چرا کسی ما را ترور نمی کند؟!!!
این چند خط را اول برای خودم و بعد برای دوستان حزب اللهی خودم می نویسم.
همه ی رفقایی که در این جامعه کار فکری، فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، امنیتی می کنند.
نظامی، دانشجو، طلبه، استاد ، دانش آموز و غیره.
چرا محسن فخری زاده را ترور می کنند، حاج قاسم را ترور می کنند،احمدی روشن ها، شهریاری ها، رضایی نژاد ها، علیمحمدی ها را ترور می کنند اما کسی کاری به کار ما ندارد؟ چرا ما ترور نمی شویم؟!!!
ما در باور خودمان ، در خیال خودمان برای اسلام ، برای ایران ، برای عدالت ، برای انقلاب اسلامی و برای جمهوری اسلامی با کفر و ظلم می جنگیم.
ما در خیال و باور خودمان داریم با صهیونیسم ، آمریکا و اسرائیل می جنگیم
اما چرا کسی ما را ترور نمی کند!!!
انشاءالله که ما و شهدایی که ازشون اسم بردم در یک جبهه ایم ، همه برای عدالت در مقابل ظلم، همه برای اسلام در مقابل کفر
اما چرا آنها را ترور می کنند اما کسی کاری به کار ما ندارد؟!!!
این سوالی بود که دیروز یکی از اساتید مطرح کرد و واقعا ذهنم را درگیر کرد.
ترور کردن برای دشمن هزینه دارد
دشمن جایی هزینه می کند که ارزشش را داشته باشد
اگر دشمن انگیزه ای برای ترور ما ندارد به خاطر این است که هنوز انقدر ارزشمند نشده ایم.
خیلی از ما ها فقط حرف می زنیم اما بی خاصیتیم، اصلا کاری نمی کنیم!!!
خیلی از ما ها کار هم می کنیم اما کاری که فکر و مطالعه ی کافی پشتش نیست لذا یا بی خاصیت یا مضراست!!!
خیلی از ما ها کارهای خوبی می کنیم اما هیچکدام استراتژیک و راهبردی نیست لذا خیلی هم با ارزش نیست!!!
بیایید یک بار دیگر نقش خودمان را در دنیای پیرامونمان بازنگری کنیم.
برای رسیدن به هدف پیش رو یعنی ایجاد تمدن نوین اسلامی باید برای خودمان نقش کلیدی ، تاثیر گذار و راهبردی تعریف کنیم و کار کنیم .
آنقدر دقیق ، تمییز، حرفه ای ، تاثیر گذار و راهبردی که نفس کشیدن ما برای دشمن هزینه بالایی داشته باشد.
طوری کار کنیم که دشمن از زنده بودن ما احساس خطر و خسارت کند و برای حذف ما به در و دیوار بزند و هزینه بدهد.
به بهانه سالگرد شهادت یک مرد(1300/09/11)
حدودا 100 سال پیش...
حکومت قاجاریه دارد نفس های آخر را می کشد...
بعد از مشروطه، تتمه ی مقبولیت حکومت قاجار هم از بین رفته.
نه ساختار درستی هست و نه پادشاه مقتدری.
احمد شاه هنوز خیلی بچه است .
ایران بین دو قدرت روس و انگلیس تقسیم شده
روحانیتِ هوشیار تر مثل شیخ فضل الله، همان اول کار به دار کشیده شدند آنهایی هم که مثل مرحوم بهبهانی فکر می کردند از این جماعت روشنفکر(بخوانید تاریک فکر) آبی گرم می شود به دست روشنفکرها در خانه هایشان ترور شدند.
جریان روشنفکری هم هر روز در حال تئوریزه کردن استعمار غرب است.
خیلی شیک و مجلسی ، دلیل می آورند که انگلیس حق دارد ایران را تسخیر کنند!!!
اینها آمده اند که به ما کمک کند ، اینها امضایشان تضمین است ، اصلا به صلاح ماست که آنها ما را اداره کنند!!!
باید ذوب در غرب بشویم و الا به جایی نمی رسیم!!! مبادا کسی دچار افراط گرایی بشود و بخواهد در مقابل غرب متمدن بیایستد!!! باید به قوانین و نظام بین الملل احترام بگذاریم!!!
