امشب بهلطف امیرالمؤمنین شب جهش در سبد آراء جبهه انقلاب بود. بسیاری از مرددین، با مناظره امشب، تصمیم خود را گرفتند و حتی بخش قابل توجهی از بدنهٔ آراء دو نامزد دیگر، با مشاهده بیاطلاعی و عدماشراف و انشاءخوانیهای ناشیانه نامزدهایشان، ریزش کرد. آقای پورمحمدی که نهبرای جلب رای، بلکه برای ریبرندینگ خود وارد کارزار انتخابات شده، شکستخورده و ناموفق بود و آقای پزشکیان، با اذعانهای متعدد به «نمیدانم/بلد نیستم»های خود کفر طرفدارانش را درآورد. او حتی نتوانست از ذخیرههای استراتژیک جبهه اصلاحات که بهعنوان آخرین امید اصلاحطلبان شهربهشهر در ستادهای او فعالیت و سخنرانی میکنند، حمایت کند و پشتشان را خالی کرد که «هرکس اومده توی ستاد من، خودش اومده»! حتی جملات عربی او دیگر مثل روزهای اول برای مخاطب جذابیت ندارد و تبدیل به کلیشههای نخنما شده. نامزدهای جبهه انقلاب اما با جلوه قدرتمند خود، هم در دفاع از دستاوردهای دولت شهید رئیسی و هم در پاسخ قاطع به طلبکاریهای قبیح آنها، موفق و طوفانی ظاهر شد و بهنظر، بخش قابل توجهی از آرای خاموش را بهخود اختصاص داد. با مدد امیرالمؤمنین و تلاش جبههانقلاب ان شاءاللّه در روزهای آینده، میخ آخر بر تابوت جبهه غربگرا کوفته خواهد شد.
«مهدی مولایی»
تا ابد هرچه خلیفهاست به قربان علی.
عیدتون مبارک بچهشیعههای خوب مولا💚
تله «اجماع»، ده روز تمام امت حزباللّه را معطل خود کرد. بسیاری، به انتظار اجماع، نشستند و هیچ نکردند تا یک اسم از جلسه اجماع نامزدها خارج شود و همان اسم را توی صندوق بیندازند و تمام؛ رفع تکلیف. اراده خداوند اما ظاهرا چیز دیگری است. گویا در این مقطع از تاریخ، امت باید خود به بلوغ انتخاب برسد؛ به تحقیق و تفحص و سبکوسنگین کردن و بحث و تبادل آراء، تا قدرت انتخاب خود را اظهار کند. باید ملاکهای سالها آموخته و آزموده خود را از کولهٔ اندوختههای خود درآورد و یکیک با نامزدها بسنجد و عاقلانه و تاریخی، یک انتخاب تمام عیار کند. و پای این انتخاب هم بایستد. امت در بوته آزمایش افتاده انگار. آزمایش انتخاب. تکلیف گویی بهاین سادگیها میل رفع شدن نداشته. و رشد امت_اگر خدا بخواهد_ از دل همین آزمایشهاست. پس ابایی نداریم. ما هم مرد گذراندن برهههای سخت امتسازیم. به قدمت هزارسال. یکی پسِ دیگری. در فرصت باقیمانده، چشم از اجماع بشویید_که اگر مجتمع شوند، رحم خداست_ و خود، مردانهوار به تحقیق و مشورت و توسلی انتخابتان را نهایی کنید و در فرصت باقی تا مینوانید تبلیغش کنید. به توسل به حضرتش_عج_ و برکت خونِ هنوز گرمِ شهیدان خدمت، بهخواست خدا مشیّت الهی از سرانگشت سبابه امت متظاهر میشود. دست در دست، برای عبور سرفراز از این آزمایش همگانی و ورود به باب رحمت الهی.
