eitaa logo
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
10.6هزار ویدیو
142 فایل
مشکل کارمااینه که برای رضای همه کارمیکنیم به جزرضای خدا⚘ حذف آی دی از روی عکس ها وطرح ها مورد رضایت نیست❌ کپی و انتشار مطالب با صلوات جهت تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بلا مانع هست✅ خادم کانال👇 @sh_hajahmadkazemi
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
✅ شهدا و عید قربان 🔶 شهدا برای حفظ اسلام و نظام اسلامی از جان گذشتند و به همین خاطر در جنگ نظامی پیروز شدیم. 🔶 امروز ما برای حفظ اسلام و نظام اگر از مال بگذریم در جنگ اقتصادی هم پیروز می‌شویم. ⬅️ مصادیق جهاد مالی: ۱- تقویت فرهنگ کار و پرکاری در مقابل تنبلی و راحت‌طلبی ۲- تقویت روحیه همکاری و تعاون در مقابل تک‌روی و خودخواهی ۳- تقویت روحیه تمییزکاری و منظم‌کاری در مقابل کارهای بی‌برنامه ۴- تقویت روحیه توجه به حلال و حرام در مقابل بی‌توجهی به احکام شرعی ۵- تقویت روحیه قناعت و بهره‌وری در مقابل روحیه مسرفانه و مصرف گرایانه ۶- تقویت روحیه محکم کاری و وجدان کاری در مقابل کارهای رفع تکلیفی ۷- تقویت روحیه انفاق و احسان در مقابل روحیه تنها‌خوری ۸- تقویت روحیه اتصال به اسباب معنوی در مقابل روحیه مادی و غربی @sardarkomil
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
❀یـٰافـٰاطِمةألـْزَهـ❥ـراء(س)❀: 🌸در برخی به او برای کار و رفت و آمد با ایراد می گرفتند. 🌼برخی فکر می کردند که لباس يعنی آهسته قدم برداشتن و ذكر گفتن و دعا كردن و ... 🔴👈ولی هادی اعتقاد داشت كه لباس روحانيت يعنی لباس به و به هر نحو ممكن. 🌷 @sardarkomil
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥این قسمت : شروع جنگ ۱ ✔️ راوی : تقی مسگرها 🔸صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشي بودند. سلام كردم وگفتم: امروز عصر قاسم با يك ماشين تداركات ميره كردستان ما هم همراهش هستيم. با تعجب پرسيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشه. جواب داد: باشه اگر شد من هم مييام. 🔸ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه ميكردند. ساعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشكري با يك جيپ آهو، پر از وسايل تداركاتي آمد. علي خرّمدل هم بود. من هم سوار شدم. موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي نداشتيد؟! گفت: اثاثها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم. روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با سختي بسيار و عبور از چندين جاده خاكي رسيديم سرپل ذهاب. هيچكس نميتوانست آنچه را ميبيند باور كند. مردم دست هدسته از شهر فرار ميكردند.از داخل شهر صداي گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده ميشد. 🔸مانده بوديم چه كنيم. در ورودي شهر از يك گردنه رد شديم. از دور بچه هاي را ديديم كه دست تكان ميدادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره ميكنند كه سريعتر بياييد! يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد. 🔸از پشت تپه تانكهاي عراقي كاملاً پيدا بود. مرتب شليك ميكردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت. از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟ من مرتب اشاره ميكردم كه نياييد، اما شما گاز ميداديد! قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟! آن هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچ ههاست. امروز صبح عراقيها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند. 🔸حركت كرديم و رفتيم داخل شهر، در يك جاي امن ماشين را پارك كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت خواند! ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرسيد: قاسم، اين نماز چي بود؟! قاسم هم خيلي با آرامش گفت: تو كردستان هميشه از ميخواستم كه وقتي با دشمنان و انقلاب ميجنگم اسير يا معلول نشم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه رو نصيبم كنه! ديگه تحمل رو ندارم! 🔸ابراهيم خيلي دقيق به حرفهاي او گوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را ميشناخت. خيلي خوشحال شد. بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد و گفت: دو گردان سرباز آنطرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر. 