به قول تقی زاده باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی بشویم!!!
در این دوران سیاهی و تاریکی محض
گروه هایی در جای جای کشور برای دفاع از ناموس خودشان و کیان ایران و اسلام دست به فعالیت هایی می زنند
یکی از غیور مردانی که قیام کرد ، طلبه ی جوان گیلانی یعنی میرزاکوچک خان بود که نهضت جنگل را به پا کرد
هم برای رهایی ملت از استبداد قاجار جنگید و هزینه داد
هم برای استقلال کشور از دست انگلیس و روس جنگید و هزینه داد
آخر سر هم قزاق ها به فرماندهی رضاخان سپه سالار و به دستور انگلیسی ها، نهضت جنگل را سرکوب کردند و سر از بدن مطهر میرزا جدا کردند.
خدایت رحمت کند میرزا
لعنت ابدی خدای متعال بر دشمنانت و بر قاتلانت
راستی چه معجون شفا بخشی است ترکیب مشروطه و روشنفکری و انگلیس و رضاخان
رضاشاه روحت شاد!!!
✍دولت روحانی و جنگ روانی بودجه
🌱در سال های اخیر، هر چقدر برخی از مسئولین ما در مدیریت مملکت پسرفت داشتند به همان اندازه در جنگ روانی و حاشیه سازی به پیشرفت های چشم گیری رسیده اند .
🌱یکی از مواردی که هر سال دستمایه حاشیه سازی می شود ، ماجرای بودجه است.
🔵در ابتدا باید فرق بین اعتبار بودجه و پرداخت را روشن کنیم
🔹دولت بنابر تجربه و تحلیلش از وضعیت اقتصادی سال آینده ی کشور می آید یک عددی را به عنوان درآمد کلی سال آینده تخمین می زند ، بعد این عدد را بنابر اولویت هایی که در کشور هست تقسیم می کند و برای هر بخشی از کشور یک مقداری را اعتبار می کند مثلا می گوید برآورد ما این است که سال آینده کشور 1000 تومان در آمد دارد ، 100 تومانش را به عنوان بودجه عمرانی کشور اعتبار می کنیم .
حالا وقتی وارد سال جدید می شویم ،اگر عدد تخمین زده شده درست باشد و محقق شود این مقداری که اعتبار شده بود به آن بخش پرداخت می شود اما اگرآن مقداری که تخمین زده شده بود محقق نشود، اصطلاحا کشور دچار کسری بودجه می شود و نظام پرداخت ها مشکل به وجود می آید کما اینکه در تمام سال های اخیر اینطور بوده است .
🔹توجه کنید که در اعتبار کردن، پولی به حساب هیچ نهادی نمی رود ، انتقال پول زمانی است که بودجه پرداخت می شود .
🔵بودجه کشور دارای یک سری دسته بندی کلی است که اولویت های هرکدام با دیگری فرق دارد.
به عنوان مثال بخشی از بودجه، تامین کننده ی حقوق کارمندان ارگان های حکومتی است.
بخشی از بودجه تامین کننده نیازهای آموزشی است .
بخشی از بودجه مربوط به نیازهای فرهنگی است.
و قس علی هذا.
🔴حالا وقتی کسری بودجه پیش می آید دولت چه می کند ؟ دولت هیچ وقت نمی تواند از اولویت های بالاتر کم بگذارد یعنی هیچ وقت نمی آید به بهانه کمبود بودجه حقوق کارمندان را ندهد بلکه می رود سراغ اولویت های پایین تر و بودجه ای که برای آنها اعتبار کرده را به آنها پرداخت نمی کند.
متاسفانه در کشور ما پایین ترین اهمیت و اولویت را در بودجه ، نهادهای فرهنگی دارند لذا هر سال که کسری بودجه داریم برای خیلی از نهاد های فرهنگی به خصوص حوزه ی عملیه یا اصلا پرداخت بودجه نداریم یا خیلی جزئی است .