«مهدی مولایی»
مغلطه «فلانی خوبهها، ولی اگه بره دور دوم پیروز نمیشه، پس به بهمانی رأی بدید» مغلطهای مضحک و گولزننده و سادهانگارانه است، برای رأیاولیهای کمتجربه سردرگم؛ نه برای آنها که چندین دوره رأی به صندوق انداختهاند و میدانند کجای سرنوشت ایستادهاند. این مغلطه یعنی اگر در دور دوم، جبهه انقلاب و توده مذهبیون و امت حزباللّه تمام حمایت خود را سراپا، پای یک نامزد واحد بگذارد و همه آنها که دور اول رأیشان را صرف دیگرنامزدها کردهاند، برای یک نامزد واحد، پای صندوق بیایند، باز در مقابل نامزد واحد جبهه مقابل، ناتواناند! یعنی ما یقین داریم که جبهه انقلاب، میان اکثریت رای دهندگان_که کلیّت نظام را قبول دارند و پای صندوق آمدهاند_ به اندازه پنجاهدرصد هم مقبولیت نخواهد داشت. پنجاه درصد «مردم» هم حتی نه؛ پنجاه درصد «نیروهای پایکار انتخابات» هم پشت جبهه انقلاب نیستند! گویندگان این حرف، لوازم کلام خود را درک کردهاند؟ جبهه انقلاب، بین رأیدهندگان نظام هم پنجاهدرصد اقبال ندارد؟ اگر ندارد که نتیجه را تحویل دیگر رقبا بدهید و به کرسی مجلس و دولتسایه برگردید! اگر نماینده اکثریت نیستید، چرا میخواهید بر اکثریت حکمرانی کنید؟ و اگر به نیروهای پشتیبان انقلاب و حزباللّهیهای همیشه پایکار و مردمی که ده روز تمام برایتان سنگتمام گذاشتند ایمان دارید و مقبولیت انقلابیها را پذیرفتهاید، پس رأیدهندهها را با لولوی «دور دوم» نترسانید و بگذارید هرکس آزادانه و مختار، به نامزد اصلح خود رأی دهد. اگر اکثریت بودید پیروزید و اگر نبودید، مردانه تن به اراده اکثریت خواهید داد.
«مهدی مولایی»
بوی دلسوزی برای انقلاب از کلمههایتان استشمام نمیشود؛ نوشتههایتان بوی تعفن میدهد؛ سیاه است؛ تاریک؛ روزهای اول توی رودربایستی، میگفتید هر دو نامزد جبهه انقلاب بسیار عزیزند و ما چقدر خوشبختیم که دوتا نامزد فوقالعاده برای انتخاب داریم و ضدانقلابها و براندازها چقدر بدبختند که میان خودشان هیچکس را در این سطح ندارند. از بیستوچهار ساعت آخر و صبح امروز اما نقاب از چهرههای قدرتطلبانه بسیاری افتاد. عرصه که تنگ شد و دیگری بهنفع نامزدتان کنار نکشید، وقتی احساس کردید که گویی استقبالتان کم است، تمسخر و توهین به نامزد مقابل را شروع کردید؛ بچگانه؛ لجبازانه؛ حقیرانه؛ بیآنکه برایتان مهم باشد که اگر نامزد راهیافته به دور دوم، نامزد محبوب شما نباشد، با این حجم از کینه و نفرت ساطعشده از جنابتان به نامزد دیگر، در دوگانه دور دوم چه خواهید کرد. ارزشهای انقلاب اسلامی را نفهمیدهاید. که اتفاقا انتخابات هرچه رقابتیتر و تنگاتنگتر باشد، قوت انقلاب بیشتر است و اتهام «انتصاب» و «از پیش تعیینشده بودن» رئیس جمهور کمتر است. اتهامی که سالها به آقای رئیسی زدند و گفتند که از صندوقی بیرقابت درآمده. رقابت یعنی همین؛ کنار نکشیدن و تا آخر ایستادن و محک زدن اقبال هر نامزد بعد از اعلام نتایج. جمهوریت را بپذیرید و کماقبال بودن نامزدتان را گردن عدمانصراف نامزد دیگر نیندازید. رقابت را بپذیرید و از تخریبهای کودکانهٔ دست بکشید. نفس خودتان را آماده پذیرش اراده اکثریت کنید، که خدایناکرده بعد از اعلام نتایج اگر معادلاتتان بر هم خورد، طغیان و سرکشی نکنید. صندوقهایمان اگر سقوط کردند نگران نباشیم؛ مراقب باشیم ایمانهایمان سقوط نکند!
«مهدی مولایی»
اختلافنظری اگر داشتیم، برای ایران بود. فکرهای مختلف، نامزدهای مختلف را راهحل پیشرفت کشور و انقلاب میدانست. یکی معتقد بود که فلان نامزد برای پیشرفت ما بهتر است و دیگری، نامزد دوم را گزینه مناسبتری برای جبهه انقلاب میدانست. اسمش «اختلافنظر» بود.«تفرقه و انشقاق» نبود. محترم بود. و از دل اختلافنظرهاست که اصلح کشف میشود. حالا توفیق اجباری شده که روی نامزد واحد اجماع کنیم. خودشان اگرچه به اجماع نرسیدند، صندوقها اما به اجماعمان رساندند. همین را مگر نمیخواستیم؟ الحمدللّه؛ جبهه انقلاب در موضع ضعف نیست حالا. برخی را آقای قالیباف از چنگ جبهه مقابل خارج کرده بود و توانستهبود رأیشان را جلب خود کند. این توانایی او بود. این قشر احتمالا به اردوی حقیقی خودشان بازخواهند گشت. الباقی اما پایکار جبهه انقلابند همیشه. نیازی به دعوت برای پیوستن به نامزد باقیمانده ندارند؛ خودشان میزباناند اصلا. متحدیم. همدل. مثل صبح ۱۳ دیماه. مثل نیمهشب وعدهصادق. دست در دست. به وسوسههای اقلیت اغواگری که آنقدر در نقش خود فرورفتهاند که حالا میگویند «حاضرم به نامزد نابلد جبههمقابل رأی دهم اما به خودی نه» گوش ندهیم. در دهروز گذشته بهقدر کافی از تحلیلهای سطحی مضحکشان بهرهمند شدهایم و حالا بیاعتباریشان ثابت شده. زمزمه تفرقهافکنان را در نطفه بیمحلی کنیم. وقت اخوّت است. و ما باز پای کار ایرانیم؛ ما نایبان شهیدان گمشده در مههای ورزقان.
