ما همیشه دقیقهنودیها
یادداشت منتشر شده در صفحه اول و سوم روزنامه جوان
B2n.ir/n83459
امام آدمبد ها؛ امام غرقشده ها؛ امام لات ها؛ شلنمازها؛ بینمازها؛ خجالتی ها؛ پشتستون نشین ها؛ کماشک ها؛ یواشکی گریهکنها؛ خیلیگناهکار ها؛ شرمنده ها؛ گردنکج ها؛ کفش به گردن انداخته ها؛ پشیمانها؛ امام علیگندابی ها؛ رسولترک ها؛ مجیدبربری ها. حر ها. شما اگر نبودید، ما فهرست اصحاب ائمه را که میدیدیم، جز سلمان و میثم و ابوحمزه و ابوخالد و زراره و یونس بن عبدالرحمن، و پاکان و مهذّبان دیگر، شاید اسم دیگری به چشم نمیآمد. ما غرقشدههای تاریک و راکد هیچوقت شاید امید توی دلمان جوانه نمیزد. ما مطرود بودیم. پشت گوش افتادگان. از دور تماشاگران. اصحاب شما را که اما میبینیم، از تازهداماد نصرانی، تا پیرمرد عثمانی و تا حر یزیدی ، توی چشم میآید. توی خیمه تو آدمبد ها هم بین مهذّبان مینشینند. زانو به زانو. کتفبهکتف. انگار نه انگار . تو راستش امام مایی. امام «إرفع رأسک»گوی همیشه بالبخند ما. امام ما آدممعمولی ها. ما نهچندان مومنها که هنوز به تاری نحیف، وصلیم و جدا نشدهایم. ما گاهی توبهکنان و بیشتر توبهشکنان. چقدر خوب که هستی و چقدر خدا حـر را خیر بدهد که راه ما را باز کرد. ما حالا از انتهای مجلس، از پشت ستون، از ورودی کفشکَن خیمه میتوانیم جلوتر بیاییم. امشب زانو به زانوی خودت بنشینیم و بهروی خودمان هم نیاوریم که جنسمان با حبیبها و عباسها و آدمخوبهای پهلوبهپهلو نشستهمان فرق میکند. همیشهٔ سال، روز آدمخوبهاست. امشب اما شب ماست. لطفا راه باز کنید. راه باز کنید که امشب میخواهیم نزدیک آقا بنشینیم.
«مهدی مولایی»
منّت را... منّت را مردان میفهمند. منّت را مردان مغرور باجبهفلک نداده میفهمند. سلیمالنفسهای ایستادهقامت. زیربار دین هیچکس نرفتگان. سر بالاگرفتگان. منّت را... منّت را مردان میفهمند. آنها که حاضر اند هستیشان را بدهند اما مقابل نامردان گردن به ذلت و خواهش، کج نکنند. اصلا بار و بندیل ببندند و اهلوعیال را کاروان کنند از این شهر به آن شهر، ولی یک لحظه زیر پرچم متکبران سر خم نکنند. بنیهاشم از اینهایند راستش. از این مردهای باجنده. مغرورهای سرخمنکرده. دیدی این مردهایی که حتی کوچکترین حوائجشان را خودشان انجام میدهند و حتی از بچههای کوچکشان هم، آوردنِ چیزی و انجامِ کاری را نمیخواهند؟ بنیهاشم از اینهایند راستش. از این عزیزالنفسهایی که از تولد تا ممات حتی یک خواهش کوچک از کسی نمیکنند. از این حرص درآرها که همیشه همه کارها را خودشان میکنند. با نداری میسازند اما دهان به خواستن باز نمیکنند بنیهاشم از اینهایند راستش. و خب میدانی که پسر علی، بزرگ بنیهاشم است. تاریخ، ایستادهقامت ضد ذلتی مثل او ندیده. امّا... امّا این مرد مغرور عرب، این عزتمندترین ایستادهی تاریخ، این پسر علی، یکجایی... یکجایی ناچار میشود. یکجایی پا روی رگ بنیهاشمیاش میگذارد. این عادتِ خواهشنکردن و نخواستنِ دیرینه را کنار میاندازد. یکجایی... آه... میرود مقابل سپاه قهقههزنان و خردهپایان بیانصاف. میگوید «منّو انا ابن المصطفی» من پسر مصطفایم. منّت سر من بگذارید و کمی آب به طفلان ما دهید... آه. ادامهش به چهکارمان میآید. همین خواستن، خواهش کردن، منت از حرامزادگان کشیدن توسط مردی عزتمند. توسط بزرگ بنیهاشم... همین خودش روضهست. این شکستن غرور. نگاه خواهشمندانه یک مرد به دوردست یک سپاه. مردان طایفه ما را، قرنهاست که در شب هفتم، همین شکستن غرور بنیهاشمی یک مرد، بیچاره کرده... منّت را مردان میفهمند.
«مهدی مولایی»
ما اصالتا ترک هستیم.