♦️چند وقت پیش با مدیران چند نهاد مهم حوزوی صحبت می کردم که در بودجه ی سال قبل عددهای میلیاردی برای آنها اعتبار شده بود ، از آنها پرسیدم بودجه ای به حساب شما واریز شد چقدر بود گفتند صفر!!! گفتم شاید اغراق می کنند ، پرسیدم دقیق چقدر بود؟ خیلی جدی گفتند حتی هزار تومان واریزی نداشتیم!!!
⚫️دولت از طرفی بودجه را طوری می بندد که کسری بودجه داشته باشد ، از طرفی بودجه ی اعتباری نهاد های فرهنگی و حوزوی را بالا می برد ، همین مساله داد خیلی از مردم را در می آورد که در این شرایط که ما نان شب نداریم چرا فلان ارگان فرهنگی باید چند ده یا چند صد میلیارد پول بگیرد (غافل از اینکه آن نهاد فرهنگی هیچ وقت آن پول را نخواهد گرفت) ، از این طرف هم که دولت بودجه ی اعتبار شده را به بهانه ی کسری بودجه پرداخت نمی کند، لذا نهادهای فرهنگی و به خصوص حوزه های علمیه می مانند و آش نخورده و دهن سوخته!!!
▪️از طرفی پولی به نهادهای فرهنگی داده نمی شود از طرفی هر سال این نهادها فحشش را می خورند !!!
▪️و همین مساله یک خوراکِ مفصلِ رسانه ای است که هر سال برای تغذیه دشمنان داخلی و خارجی فراهم می شود .
▪️همه به خوبی می دانند که این دولت چه خصومتی با حزب اللهی ها و نهاد های اصیل فرهنگی به خصوص حوزه ی علمیه دارد اما با این بازی ها برای مدتی یک موج روانی علیه حزب اللهی ها راه می اندازند تا هم مردم را در مقابل حوزه و روحانیت قرار بدهند هم حواس ها را از کثافت کاری های خودشان پرت کنند.
▪️بلا تشبیه یاد یک عبارتی افتادم که می گویند: گوسفندان مردم را معاویه می دزدید فحشش را علی علیه السلام می خورد!!!
آقای اردوغان غلط زیادی کرد و گوشه ای از آرزوهایی که به گور خواهد برد را به زبان آورد
اما دو تا نکته:
اولا :
از حرف های اردوغان ناراحت شدید؟!!!
دردتون گرفت؟!!!
اردوغان فقط یک بیت شعر خواند
هم او می داند هم من و شما که او در نهایت قدرت نمایی می تواند یک بیت شعر بخواند نه بیشتر .
او حتی نمی تواند قدم از قدم بردارد.
اما همین 200 سال پیش در زمان قاجار ، تمام این مناطق را از ما گرفتند به زور اسلحه و با مدیریت انگلیس خبیث ، با هزاران شهیدی که دادیم...
همین 90 سال پیش کوه های آرارات ، بخشی از رود اروند و دشت ناامید در قرارداد سعد آباد ، توسط رضاخان ملعون دو دستی تقدیم ترکیه و عراق و افغانستان شد ، بدون شلیک حتی یک گلوله!!!
همین 50 سال پیش، جزیره فوق العاده مهم و استراتژیک بحرین از ایران جدا شد، بدون شلیک حتی یک گلوله!!!
چه دردی کشیدند مردم غیور ایران در زمان قاجار و زمان پهلوی
خاک بر سر قاجار بی کفایت و لعنت خدا بر پهلوی خائن
انشاءالله ما به آن روزهای سیاه بر نمی گردیم...
ثانیا:
جمهوری اسلامی عزیز!!! حواست را خوب جمع کن
سر و صدای شغال ها پیرامون تو زیاد شده است
سرعت اتفاقات و اهمیت آنها بیان گر تعمیق شکاف ها بین جبهه ایمان و کفر است.
از سویی :
شکست پروژه ی فشار حداکثری بر ایران
توسعه ی توان نظامی
عمق استراتژیک ایران در منطقه
رسیدن و استقرار بر دروازه های اسرائیل
رسیدن ایران به مدیترانه
و هدف گذاری دقیق و روشن 25 ساله برای نابودی اسرائیل
و هدف گذاری ایجاد تمدن نوین اسلامی
و از سوی دیگر:
اتحاد عرب ها با اسرائیل
جسارت در ترور مسئولین رسمی نظام توسط دولت رسمی آمریکا
ترور دانشمندان
توسعه ی وهابیت در منطقه
تکثیر گروهک های تروریستی در منطقه
همه و همه خبر از وقوع اتفاقات سنگین و قابل توجهی در آینده جهان خواهد داشت.