🔸با هم رفتيم. آنجا پر از سرباز بود. همه مسلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلاً آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند.قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند. آخر صحبتها هم گفتند: هر كي مَرده و داره و نميخواد دست اين بعثيها به ناموسش برسه با ما بياد. 🔸سخنان آنها باعث شد كه تقريباً همه سربازها حركت كردند.قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي. چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم. قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليك کردند. با شليك چند گلوله توپ، تانكهاي عراقي عقب رفتند و پشت مواضع مستقر شدند. بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند. 🔸غروب روز دوم جنگ بود. قاسم خانه اي را به عنوان مقر انتخاب كرد كه به سنگر سربازها نزديكتر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهيم بگو بيا دعاي توسل بخوانيم. شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نماز مغرب شد. هنوز زياد دور نشده بودم كه يك گلوله جلوي درب همان خانه منفجر شد. گفتم: خدا رو شكر قاسم رفت تو اتاق. اما با اين حال برگشتم. ابراهيم هم كه صداي انفجار را شنيده بود سريع به طرف ما آمد. 🔸وارد اتاق شديم. چيزي كه ميديديم باورمان نميشد. يك تركش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزويش رسيد! محمد بروجردي با شنيدن اين خبر خيلي ناراحت شد. آن شب كنار پيكر قاسم، دعاي را خوانديم. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 @sardarkomil👈
⛔️ سوال: چرا واقعه عاشورا اتفاق افتاد؟ امام حسین(ع) برای دین مردم قیام کرد یا برای حکومت؟! علت قیام چه بود؟ چرا حضرت سیدالشهدا قیام کرد؟ و چرا واقعه قتل عام 72 تن از بهترین فرزندان و یاران رسول خدا(ص) رخ داد؟! ⛔️ 🔵 برخی ممکن است یکی از جوابهای زیر را به این سوال بدهند:👇 ❌امام حسین(ع) بخاطر قیام کرد. (این نظر معتقدست معاذالله حضرت سیدالشهدا، ظرفیت پیروان خود را درست محاسبه نکرده بود.(اشتباه محاسباتی!!)) ❌امام حسین(ع) صرفا برای به دست گرفتن و سلطنت و بدست گرفتن حکومت بر مسلمین علیه یزید شورید. ❌ امام حسین(ع) قیام کرد که به وصال خداوند برسد! و خداوند او را برای شهادت برگزیده بود و اختیاری نبود! (غیرارادی بودن قیام و تفسیر عاشقانه) ❌ امام حسین(ع) از قبل می دانست که شهید میشود و از سوی جدشان دستور مستقیم داشت که به سوی کربلا حرکت کند! (مثلا نوعی سیاسی) ❌امام حسین(ع) برای بهشت رفتن شیعیان کشته شد. هر کاری خواستی در طول سال بکن، با گریه 10 روز محرم، پاک می شود. (رویکرد مسیحی) ✅ اما :👇👇 امام حسین(ع)به طور مشخص به دو علت زیر قیام کردند: 1⃣ و نهی از منکر: مبارزه با و ستم دستگاه حاکم (یزید) و اعتراض به رویکرد ضداسلامی حکومت یزید. بیعت نکردن با حکومت فاسد و غیرمشروع و نشان دادن انحراف در اسلام. خطبه امام حسین(ع) در منا در همین مورد است تا به جامعه اعلام کند با که علنا خلاف عمل میکند، نباید کرد.👌 سیدالشهدا(ع) در این مرحله شد ⚡️صدای اعتراض به ظلم و انحراف در سیره پیامبر(ص) را نه تنها به مردم آن زمان که به مردم همه زمانها اعلام کند. ⚡️ فریاد نشدن و و با حکام جور را برای همیشه در جهان طنین انداز کرد تا همه بدانند برای جلوگیری از انحراف در اسلام و حکومت طاغوت تا پای جان باید ایستاد.✌ و همرنگ ظالمان نشد. عدم بیعت امام زمینه رشد فکری و قیام های بعدی را نه تنها در بین مردم زمان که تا همیشه تاریخ، ایجاد کرد. دقیقا این ویژگی قیام امام حسین(ع) است که مسیحی و سنی و هر آزاده ای در جهان را مجذوب ایشان می کند. 👌 2⃣ تشکیل اجرا کننده اسلام (در صورت مهیا شدن شرایط) (نه رسیدن به قدرت و سلطنت و امارت!!) امام در این مرحله موفق نشد ⚡️ و از همین رو، شیعه، "منتظر" است تا با قیام آخرین امام، انتقام خون ایشان گرفته شود و حکومت اسلامی در سراسر جهان برپا شود. ✌🙏 🔴 اینکه چرا قیام ایشان به "تشکیل حکومت" که هدف دوم بود نرسید، علل و عوامل مختلفی دارد. از جمله: 👈1. آلودگی و تدریجی جامعه اسلامی از اسلام ناب عصر رسول الله(ص) به مرور زمان و فراموش شدن و غفلت جامعه اسلامی از آموزه های قرآنی. سرگرم شدن جامعه به امور دنیوی و فراموش کردن سلوک پیامبر. و سست عهدی کوفیان، بعنوان مهمترین شهر اسلامی در آن زمان، معلول همین وضعیت بود. آنها به عبیدالله بن زیاد، دادند🗡 و گرفتند. 