موقع ولادتمان، بعد از اذان و اقامه، اسم عباس را در گوشمان میخوانند. بچههایمان که به دنیا میآیند، فامیل جمع میشوند و برای تبریک، میگویند «ابالفضل نوکری اولسون» الهی که نوکر ابالفضل باشه. وقتی کسی از ما پسردار میشود تا وقتی هنوز اسمی برایش انتخاب نشده، ابالفضل صدایش میکنیم.ما اصالتا ترک هستیم. خب خیلیهایمان در وطن، فارسی صحبت میکنیم؛ در حرم عباس اما ترکی، زبان رسمی است. ما در حرم عباس جز به لغت ترکی مکالمه نمیکنیم؛ حتی با خود او! ما اصالتا ترک هستیم. وقتی از آدم و عالم میبُریم و کاری از کسی برنمیآید، وقتی سختیها و مصائب به اوج خود میرسد، وقتی مریضمان بدحال میشود، وقتی بحث آبرویمان وسط میآید، به «ابالفضلین توشَن گولّارینا» متوسل میشویم؛ گرهها باز میشود؛ گویی که از اول گرهای نبوده! ما اصالتا ترک هستیم. دیگران اگر فقط در حکایتها و منبرها و کلیپها شنیدهاند، ما به چشم خود دیدهایم که بعضی محتضرهایمان در لحظات آخر میگویند «دارم با آقام ابالفضل میرم». ما دیدهایم که بغض نُه روزهی پدرهایمان بالاخره شب تاسوعا میترکد. مادرهایمان، قامت بلند پسرهایشان را که میبینند، به خوشقامتِ امالبنین میسپارندش. ما پشت در پشت و نسل در نسل، عشق ابالفضل را از پدربزرگهایمان به ارث میبریم. ما اصالتا ترک هستیم. همگی، زندگیهایمان را به عباس تکیه دادهایم. آنطور که حسین. ما شب نهم بیتکیهگاه میشویم. شب نهم خیلی بیچارهایم. شب نهم را یکطور ویژهای به ترکها تسلیت بگویید.
«مهدی مولایی»
وارد کوچه که میشدم آیلین، دختر ۴ ساله همسایه، از بین بچهها جدا میشد، جلو میآمد و با لبخندی که دندانهای شیریاش را نمایان میکرد سلام میگفت. دوست بودیم با هم. شعر تازهای اگر یادگرفته بود برایم میخواند و خوراکیای اگر در ماشین داشتم به او میدادم. چند هفته قبل، مادر آیلین با جیغ و فریاد از خانه خارج شد. ظاهرا طناب باریک تابی که از چارچوب اتاق دخترک برایش بسته بودند، ناغافل دور گلویش پیچیده و نفس بچه را بریده بود. اتفاق تلخی بود. دوست کوچکم را از دست دادم. حالا چند هفته بود که وقتی از پیچ انتهای کوچه وارد میشدم، کسی به سمتم نمیدوید؛ چند هفته بود که شعر جدیدی نمیشنیدم؛ محله تا سقف مرتفعترین ساختمان کوچه در غم فرو رفته بود. مادرش هنوز در بهت بود. میگفت دخترم هنوز بطور دقیق با مفهوم مرگ آشنا نشده بود. میگفت لابد دخترم لحظه مواجه شدن با مرگ،خیلی ترسیده. بیقرار بود. تا امروز.
امروز مادر آیلین خواب دیده که دخترش در باغهای بهشت، در میان بچههای دیگر با حضرت فاطمهزهرا درحال بازی است. مادر آیلین زن مذهبیای نیست. او پیش از این احتمالا هیچوقت این روایت را نشنیده بود که «انّ اطفال شیعتنا تربّیهم فاطمه» که در بهشت، کودکان فوت شده شیعه را فاطمه تربیت میکند. بعد در قیامت لباسهای زیبا تنشان میکند و به سر و رویشان میرسد و تحویل پدرومادرشان میدهد.
مادر دخترک حالا آرام شده.
حالا آیلین شعرهایش را آنجا میخواند.
کنار غنچههای قطعه کودکان بهشت زهرا.
کنار بچههای بمباران حلبچه یا هواپیمای ۶۵۵.
کنار جنینهای سقط شده توسط مادرانشان.
اساساً بچهها خیلی مظلوماند. مواجههشان با مقوله سهمگین مرگ مظلومانهتر است.و بهت مادرانشان پس از واقعه، بسیار مظلومانهتر.
این روزها مادران دلنازک و لطیف کاروان حسین، کودکان کمسال از دست دادهاند. به شکلی فجیع و بیرحمانه. همگی در بهت هستند. فرصت نشده بود مرگ را برای بچهها توضیح دهند.
برایشان دعا کنید بلکه خوابی ببیند.
بلکه آرام شوند...