جمهوری اسلامی عزیز!!!
در ایران شرایط پیچیده، شُل بگیری، سِفت می خوری!!!
نه می توان با حرکات شتاب زده فرصتی به دشمن داد و نه می توان با سستی و درنگ فرصتی را از دست داد.
اما ای کشتی امن در این دریای طوفان زده ، تا دست تو در دست ولایت الهی است به حول الله تعالی، تو سربلند و سرافراز از این دریای متلاطم به سلامت بیرون خواهی آمد.
انشاءالله.
شورای شهر تصمیم گرفت یک خیابان را به نام شجریان ثبت کند و این اتفاق دیروز عملا به اجرا در آمد.
امروز گروهی در اعتراض به این کار، تابلو این خیابان را مخدوش کردند.
فارغ از اینکه حکومت باید از امثال شجریان تکریم بکند یا نکند می خواهم چند خطی درباره چنین واکنش هایی بنویسم.
من معتقدم هیچ خطایی در جامعه، بزرگتر از زیر پا گذاشتن #قانون نیست.
آن چیزی که کیان یک جامعه را حفظ می کند قانون است و ضربه زدن به قانون یعنی ضربه زدن به کیان جامعه .
هر قانونی و هر تصمیمی که مبتنی بر قانون گرفته می شود مخالفینی دارد.
انتقاد و اعتراض نسبت به قانون ، قانون گذار یا مجری قانون اشکالی ندارد اما وقتی قانونی رسمیت یافت نباید آن را زیر پا گذاشت.
انتقاد داشتن فرق دارد با زیر پا گذاشتن قانون.
ما هم با خیلی از قوانین ، قانون گذارها و مجریان آن مخالفیم اما به هیچ وجه حق نداریم قانون را زیر پا بگذاریم ...
آنچه را غلط می دانیم به چالش می کشیم و نقد می کنیم ، اما در نهایت باید تن به قانون بدهیم .
قانون شکنی در هر حکومتی جرم است و خلاف عقل و مستوجب تنبیه اما در حکومت اسلامی علاوه بر آنچه گفته شد گناه است و مستوجب عقاب الهی.
فرقی نمی کند که شما حزب اللهی باشی یا نباشی ، قانون قانون است و باید رعایت بشود و الا سنگ روی سنگ بند نمی شود.
یک خاطره شنیدنی از مرحوم #امام_خمینی رضوان الله تعالی علیه:
زمانی که امام در نوفل لوشاتو بودند یک بار همراهان ایشان تصمیم می گیرند آبگوشت درست کنند
طبق قانون فرانسه کشتن حیوانات فقط باید در کشتارگاه های رسمی باشد
آقایان که دیده بودند بردن گوسفند تا کشتارگاه طول می کشد در حیاط منزل امام کار گوسفند را یکسره می کنند.
امام وقتی از ماجرا مطلع می شوند ناراحت می شوند و از غذا نمی خورند
و می فرمایند من از این غذا نمی خورم چون شما قانون این کشور را رعایت نکردید ، نمی شود که ما در این کشور زندگی کنیم اما به قانونش احترام نگذاریم .
ما اگر چنین کسی را امام خودمان می دانیم که حاضر نیست قانون یک کشور ملحد را زیر پا بگذارد چطور می توانیم به خودمان اجازه بدهیم که قانون حکومت اسلامی را زیر پا بگذاریم؟!!!
اینکه امروز یک خیابان به نام #شجریان است یک تصمیم قانونی برآمده از یک نهاد قانونی است ، اگر این قانون را قبول ندارید ، آنرا نقد کنید ، بر سر قانون گذار و مجری آن فریاد بزنید اما از قانون تخلف نکنید .
یک مسلمان مومن #انقلابی و #حزب_اللهی باید جوری زندگی کند که هیچ وقت لکه ننگ بی عقلی ، بی دینی ، بی تقوایی و بی قانونی و بی تدبیری بر دامنش ننشیند ..