💰(و دنیا را بر دین برگزیدند) 🔸حضرت اباعبدالله فرمود: باید خونمان را به صورت این خواب زده ها بپاشیم تا بیدار شوند.🔸 👈2. و بیرحمی حکومت اموی تا آنجا که برای خون عزیزترین فرزند رسول خدا هم ارزشی قائل نبودند و به هر شیوه ای مایل بودند ایشان را به قتل برسانند. علت خروج امام حسین با خانواده شان از و رفتن به (حرم امن خدا) هم همین موضوع بود. چون به حاکم مدینه فرمان داده شده بود، یا از امام بیعت بگیرد و یا او را به قتل برساند. اما وقتی جان امام در مکه هم در خطر بود، تصمیم به خروج از مکه و حرکت به سمت گرفتند. 👈 3. این نکته ناگفته نماند، امام حسین(ع) به شهادت خویش علم داشتند و راه شهادت را برگزیدند. با این حال نه امام (ع) نه امیرالمومنین(ع) و نه پیامبر(ص) و نه هیچکدام از اهلبیت در زندگی‌ سیاسی خویش از دانش استفاده نمی‌‌کردند و پیشگامی و اسوه بودن آنها مبتنی‌ بر وضع موجود و ارزیابی ظاهری بوده است. ━═🏴━⊰🍃🖤🍃⊱━🏴═━╮ کانال کمیل درایتا👇 👉 @m_kanalekomeil👈 واتساپ 👇 :https://chat.whatsapp.com/0RTqGq3dSKmLWz2oraWKtU ╰━═🏴━⊰🍃🖤🍃⊱━🏴═━╯
🚩 قسم به خون ، تا خون پاک او که همانا تحقق ماموریت او در نابودی و خفت است، این بغض فروخفته این خشم مقدس این آتش قلبهایمان سرد و خاموش نخواهد شد! 🚩 قسم به او نخواهیم گذاشت هیچ نغمه شیطانی، راه ما، هدف ما و عقیده و آرمان بزرگ ما را که 1400سال خون دل خوردیم تا به ثمر نشیند، منحرف و مایوس سازد.. 🚩قسم به تا پرچم را بر سرتاسر جهان نزنیم، آرام نخواهیم گرفت. 🚩 و قسم به دستی که از او جا ماند و برق انگشتریِ ولایت، که جهان را گرفت، تا آخرین نفس با خواهیم ماند.. و نخواهیم گذاشت تنها و بی یاور بماند.. 🚩 ما این نامه را با خون امضا میکنیم🚩 🇮🇷━⊰🍃کانال کمیل🍃⊱━🇮🇷 درایتا👇 👉 @m_kanalekomeil 👈 نزدیکا👇 m_kanalekomeil واتساپ 👇 :https://chat.whatsapp.com/0RTqGq3dSKmLWz2oraWKtU ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دیدن این فیلم برای فریب خوردگانی که در روزهای اخیر دل را شاد کردند، ضروری است. 🚩 روایت از جنایت های عجیب در و .. من دیدم کودکی را در همین سر بریدند.. روی آتش پختند و لای پلو گذاشتند و برای مادرش فرستادند.. 😭 دو هزار جوان را بین خودشان فروختند و دست به دست کردند.. از سوال میکردند سرت را ببریم یا با تیر تو را بکشیم.. 💚سلام خدا بر روح پاک .. نماد و عزت و .. سلام بر تو ای 🇮🇷━⊰🍃کانال کمیل🍃⊱━🇮🇷 درایتا👇 👉 @m_kanalekomeil 👈 نزدیکا👇 m_kanalekomeil گروه۱ واتساپ👇 :https://chat.whatsapp.com/0RTqGq3dSKmLWz2oraWKtU گروه۲واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/JjBzCdw0L9HHOv91s4CXwL ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╯
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت بیست وچهارم: شروع جنگ ۱ ✔️ راوی : تقی مسگرها 🔸صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشي بودند. سلام كردم وگفتم: امروز عصر قاسم با يك ماشين تداركات ميره كردستان ما هم همراهش هستيم. با تعجب پرسيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشه. جواب داد: باشه اگر شد من هم مييام. 🔸ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه ميكردند. ساعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشكري با يك جيپ آهو، پر از وسايل تداركاتي آمد. علي خرّمدل هم بود. من هم سوار شدم. موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي نداشتيد؟! گفت: اثاثها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم. روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با سختي بسيار و عبور از چندين جاده خاكي رسيديم سرپل ذهاب. هيچكس نميتوانست آنچه را ميبيند باور كند. مردم دست هدسته از شهر فرار ميكردند.از داخل شهر صداي گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده ميشد. 🔸مانده بوديم چه كنيم. در ورودي شهر از يك گردنه رد شديم. از دور بچه هاي را ديديم كه دست تكان ميدادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره ميكنند كه سريعتر بياييد! يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد. 