«مهدی مولایی»
دنبالهٔ فارسیزبان تمدن غرب در ایران، این روزها پیکان حملات خود را سوی پشتوانه علمی و ایدئولوژیک جبهه انقلاب گرفته و چهارنعل میتازد. آیتاللّه میرباقری سالهاست که بدون ورود به حواشی، پیشقراول نقد بنیادین تمدنغرب است؛ خود را مشغول نقد ایسمهای کاذب سطحی نکرده و روی انهدام ارکان و ستونهای اصلی تمدن کفر متمرکز شده. حالا شیفتگان مظاهر پر زرق غرب، برای بسط مفاسد و تعفنات کعبه آمال خود، سنگر مستحکم فقاهت انقلابی را نشانه رفتهاند. به فضل الهی اما این آخرین دستوپا زدنهای غریقهای رو به اضمحلال غرب، راه بهجایی نمیبرد و آنچه باقی میماند نور همیشه تابان حق است و بیرق سبز اسلام بر قلههای رفیع تمدن. لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون.
برای چند شعار نمازگزاران عامی در نمازجمعه تهران بر علیه آقای ظریف، قشقرقی به وسعت تمام ایران برپا میکنند؛ توییت میزنند؛ او را تجلیل میکنند؛ برایش غشوضعف میروند و روزنامههایشان تیتر میزنند که «ظریف، خط مقدم حملات تندرو ها» و ترند اول فضایمجازیاش میکنند؛ باید هم بکنند؛ از شخصیتهای طراز هر جبهه باید اینطور دفاع و حمایت کرد. در مقابل، یک هفته است که جوخه تخریب غربزدهها، روی آیتاللّه میرباقری، تئوریسین بزرگ جبهه انقلاب، متمرکز شده و از فضایمجازی تا صفحه اول روزنامهها او را تخریب میکنند. دروغ منتشر میکنند و تهمت میزنند؛ اهالی جبهه انقلاب اما صمٌبکم، نهتنها ساکت و بیواکنش که حتی بیاطلاع از اهمیت فوقالعاده این مسئله است. گویی که انقلابیون، سِرشده و بیحس، عادت کرده بهتماشای بهمسلخ کشیدهشدن بزرگان خود. یکی پس از دیگری.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«تبعیض معکوس مذهبی» در گزینش اعضای کابینه دولت امالقرای شیعی جهان، امری بیریشه و ذوقی و صرفا برای جلب قلوب اقلیتها نیست؛ «عقبه معرفتی» دارد و یکی از نظریهپردازهای این تصمیم، آقای محسن رنانی_عضو شورای راهبری _ است. او که در بلوای ۱۴٠۱ در مقالهای نوشته بود که جمهوریاسلامی سهمرحله از مراحل چهارگانه سقوط را طی کرده و درحال تکمیل مرحله چهارم و سرنگونی عنقریب است، امروز با عضویت در شورای راهبری همین حکومت درحال سقوط، معتقد است که رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران، آوردهای جز «ترویج خرافه» و «تخریب عقلانیت ایرانی» نداشته و نهاد روحانیت در قرنهای اخیر اساسا تاسیس شده تا خرافه را تزریق کند؛ دیروز رهبری متدین و متشرع بودن و اعتقاد از بن دندان به جمهوری اسلامی را ملاک انتخاب کارگزاران عنوان کردند؛ کاش آقای رنانی واجد این معیارها باشند!
محمدباقر مجلسی یا محسن رنانی؟
منتشر شده در صفحات اول و سوم روزنامه جوان
(نقدی بر سخنان آقای رنانی درباره مذهب تشیع)
https://www.javanonline.ir/fa/news/1241263
منت بذارید و بر پسرعموی هفده سالهم فاتحهای قرائت کنید و برای سلامت برادر کوچکترش دعایی کنید؛ امیرالمؤمنین نگهدارتون.
رئیس مجلس ایران، در حضور دهها میهمان از سران کشورهای شرق و غرب جهان و درست زمانی که تمام رسانههای بزرگ بینالمللی روی مراسم تحلیف در مجلس ایران متمرکز بودند، صریح و بیلکنت، رسا و بلند، پشت میکروفون مجلس از همان بالا گفت که ما در پی ایجاد «تمدن نوین اسلامی» در جهانیم و آمدهایم که «ظهور منجی آخرالزمان را زمینهسازی کنیم». و رئیسجمهور منتخب، در روزی که مرکز توجهات جهانی بود، محکم و استوار، بخش غالب خطابه خود در مجلس را صرف حمایت از مستضعفان فلسطین و نقد تند دولت اسرائیل کرد و تشویقهای پیوسته حاضران را گرفت. این جمهوری اسلامی عزیز و حماسی و طوفانی ما. این یگانه حکومت شیعی آخرالزمان.
تشویق نتانیاهوی انسانکش و غاصب در مجلس اجارهای آمریکا؟ نه ممنون. من شیفته این تشویق پیوسته رئیسجمهور ایران توسط سران جهان و شعارهای بلند مرگ بر اسرائیل بیخ گوش سیاستمتدارهای شرق و غرب عالمم.