#انقلاب_اسلامی
چند وقت پیش در یک جمعی بودم و داشتیم از دین وسیاست و غیره حرف می زدیم.
یک پیرمردی هم بود .
به من گفت این نظام مغز شما رو شست و شو داده ، عقل رو از شما گرفته ، نه سواد درستی دارید، نه عقلتون خوب کار می کنه...
من معمولا جواب بزرگ تر ها رو نمی دم این بار هم همینطور
سعی کردم بحث رو عوض کنم
بهشون گفتم پدر جان چند سالتونه ؟ گفت نود سال؟
گفتم ماشاءالله ، از قدیما برامون بگید...
آدم ها پیر که میشن خیلی دوست دارن خاطره تعریف کنن
بردم بنده ی خدا رو توی خاطراتش
چشمتون روز بد نبینه
هر چی این بنده خدا بیشتر خاطره گفت ما متحیر تر شدیم.
گفت: من همیشه یک آدم مذهبی بودم از بچگی تا حالا ، نماز ، روزه ، عبادت سر جاشه فقط خمس نمی دم چون از آخوندا بدم میاد !!!
گفت: از اول جوانی عضو حزب توده بودم اما نمازم ترک نمی شد .
گفتم آخه بابا جان توده ای ها کمونیست بودنا!!!! اصلا خدا رو قبول نداشتن ؟
اخم هاشو کرد تو هم و گفت: درسته اما هر چیزی جای خودشو داره (یه هفته است دارم سعی می کنم که کمونیست بودن و نماز خواندن رو چطوری در یک نفر بگذارم سر جای خودشون؟!!! به نظرم کار سختیه!!!)
گفت وقتی جبهه ملی تشکیل شد عضو جبهه ملی شدم و تا همین الان هم به آرمان های مصدق وفادارم.
تا الان شد یه آدم مذهبی ، کمونیست طرفدار مصدق
گفتم شغلتون چی بود؟ گفت تا اول انقلاب تو ساواک بودم!!!
دیگه واقعا این جاهای بحث دو سه نفر فشارشون افتاد رفتن زیر سِرُم...
گفتم پدرجان توده ای ها با شاه می جنگیدند ، بعد مصدق هم که با شاه مخالف بود ، شاه هم که پدر مصدق رو در آورد، ساواک هم نیروی شاه بود ، پدر توده ای ها رو در آورد (البته می دونم که ساواک بعد از مصدق شکل گرفت)
گفت : یه چیزهایی هست که شما جوان های خام نمی فهمید!!!
یعنی این بنده خدا نصف روز با رفیقاش به شاه فحش می دادند نصفه ی دیگه روز رو می رفتن اونهایی که به شاه فحش می دادند رو می زدند و ناخون هاشونون می کشیدند !!!
قبول کنید هضم این همه تناقض خیلی سخته
اما اوج ماجرا...
گفتم تو تمام این سال ها اسطوره های شما کیا هستن؟
سرشو چرخوند سمت پنجره ، یک نفس عمیق کشید ، بعد دیدم اشک از گوشه ی چشماش جاری شد.
گفت من در تمام عمرم سه نفر رو عاشقانه دوست دارم
آیه الله بروجردی ، امام خمینی و اعلی حضرت شاهنشاه آریا مهر
من که یک هفته است قلنج کردم ، کمر درد و سر درد و قلب درد گرفتم، همه با هم.
اعضای اون جمع که به نظرم هیچکدوم دیگه اون آدم های سابق نمی شن.
یعنی اینکه یک نفر انقدر متناقض زندگی کرده باشه خیلی وحشتناکه
از اون وحشتناک تر اینه که همچین آدمی ما ها رو بی عقل می دونه.
تکرار یک اشتباه....
متاسفانه در جامعه ی ما هر اتفاقی که می افتد عده ای آن را سیاسی و جناحی تحلیل می کنند در حالی که خیلی از این مسائل واقعا سیاسی و جناحی نیست .
ما مشکلات فرهنگی و مدیریتی زیادی داریم ربطی هم ندارد که متعلق به کدام جناح باشیم.