«مهدی مولایی»
در دستگاه محاسباتی خداوند گاهی جهاد، تلاش، دعا و استغفار چهار روزه امتّی، ابتلای مقرّر چهارساله و بلکه چهلساله را از سر آنها برمیدارد. امت موسی با تضرعی چهلروزه عذاب و ابتلای مقرر و قطعی صدوهفتاد ساله را از خود دور کرد. امت اگر در قیام چهار روزهٔ خود، نشان دهد که همچنان پایبند به احکام شریعت و ارزشهای الهی است و قرص و محکم پای آرمانهای خداوندیِ خود ایستاده؛ اگر نشان دهد که به طمع وعدههای پوچ گذر از آرمانهای انقلابی و وادادگی در برابر ابرقدرتهای طاغوتی، تن به حاکمیت سستعنصران نمیدهد؛ امت اگر ثابت کند که در پیحاکمیت عزتبخشهاست نه تشکیلدولت ذلتخواهان منفعل در برابر استکبار، و نشان دهد که همچنان در کنار مستضعفان و پایبرهنگان است و اشرافگرایان متکبر را طرد میکند، به فضل الهی، خداوند هم ابتلای چهارساله قریبالوقوع را از آنان دفع میکند. این سنّت خداست. که سرنوشت هر امت را، جز خود آن قوم تغییر نمیدهد. پس به جهاد و استقامتی چهار روزه، از ابتلای چندساله میرهیم ان شاءاللّه.
«مهدی مولایی»
چه جوانانی اسماعیل؛ چه جوانانی!
نسل سوم و چهارم انقلاب؛ جوانهای دهه هفتاد و هشتاد. کار انتخابات روی انگشت اینها افتاده رسما. از اتاقهای اندیشهورز ستادها برای ترسیم اهداف؛ تا ترک موتورهای هوندا از اینسوی شهر به آنسو برای تبلیغ و برای نشر پوستر؛ از جیب شخصیشان خرج میکنند برای چاپ پوستر و بنر! باورت میشود؟ لپتاپهایشان را یکساعت خاموش نمیکنند؛ شبانهروز درحال کار گرافیکی و طراحی و تولید محتوا هستند. پویشی راهانداختهاند که با شمارههای رندوم تماس میگیرند برای اقناع مردم؛ تلفن پشت تلفن؛ این جوانها کانالهای تلگرامیشان را شبانهروز وقف شناساندن اصلح کردهاند؛ پیجهای اینستاگرامیشان؛ استوری پشت استوری. توییت پشت توییت. یکعدهشان راه افتادهاند کف خیابان حتی؛ میگویند تا چشمتویچشم مردم، آرمانهایمان را نشر نکنیم دلمان آرام نمیگیرد. از تاکسیها تا مهمانیهای خانوادگی؛ از شمالنشینهایتهران تا دورافتادهترین روستاهای چندخانواری. این نسل عجیب مجاهد. اینها از مرحله شناخت معیارهای حکمران صالح گذشتهاند. از توان تطبیق معیارها بر اشخاص هم گذشتهاند. این نسل وارد مرحله اثرگذاری اجتماعی و ایجاد موجهای میلیونی برای تعیین حکمرانان صالح شدهاند. من_فارغ از اینکه چهکسی رئیسجمهور شود_ به این نسل کمربستهٔ مجاهد، به این چریکهای اجتماعی کفخیابان و مجازی، و این یاوران آخرالزمانی انقلاب مباهات میکنم. خداقوت بچهها.
«مهدی مولایی»
بعد از «خرابکاری شرافتمندانه» و « خشونت انسانی» حالا معنی پرنسیپ اخلاقی را هم فهمیدیم. قشر شکمسیر بیدغدغه قارونصفت و یاغی که وقتی برای سوارشدن بر گرده مستضعفان، از شورش سخت و خیزش نرم_بخوانید هرزگی_ راه بجایی نبرده، حالا عزمکرده که کارگران و مستأجران و ضعفا را بهسان بردگان قرون وسطایی خود شکنجه کند. احساسخطر اشراف و اغنیا از حضور و اتحاد مستضعفان و پایبرهنگان. عصبانیت طبقه همیشه برخوردار، از تغییر معادلات بهنفع طبقه کمتربرخوردار. آرایش جنگی ملّاکان و بردهپروران، در مقابل تودههای امّیدوار مستضعفان. اینبار اما کارگران و مستأجران و طبقه متوسط تحتفشار، با انتخاب «حامی مستضعفان»، بغض سالها فروخورده خود را برسرتان فروخواهند آورد. زیادهخوارهای پست شکمباره.