🔸از پشت تپه تانكهاي عراقي كاملاً پيدا بود. مرتب شليك ميكردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت. از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟ من مرتب اشاره ميكردم كه نياييد، اما شما گاز ميداديد! قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟! آن هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچ ههاست. امروز صبح عراقيها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند. 🔸حركت كرديم و رفتيم داخل شهر، در يك جاي امن ماشين را پارك كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت خواند! ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرسيد: قاسم، اين نماز چي بود؟! قاسم هم خيلي با آرامش گفت: تو كردستان هميشه از ميخواستم كه وقتي با دشمنان و انقلاب ميجنگم اسير يا معلول نشم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه رو نصيبم كنه! ديگه تحمل رو ندارم! 🔸ابراهيم خيلي دقيق به حرفهاي او گوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را ميشناخت. خيلي خوشحال شد. بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد و گفت: دو گردان سرباز آنطرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر. 🔸با هم رفتيم. آنجا پر از سرباز بود. همه مسلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلاً آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند.قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند. آخر صحبتها هم گفتند: هر كي مَرده و داره و نميخواد دست اين بعثيها به ناموسش برسه با ما بياد. 🔸سخنان آنها باعث شد كه تقريباً همه سربازها حركت كردند.قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي. چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم. قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليك کردند. با شليك چند گلوله توپ، تانكهاي عراقي عقب رفتند و پشت مواضع مستقر شدند. بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند. 🔸غروب روز دوم جنگ بود. قاسم خانه اي را به عنوان مقر انتخاب كرد كه به سنگر سربازها نزديكتر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهيم بگو بيا دعاي توسل بخوانيم. شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نماز مغرب شد. هنوز زياد دور نشده بودم كه يك گلوله جلوي درب همان خانه منفجر شد. گفتم: خدا رو شكر قاسم رفت تو اتاق. اما با اين حال برگشتم. ابراهيم هم كه صداي انفجار را شنيده بود سريع به طرف ما آمد. 🔸وارد اتاق شديم. چيزي كه ميديديم باورمان نميشد. يك تركش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزويش رسيد! محمد بروجردي با شنيدن اين خبر خيلي ناراحت شد. آن شب كنار پيكر قاسم، دعاي را خوانديم. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🇮🇷━⊰🍃کانال کمیل🍃⊱━🇮🇷 درایتا👇 👉 @m_kanalekomeil 👈 نزدیکا👇 m_kanalekomeil گروه۱ واتساپ👇 :https://chat.whatsapp.com/0RTqGq3dSKmLWz2oraWKtU گروه۲واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/JjBzCdw0L9HHOv91s4CXwL ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╯
37.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کامل آهنگ در وصف با محوریت جوانمردی و روح بلند 🚩بسیار زیباست.. مخصوصا انجا که فتح اراضی میکند 😉 بی دلیل نیست که کفر و عصبانیت کنیزکان و خوانندگان لس آنجلسی وهابی و اسراییلی را درآورده لطفا منتشر کنید.. 🚩🏴 لافتی ای پدر.. لا فتی جز شما.. فزت بربک علی.. 🏴🚩 🌙 ┅═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄ 🇮🇷━⊰🍃کانال کمیل🍃⊱━🇮🇷 درایتا👇 👉https://eitaa.com/m_kanalekomeil گروه۱ واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df گروه۲واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╯
🔶 آقای حیاتی ! حیف شما نبود؟ خودتو خرج کیا کردی.. خرج کف و هورای یه مشت فیک مجازی و هرزه های دائم الخمر؟! ┅═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄ 🇮🇷━⊰🍃کانال کمیل🍃⊱━🇮🇷 درایتا👇 👉https://eitaa.com/m_kanalekomeil گروه۱ واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df گروه۲واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╯