اما وقتی مسائل رو سیاسی کردیم ، در نتیجه حب و بغض ها و تعصب ها میاد وسط و به تبعش هر اتفاقی که می افتد یک عده دارن به عده ی دیگه حمله می کنند و یک عده هم دارند دفاع می کنند.
کمی صبر کنیم
کمی مسائل را بدور از حواشی ای که رسانه ها و جریان ها براشون می سازند نگاه کنیم .
موضوع تشییع پیکر علامه مصباح یزدی و آقای شجریان هم از این دسته است.
تجمع برای پیکر آقای شجریان در این شرایط کرونایی کار غلطی بود
ایضا در مورد آیه الله مصباح
کار غلط غلط است، مومن باشی ، حزب اللهی باشی ، روشنفکر باشی، سلطنت طلب باشی فرقی نمی کند ، غلط غلط است .
این اتفاقات غلط بود ،جای دفاع و توجیه هم ندارد.
اما به نظر بنده ریشه ی این اتفاقات بیشتر از اینکه به مردم برگردد به مسئولین بر می گردد.
مردم در مناسبت ها و مراسم هایی که از رگ گردن براشون با اهمیت تر است اثبات کردند که دستورات بهداشتی رو رعایت می کنند .
حتی برای سردار عزیزمان گفتند مراسم نگیرید گفتیم چشم.
درباره آیه الله مصباح هم یکشنبه شب قرار بود مصلی ، وداع برگزار شود ، گفتند کنسله همه گفتند چشم، تمام شد.
اما وقتی مسئولین اعلام می کنند دوشنبه تشییع جنازه است، وقتی اعلام رسمی کردید ، در ذهن علاقه مندان به آیه الله مصباح این هست که پس حضور بلامانع است .
اینجا اگر انتقادی وارد است (که حتما وارد است) به مدیران این عرصه است.
نکته ی مهم: لطفا ایراد نگیرید که چرا آیه الله مصباح را با آقای شجریان مقایسه می کنی
بنده مطلقا بین این دو نفر مقایسه نکردم ، بلکه یک اتفاق مشترک اشتباه که در مراسم این آقایان افتاده را نقد کردم و عرض کردم که کار غلط غلط است چه در مراسم آیه الله مصباح چه در مراسم آقای شجریان
پیرامون تربیت...
می گویند پادشاهی بود که یک باز شکاری داشت و او را عاشقانه دوست می داشت.
پادشاه به قدری دلبسته ی باز شکاری اش بود که گفته بود اگر کسی خبر مرگ این حیوان را به او بدهد حکم مرگ خود را امضا کرده است !!!
و از قضا این حیوان مُرد...
اعوان و انصار پادشاه نگران و حیران بودند که چطور این خبر را به پادشاه بدهیم؟!!!
رِندی گفت در مقابل فلان مقدار از ثروتتان من این مطلب را به پادشاه می گویم...
همه استقبال کردند و این رِند پول ها را گرفت و به خدمت پادشاه رفت...
به پادشاه گفت سرورم خبر دارید که باز شکاریتان دیگر غذا نمی خورد؟!!!
پادشاه با نگرانی گفت: نه
رِند گفت : تازه آب هم نمی خورد...
پادشاه از جا بلند شد و گفت چرا؟
رِند گفت حقیقتش هر چه او را تکان می دهیم بیدار هم نمی شود!!!
پادشاه گفت : پس مُرده است
رِند گفت بله متاسفانه فقط یادتان باشد خودتان گفتید مُرده است من نگفتم!!!
یک مربی خوب ، رشد را به زور در حلق مُتِرَبّی جای نمی دهد ، بلکه زمینه را فراهم می کند تا رشد از دل مُتِرَبّی سر برآورد.
و چه کار سختی است این زمینه سازی !!!
باید خدا را، هستی را، انسان را، مخاطب را،هدف ها را، دردها را ، درمان ها را ، موانع را ، میان بُر ها را و هزاران چیز را شناخت و فن به کار گیری همه ی این امور را به چنگ آورد.
و الّا چه بسیار افرادی که زیر بار هجمه ها و حمله های مثلا فرهنگی و تربیتی ، نه تنها رشد نکرده اند که استعدادهایشان مدفون شده و برای همیشه مُرده است!!!