«مهدی مولایی»
«اُمة یدعون الی الخیر»های پایکار ایران، روز آخر جهاد تبلیغ است؛ ناامید نشویم. از پا ننشینیم. یک تماس گاهی مساویاست با جلب رأی یک خانواده. یک گفتگو گاهی مساوی است با تغییر موازنه آراء در یک شهر. تأکید این چندساعت پایانی را روی احیای آرای خفته بگذاریم. تجربه این چند روز نشانداده، برخی_ خصوصا در شهرستانها و رنجسنی میانسال_ که شرکت یا عدمشرکت در انتخابات اصلا برایشان موضوعیت ندارد، صرفا با این سوال ساده که « باشه؛ کدومشون بهتره؟» و پاسخ یک کلمهای و نهایتا چندجملهای شما تصمیم به رأی به اصلح میگیرند! خیلی راحتتر از چیزی که تصور میکنید؛ زیست سیاسی همه شهروندان کشور مثل هم نیست؛ دیگران را با خودتان مقایسه نکنید. طیف کثیری از جامعه اصلا مناظرات را ندیده و پیگیر محتواهای فضایمجازی نبوده؛ در بعضی خانوادهها حتی، آرای اعضایخانواده تابع رأی سرپرست خانواده است! با یک گفتگوی ساده چند دقیقهای میتوان قلبهای بسیاری را متمایل به اصلح کرد. با چند گزاره بدیهی درباره دو نامزد. این چندساعت از کنار هیچکس ساده عبور نکنیم؛ فامیل، همسایه، رانندهتاکسی، فروشنده، مشتری، همه و همه؛ مردم را دعوت به مشارکت و کنشگری اجتماعی کنیم. بدون جدال و مراء. بدون حاشیه و اصرار. سرنوشت این انتخابات را تکرأیهای خفته مردم تعیین خواهد کرد. مطمئن شویم که در این ساعات پایانی_ فارغ از عملکرد این چند روزمان_ حداقل یک رأی دیگر به سبد آرای اصلح افزودهایم. امروز رقابت بر سر تکرأیهای مردّد است. یاعلیگویان کار را یکسره کنیم.
ما همه تلاش خودمان را کردیم ابراهیم؛ ما شبها نخوابیدیم؛ تماس گرفتیم؛ پیامک زدیم؛ صحبت کردیم؛ نفر به نفر. چشم توی چشم. ما یک هفته مثل خودت شدیم. خستگی نشناختیم. از شمال شهر تا روستاهای دور. تا ارتفاعات ورزقان شاید. معلق میان خوف و رجا. مادرهامان، ختم صلوات گرفتند. پدرهامان حدیث کسا خواندند. دست همه را گرفتیم تا صندوق رأی. چهکار باید میکردیم. ما خواستیم که خون هنوز گرم تو، زیر پا نرود ابراهیم. تو حیف بودی. ما خواستیم جای آن برادر ایستادهقامتمان در وزارتخارجه، نا لایقان تکیه نکنند خب. خواستیم یکی مثل خودت_حداقل شبیه به خودت_ توی پاستور بنشیند. خواستیم که وجدانهای خفته را برانگیزیم. مردمان کمترآگاه را روشن کنیم. نظامفکری جامعه را نزدیک به حق کنیم. ما باختیم ابراهیم؟ نباختیم که. ما نباختیم ابراهیم. ما برای خدا دویدیم؛ در پی کسب قدرت و ثروت نه. ما حالا میلیونها فکر بلندیم. میلیونها مردم کمربسته بر پای ایران؛ بر پای انقلاب. ما میلیونها مردم «کارنامه»دیده و «برنامه»شنیده. ما ابراهیمدیدههای بهکم ناراضی. ما توقف ناپذیریم ابراهیم هنوز. ما داریم میرویم هنوز. نه آن هشتسال متوقفمان کرد، نه هیچ چهارسال دیگری. ما میرویم تا اهتزاز بیرق لاالهالااللّه بر بلندای عالم. ما منتظران یکدم از پایننشسته ظهور. ما نزدیکان به قلّه. و دست تو امروز بازتر است برای گذر «جمهورِ» خود، تا فتحی که همه بسوی آنیم. ناامیدی گناه کبیرهست. گوش کن؛ صدای اذان هنوز از گلدستهها بلند است...
«مهدی مولایی»