که این آدم ها خیلی هم به خانواده شان علاقه مندند ، ولی در شرایط فعلی نمی توانند آن طور که باید این را بگویند .
🌸پايان قسمت نهم داستان زندگي #شهيد_مهدي_زين_الدين 🌸
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاصه عمر یه آدم مشهور به کلام حاج آقا قرائتی
🌻 امــــٰـام صـــٰــادق (عَلیهالسَّلام)
۔۔۔فـــَــرمـــــودَنـــــد:
کَسے کہ مُقیّـــــد بہ گـــُــفتن تَسبـــــیح
⇠﴿ حَضرت زهرٰا(سَلٰاماللهعلیهٰا) 𔘓﴾بــــٰـاشَـــــد،
"عــــٰـاقبـــــت بہِ شَـــــرّ نمےشَـــــود. "❀
📚: کافے، ج³، ص³⁴⁴
#یــــٰـازهـــــرا🌷
#فاطمیه💔🖤